تربیت فلسفی کودکان سبک زندگی را در برابر تجدد و تحجر واکسینه می‌کند

خبرگزاری شبستان: تجدد و تحجر به یک اندازه برای جامع بالنده زیانبارند و در غیبت عقلانیت رایج می‌شوند. ایدۀ فلسفه برای کودکان می‌کوشد با تقویت بعد عقلانی افراد از کودکی جامعه را به عقلانیت نظری و عملی سوق دهد.

خبرگزاری شبستان: "چرا تبلیغات بی ریشه بصورت چشمگیری در تغییر سبک زندگی تاثیر گذار می شود؟ چرا می بینیم با تبلیغات بی پایه نوع پوشش، آرایش، جراحی بینی، تغذیه، معماری، ورزش، تفریحات و سرگرمی ها، رفتار سیاسی و ... بسرعت تغییر می کند؟ این نشان ضعف عقلانیت و پرورش نیافتن بعد عقلانی است".اینها بخش هایی از سخنان محمد فنایی اشکوری، استاد فلسفه تطبیقی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) درباره چیستی، چرایی و چگونگی آموزش فلسفه به کودک است که مشروح آن ر ذیل می آید:

 

چه ارتباطی میان فلسفه و کودک وجود دارد و چطور می توان ذهن او را فلسفی بار آورد؟
وقتی صحبت از فلسفه می کنیم، دو موضوع به ذهن متبادر می شود؛ نخست روش فلسفی و دوم موضوعات فلسفی. بر این اساس، آنچه به نظر می رسد آموزش آن برای کودک امکان پذیر و مطلوب بوده و مراد مقام معظم رهبری و صاحب نظران نیز همان است، موضوع نخست یعنی روش فلسفی است، نه لزوما موضوعات فلسفی. منظور این است که تفکر عقلی و استدلالی به کودکان و نوجوانان آموزش داده شود؛ به این معنا که ذهن کودک به گونه ای پرورش پیدا کند که در برابر مسائلی که به او القا می شود، "چرا" بگوید و تقلیدگر صرف نباشد. این امر موجب می شود عقلانیت کودک فعال شده و کودک قوه عقلانی و اندیشه ای خود را بکار گیرد و بتدریج با روحیه پرسش گری، تحلیل و روش فلسفی رشد کند.
روش فلسفی عناصر گوناگونی دارد که یکی از آنها تحلیل است. تحلیل یا تعریف یعنی توضیح مفاهیم و بیان مؤلفه های یک مفهوم. عنصر دیگر استدلال است. کودک باید بگونه ای رشد کند که برای گزاره ها و باورها و موضوعاتی که به او عرضه می شود مطالبه دلیل کند و بدون چون و چرا مطالب القا شده را نپذیرد. بنابراین، زمانی که به کودک امری را آموزش می دهیم، باید همزمان به او یاد دهیم که دلیل آن موضوع را بپرسد یا خودمان دلیل آن را به سادگی و متناسب با ذهن او بیان کنیم. پس از آن آرام آرام ذهن او را برای آشنایی با مغالطات آماده کرده و به او تفهیم کنیم به سادگی فریب مغالطات را نخورد. برای این کار از مغالطات ساده شروع کنیم؛ به طور مثال مغالطه "هر گردویی گرد است اما هر گردی گردو نیست" را کودک می تواند درک کند و با آموزش آن می توان به او یاد داد که ذهنی برهانی و تحلیل گر داشته باشد و از تعمیم های بیجا بپرهیزد.

 

آیا به نظر شما منظور از آموزش فلسفه به کودک، آموزش آراء و نظرات فیلسوفان نیست؟
متاسفانه برخی وقتی موضوع آموزش فلسفه به کودک را می شنوند خیال می کنند که باید به کودک نظرات و آراء فلاسفه یا مفاهیمی مانند اتحاد عاقل و معقول، حرکت جوهری، وجود و ماهیت، دور و تسلسل، تشکیک، وحدت و ... را تعلیم داد، در صورتی که بزرگترها و افراد بالغ هم پس از سال ها تحصیل هنوز این مفاهیم دشوار را به طور کامل متوجه نمی شوند و برای آنها بسیار پیچیده است، چه رسد به کودکان. اساسا مطرح کردن این گونه موضوعات برای کودک نه تنها فایده ای ندارد، بلکه مضر هم هست و این با ذهن و جایگاه و دنیای کودک نمی سازد، هر چند به زبان ساده مطرح شوند. از این رو، نیازی و لزومی به طرح این گونه مباحث برای آموزش فلسفه به کودک نیست. قرار نیست همه کودکان ما در آینده فیلسوف شوند.

بحث در کودکانی است که در حرفه ها و مشاغل و موقعیت ها و رشته های مختلف در آینده مشغول خواهند شد. به عبارت دیگر، بحث دربارۀ نسل آینده بطور کلی است. طرحی مانند مدرسه فوتبال مورد نظر نیست. منظور از آموزش فلسفه به کودک زمینه سازی برای رشد عقلی و برهانی ذهن او است تا در هر شغل و مقطع تحصیلی و موقعیتی بتواند از آن استفاده کند. این عقلانیت حتی به صرف خواندن فلسفه و آشنائی با مفاهیم و نظریات فلسفی لزوما بدست نمی آید. چه بسا فلسفه خوانده هایی که استقلال فکری ندارند و عقلانی نمی اندیشند، بلکه فلسفه را نیز به نحو تقلیدی و متحجرانه می آموزند.

بنابراین، آنچه در اینجا مهم است روش منطقی و عقلانی است، نه لزومان فلسفه خوانی. در اینجا نباید فلسفه به مثابه رشته ای علمی قلمداد شود، بلکه امری عام و روش و مکانیسمی برای رشد عقلانیت عمومی است. چرا یک شایعه به سرعت منتشر می شود و مردم نیز آن را می پذیرند و به یکدیگر انتقال می دهند؟ چرا غالب مردم فریب تبلیغات یک کالا یا یک سخنرانی پرشور سیاسی را در زمان انتخابات می خورند؟ اینها همه نشان از ضعف آموزش روش های عقلانی به افراد و نهادینه کردن ذهن تحلیل گر و استدلال طلب در آنهاست. اگر از همان کودکی به افراد یاد دهیم که در مواجهه با هر مساله ای عقلانی فکر کنند، دیگر به آسانی تحت تاثیر شایعات و تبلیغات بی اساس قرار نمی گیرند.
 

آموزش فلسفه در قالب و ظرفی باید به کودک ارائه شود؟
در بحث فلسفه کودک باید دست به تربیت متخصصانی بزنیم که این مقوله را به صورت علمی و تخصصی دنبال کنند. مباحث جاری در این زمینه بسیار مقدماتی و کلی است. اینکه چطور باید این گونه آموزش ها را به کودک داد، در واقع جزیی از روش های تعلیم و تربیت است؛ یعنی وقتی پای آموزش در میان می آید، متخصصان تعلیم و تربیت باید روش های موجود را واکاوی کنند و از آن استفاده کنند. همان اصول و روش هایی که در آموزش مسائل دیگر بکارگرفته می شود، اینجا هم باید بکار گرفت. با زبان کودکانه سخن گفتن، تحمیل نکردن اندیشه ای به او، ذهن کودک را کنجکاو بار آوردن، کمک کردن به او برای یافتن پاسخ سوال که همان روش دیالکتیک سقراطی است، با مهربانی طرح مسئله کردن، ذهن کودک را خسته نکردن و از روش های هنری بهره بردن و نظایر آن می تواند در این زمینه موثر باشد.
این امر در موضوعات روزمره زندگی مانند تغذیه، بهداشت، ورزش و مسائل ایمنی نیز جاری است. وقتی به کودک می گوییم شیر بخور، فایده خوردن شیر را نیز به او با زبان کودکانه گوشزد می کنیم و می گوییم که چرا باید این ماده غذایی را مصرف کند. همینطور وقتی او را از خوردن غذایی منع می کنم دلیل آن را برایش توضیح می دهیم. از همینجا رفته رفته ذهن عقلانی کودک رشد می کند و هنگامی که در سنین بالاتر کودک پرسش های فلسفی و اعتقادی را طرح می کند و مثلا دربارۀ خدا، هستی، مرگ و آینده می پرسد، باید متناسب با کشش ذهنی و معلومات او این مسائل را توضیح داد. رسانه ها می توانند با پخش برنامه هایی ویژه تعلیم و تربیت کودک، والدین را با این گونه مباحث آشنا کنند و با آموزش این روش ها آنها را به این سمت و مطالعه پیرامون این موضوع تشویق کنند.
 

آیا تا کنون در عرصه آموزش فلسفه به کودک، ورود جدی ای داشته ایم؟
البته این موضوع به عنوان یک اصل نهادینه شده در فرهنگ ما و هیچ فرهنگی نبوده و به تازگی در دنیا مطرح شده است. قدم های اولیه ای در این زمینه برداشته شده، اما هنوز این امر نهادینه نشده و به اصول و روش های استانداردی نرسیده ایم. این گونه مسائل در فرهنگ ما به صورت شفاهی و نامدون و نانوشته وجود داشته و دارد و افرادی که به این مسائل توجه دارند کم و بیش در تعلیم و تربیت فرزندانشان آنها را تا حدی رعایت می کنند، اما این فرهنگ عمومی نشده است. البته در آموزه های اسلامی اینگونه تعالیم موجود است که لازم است به صورت کاربردی و تجزیه و تحلیل شده و مدون درآید. اگر افراد و گروه های تحقیقاتی به این عرصه ورود پیدا کنند، خدمت عظیمی به فرهنگ آینده کشور خواهند کرد.
 

نهادینه کردن روحیه اندیشه ورزی، تعقل و خرد در کودک چه تاثیری بر سبک زندگی دارد؟
قطعا این امر تاثیر قاطع و مستقیمی دارد. سبکی که بر مبنای هوس و تقلید باشد، بسیار متفاوت است با سبک زندگی که بر پایه تفکر و تعقل است. امروز چرا تا این حد مُدگرایی شیوع دارد و به سرعت فراگیر می شود؟ این همان رشد تقلیدگرایی است. اگر عقلانیت و خردورزی پرورش می یافت، این طور نبود. چرا تبلیغات بی ریشه بصورت چشمگیری در تغییر سبک زندگی تاثیر گذار می شود؟ چرا می بینیم با تبلیغات بی پایه نوع پوشش، آرایش، جراحی بینی، تغذیه، معماری، ورزش، تفریحات و سرگرمی ها، رفتار سیاسی و ... بسرعت تغییر می کند؟ این نشان ضعف عقلانیت و پرورش نیافتن بعد عقلانی است. ضعف عقلانیت همان است که موجب می شود که سبک زندگی و مسیر حرکت یک جامعه نه بر اساس علم، پژوهش و عقلانیت، بلکه از روی ظاهربینی و سطحی نگری، یا هوس و تقلید از دیگران تعیین می شود.
عقلانیت تنها با تقلید و خودباختگی مبارزه نمی کند، بلکه با تعصب و جزمیت و گذشته گرایی و خرافه گرایی هم مقابله می کند. به این معنا که با رشد عقلانیت فرد یاد می گیرد که گزینش هایش بر اساس عقلانیت باشد نه گذشته گرایی و نوگرایی و برای تشخیص مسائل درست از نادرست عقل معیار است نه نو بودن و کهنه بودن و سنت ها و رسوم بی پایه. تجدد و تحجر به یک اندازه برای یک جامعۀ بالنده زیانبارند و هر دو در غیبت عقلانیت رایج می شوند. ایدۀ فلسفه برای کودکان در پی آن است که با تقویت بعد عقلانی افراد از کودکی جامعه را به سمت عقلانیت نظری و عملی سوق دهد.
 

این ایده تا چه اندازه ریشه در آموزه های دینی دارد؟
اینکه قرآن کریم این همه بر اهمیت تفکر و تعقل تأکید می کند و با زبان تندی خردگریزان را مذمت و ملامت می کند و روش های تقلیدی و مبتنی بر گمان و سوء ظن و ظاهر بینی را رد می کند و مطالبۀ برهان را سفارش می کند، نشان از اهمیت تربیت عقلانی در آموزه های اسلامی است. در روایات معصومین (ع) آمده است که هیچ عبادتی از نظر ارزش به پایه تفکر نمی رسد، و یک لحظه تفکر برتر از 70 سال عبادت است. این آموزه باید سرلوحه نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش ما باشد. اگر روی پرورش عقلانی جامعه برنامه ریزی نشود و در این زمینه جدیت نشود، مردم اغلب بر طبق احساسات، امیال و علایق و منافع، ظاهربینی و دنباله روی از دیگران و بر پایه ظن و گمان، فکر و عمل خواهند کرد، نه بر پایه عقلانیت؛ چرا که عقلانی اندیشیدن و عمل کردن دشوار و نیازمند تعلیم و تربیت است، اما سطحی نگری و تقلید و هوس گرایی آسان است و نیازی به آموزش و تعلیم ندارد و به همین جهت است که قرآن کریم در موارد متعدی می فرماید: "اکثرهم لایعقلون". خردورزی نیازمند تعلیم و تمرین جدی است و چه خوب است که این امر از همان کودکی دنبال شود. جامعه ای که عقلانی می اندیشد و عقلانی عمل می کند از آفات و انحرافات و کجروی ها مصونیت پیدا می کند و در برابر سمپاشی رسانه ها و بنگاه های سخن پراکنی دشمنان و تبلیغات فریبکارانه شبکه های ماهواره ای بیگانگان واکسینه می شود.

پایان پیام/
 

کد خبر 306791

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha