امام رضا (ع) را به پنجره فولاد محدود کرده ایم و درپی قرص عرفانیم

خبرگزاری شبستان: تاکنون نشده که یک نفر بگوید آیت‌الله بهجت در تمام طول عمرش یکبار هم غیبت نکرد، اصلاً برای کسی عجیب نیست اما این موضوع به این مهمی اصلاً بزرگ نمی‌شود، تا اینکه بگوییم فردی ذهنم را خواند.

خبرگزاری شبستان: بی تردید یکی از عوامل اثرگذار بر همراهی مردم با جنبش های نوظهور معنوی، کارهای بعضا خارق عادتی است که مردم را به اشتباه انداخته و این باور را در آنها ایجاد می کند که چون به عنوان مثال شخصی توانسته ذهن دیگری را بخواند یا قدرتی فراتر از دیگران دارد پس هر چه ادعا کند عین حقیقت است!؛ در بررسی ارتباط ادعاهای مطرح شده از جانب این جنبش های نوپدید با امور خارق عادت با حجت الاسلام والمسلمین حسین عرب، پژوهشگر موسسه بهداشت معنوی گفتگویی را انجام داده ایم که در ذیل می آید:

 

آیا ملاک مشخصی برای تشخیص عارفان الهی و شیطانی وجود دارد؟

نیروهای شیطانی را اگر مورد بحث قرار دهیم، می‌بینیم خیلی از اینها کارهایشان شبیه هم است. مثلاً‌ می‌توانند ذهن مردم را بخوانند. در در زندگینامه بعضی عرفا آمده که می‌توانسته اند ذهن افراد را بخوانند، بعد مردم می‌مانند که پس هر کس ذهن ما را خواند پس او عارف است، نیرویش شیطانی است؟ پس واقعا ملاک تشخیص چیست؟

نکته طلایی و کلیدی این است که انجام کارهای خارق‌العاده دلیل بر حقانیت اعتقادات یک نفر نیست. حتی در بحث معجزات انبیاء که یک کار خارق‌العاده است. وقتی پیامبری معجزه می‌کند، این امر دلیل بر صدق ادعایش نیست، معجزه تنها اثبات می‌کند که ایشان رسول خداوند است.

مثلاً فرض کنیم حضرت صالح (ع) معجزه‌اش این بود که شتری را به درخواست کفار از کوه بیرون آوردند،‌ معجزه دلیل بر پیامبری ایشان بود. حالا باید دانست اصول دین عقلی و تقلیدی است و با استفاده از این روش ها باید در شناخت خداوند و توحید گام برداشت که این موضوع بحث جداگانه دیگری دارد.

 

منشاء نیروهای نفسانی از چیست و چگونه تامین می شود؟

نیروهای نفسانی که منشاء آن قابلیت‌های بعد فرامادی هستند. بعضی می‌گویند روح این بعد را داراست، بعضی می‌گویند درجات مختلف وجودی داریم، ما کاری به این تعابیر نداریم، اجمالاً ما وجود هر انسان را دو بخش می‌کنیم. بعد مادی (جسم) و یک سری قدرت‌هایی که دارد، وزنه‌برداران و ورزشکاران این قدرت مادی‌شان را بالفعل کرده‌اند.

یک بعد فرامادی داریم که روح است، یک سری قابلیت‌هایی دارد که بعضی افراد با یک سری تمرینات می‌توانند این قدرت‌ها را فعال کنند، یکی از مثال هایی که خیلی در علوم پزشکی رایج شده؛ بحث هیپنوتیزم است. ما بیهوشی با هیپنوتیزم داریم و قانونی هم هست.

و این کاملا یک بعد فرامادی انسانی است که در واقع می توانند با یکسری تمرین ها و تکنیک هایی شخص مقابل رادر حالت خلایی قرار دهند که فرض می کنیم اعصابی که درد را منتقل می کنند فعال نباشند.

 

آیا تله پاتی هم به بعد فرامادی انسان ها مربوط می شود؟

در مورد تله پاتی در فراروانشناسی خیلی بحث می شود. این بعد فرامادی انسان ها در ورزش های رزمی نیز استفاده می شود. از انرژی درمانی در درمان استفاده می شود که همه آنچه از انرژی درمانی می توان گفت این است که بدن هر انسانی یک حوزه انرژی دارد و یک هاله ای اطراف آن است که این هاله اگر معیوب شود و برایش مشکلی پیش بیاید این می شود بیمار .

 در انرژی درمانی درمانگر کسی است که می آید و این انرژی را به سطح تعادل می رساند و آن هاله انرژی را ترمیم می کند که تکنیک های مهمی در این حوزه وجود دارد. این بعد فرامادی انسان ها در واقع مطلبی است که همه روی آن صحه می گذارند و مصداق های خارجی اش را که می بینند، دانشمندان خارجی به جای اینکه بخواهند زیر ذره بین ببینند آن را با وجودشان حس می کنند.

اعمال مرتاض ها نیز از این قسم است که با انجام یکسری تمرین ها می توانند یکسری اجسام را جابجا یا حرکت آنها را متوقف کنند. بعضی افراد آمده اند در این بعد فرامادی جسمی کار کرده اند حتی گاهی اوقات با ابتدایی ترین نوع این نیروهای نفسانی کار می کنند فرض کنید تله پاتی می کنند منتها آنقدر قدرتش زیاد شده پیام های پیچیده را هم می تواند از ذهن شما بخواند یا به شما القا کند.

 

درباره کارهایی که با بعد فرامادی جسم می توان انجام داد مصادیقی را بیان کنید.

تکنیک تنفس عضوی هم یکی از این تکنیک ها است که فرد می تواند بدون استفاده از دستگاه تنفس و تنها با استفاده از مثلا انگشت تنفس کند. الان مرتاض هایی هستند که زیر خاک دفنشان می کنند مثلا برای مدت شش ماه و فقط دستش را از خاک بیرون می گذارد و آن فرد می تواند تنها با انگشتش نفس بکشد و زیر خاک زنده بماند.

در ورزش های رزمی هم که از این قدرت ها زیاد است و هم اکنون ما یک نمونه قدرت های نفسانی که در ورزش های رزمی منجر به یک جریان منحرف شد، مثلا ما در بحث کنگ فو توآ "پروفسور م" خودش کم کم این ورزش های رزمی چینی را یاد گرفت و سبکی را برای خودش ساخت به نام کنگ فو توآ و قدرت های عجیبی نیر داشت که این فرد کم کم ادعای مهدویت و سپس الوهیت کرد و منحرف شد.

 

از نیروهای طبیعی نیز یاد کردید، درباره منبع صدور این نیرو چه توجیهی وجود دارد؟

نیروهای طبیعی منبع صدورشان پدیده های موجود در طبیعت است، الان مواد روانگردان یکسری مواد طبیعی اند که وقتی فرد آن را مصرف می کند یک حالت توهمی پیدا می کند.

در عرفان سرخپوستی حتی تحت عنوان قرص عرفان از آن یاد می شود و فرد این قرص را می خورد و دنیا را طور دیگری می بیند و می پندارد اینها همان مراحل عرفانی است که پرده ها از جلوی چشم طرف کنار می رود.

 

نیروهای الهی در این میان چه نقشی را ایفا می کنند؟

خداوند در هر دوره ای اولیا و انبیایی را داشته که زمانی برای تایید اینها و زمانی نیز برای پیشبرد هدایت خودش از طریق آنها گاهی نیروهایی را به این افراد داده است. منتها نکته اساسی در این بحث که همان شاخصه های محوری است که هدف عارفان واقعی از سیروسلوک به سمت خداوند دستیابی قدرت های غیبی نیست.

بطور مثال، تمام وجود آیت‌الله بهجت و عظمت ایشان در چه خلاصه می‌شود؟ در اینکه فرض کنید(مثلاً یک کرامتی از ایشان نقل می‌شود). تاکنون نشده که یک نفر بگوید آیت‌الله بهجت در تمام طول عمرش یکبار هم غیبت نکرد، اصلاً برای کسی عجیب نیست اما این موضوع به این مهمی اصلاً بزرگ نمی‌شود، تا اینکه بگوییم فردی ذهنم را خواند.

حتی در مورد ائمه (ع) هم اینگونه است و ما تمام وجود امام رضا (ع) را در پنجره فولادش خلاصه کرده‌ایم و به مریض‌هایی که شفا می‌دهد.

وجود امام رضا (ع) را در کارهای عجیب و غریب خلاصه کرده‌ایم. نه در تقوایش نه در الگو بودنش برای زندگی روزمره ما این یک آسیبی است در زندگی ما که تربیت معنوی و عرفانی مردم ما مشاهده می‌شود متأسفانه و همین آسیبی است که مردم را به دامن این فرقه‌های انحرافی می‌اندازد.

 

در افکار عمومی ما این وجود دارد که هر کس خوب است کارهای عجیب و غریب می کند و این کار عجیب و غریب او نشانه شیادی نیست!؟ چنین دیدگاهی چه تبعات سوئی دارد؟

ما یک نقدی که به صدا و سیما داشتیم این بوده که آنها همیشه این شیادان را می‌گیرند و نشان می دهند که اینها با یک تکنیکی مردم را فریب می‌دادند و می‌گویند این ادعاها دروغ بوده است و از کانال‌های دیگری اخباری بدست می‌آورده و کسانیکه غیب می‌دانند فقط اولیای خدا هستند و حالا شما پیش کسی می‌روید و ذهن شما را می‌خواند. مسائل خصوصی زندگی شما را می‌گوید حالا با استفاده از شیطان ها و یا قدرت‌های نفسانی‌اش این کار را می‌کند یا با استفاده از شیاد‌ی‌اش این کار را با سرعت انجام می‌دهد و کاری می‌کند که شما متوجه این امر نشوید. ما می‌گوییم هرکس که شیاد است، معلوم است که دروغ می‌گوید (این را تلویزیون گفته است) و هر کس که کار خوب می‌کند عارف است.

 

با این تفاسیر ملاک اصلی تشخیص برای مردم چه می تواند باشد و چگونه باید یک شیاد را از عارف واقعی تشخیص دهند؟

معیارهای زیادی وجود دارد و افرادی گاهی پیدا می‌شوند که نیروهای خارق‌العاده‌ای دارند و قدرت تشخیص دادن بدی یا خوبی این افراد خیلی سخت است. یک محک اصلی که اول کار شخصی را از این فیلتر عبور می‌دهیم اگر رد شد می‌شود تا حدودی به او اعتماد کرد.

ملاک اصلی، تشیخص پای‌بندی فرد به شریعت اسلامی است، شریعت هم منظور ما التزام عملی به احکام نیست نه اعتقاداتش صحیح باشد، اخلاقش درست باشد و خب احکام را هم باید رعایت کند. در این سه حوزه شخص باید مقید باشد. شخصی ادعا می‌کند من دیشب با امام زمان (عج) بودم. آقا این قدرت را به من دادند که ذهن افراد را بخوانم. خب باید دید این فرد بطور مثال اهل نماز اول وقت خواندن هست اگر نبود باید به ادعایش شک کنیم.

روایت قدسی داریم که خداوند می‌فرماید 4 چیز را در 4 چیز مخفی کردم، یکی اینست که اولیای خود را بین مردم عادی مخفی کردم، گاهی رفتگر محل کرامتی نشان می دهد و نکته اخلاقی می گوید به او نگوییم تو شیادی، نه شاید او یکی از اولیای الهی باشد.

ملاک دیگر این است که شما فرد خوبی هستی در نهایت و کارهای خارق‌العاده‌ای بلد هستی(خوب باید ازاو اعتقادات و پیامش را بخواهیم) اگر یک مکتب انحرافی بگوید و از نظر اعتقادی موضوعی را بیان کند که نادرست باشد در این صورت این افراد را نباید قبول کرد.

همه ما باید از مراحل و عقاید و احکام دینی آگاهی‌هایی داشته باشیم تا بفهمیم که حرف‌هایی که این فرد می‌زند چقدر با آمیزه‌های دینی سنخیت دارد که اگر از هر کدام از این خطوط خارج شد قطعاً انسان منحرفی است و نمی‌تواند قابل اطمینان باشد.

مردم باید مراقب باشند و دینشان را از مجتهدین بگیرند یعنی دقت کنند و دینشان را از هر منبعی نگیرند و از هر شخصی که صحبت یا ادعایی مطرح کرد بدون اینکه وی آن را تأمل کند، آن را بپذیرند.

اگر یک شخص متدین مسائل دینی‌اش را هم رعایت می‌کند، آموزه‌های دینی‌اش هم علی‌الظاهر مشکلی ندارد در این مرحله خیلی حساس است، وقتی چنین فردی سر راه ما قرار گرفت ما نباید در مکتب تشیع نباید خودمان را کلاً دربست در اختیار فرد قرار دهیم. علقمان را تعطیل کنیم و به مراجع دینی مراجعه نکنیم چون شخص از این فیلترها رد شده. نخیر هر شخصی در این مسیر دست ما را گرفت ولو اینکه بزرگترین عارف شناخته شده شهر هم بود، ما باید باز همین شخص را در سلوک مراحل عرفانی از چارچوب‌های دینی عبورش بدهیم تا بالاخره ممکن است یک فرد منحرف شود و مثلاً اگر عارفی هم منحرف شود و روز بعد وقتی ازخانه‌اش بیرون بیاید چیزی از این انحراف در چهره‌اش دیده نمی‌شود. کم‌کم این انحراف اگر باقی ماند و این استاد را نشناسیم ممکن است ما نیز منحرف شویم.

 

آیا افراد برای طی مراحل عرفانی باید حتما استاد داشته باشند؟ این استاد باید چه شرایطی داشته باشد؟

در انتخاب استاد ملاک عارف بودن دلیلی بر قدرتمند بودن نیست و ما در این دوره جوان‌های بسیار خوب و متدینی داریم که با شرایطی هم که بعد از انقلاب بوجود آمده است شرایط فوق‌العاده مهیاست برای کسب انگیزه‌های عرفانی ناب و افرادی که می‌خواهند بروند و یک مسیر عرفانی را طی کنند یکی از علما می‌ گفت باید توجه کنیم ما دو نوع استاد داریم: 1. استاد عام 2. استاد خاص.

استاد عام: همین مطالبی است که ما سال ها است شنیدیم و خواندیم و خیلی از مسائل و آداب عرفانی و سلوک به سمت خداوند را می‌دانیم، ما می‌دانیم نباید غیبت و تهمت و دروغ گفت، نماز اول وقت بخوانیم محرمات را ترک کرده و واجبات را انجام دهیم. و یا یک روحانی مسجد محل می‌تواند استاد عام ما در عرفان باشد.

آیت‌الله بهجت می گفت آنچه می‌دانید را عمل کنید و آنچه را که نمی‌دانید خدا به شما می‌آموزد.و راهنماها را خداوند سر راه شما قرار می‌دهد.

پایان پیام/

 

کد خبر 283082

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha