اول محرم؛ توقف در قصر بنی مقاتل

خبرگزاری شبستان: امام حسین(ع) به قصر مقاتل نزول اجلال فرمودند. مشهور است که در این منزل امام حسین (ع) با عبیدالله بن حر جعفی ملاقات نمودند و دعوت به یاری نمودند، ولی او اجابت نکرد.


به گزارش خبرگزاری شبستان، اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمد(ص) است، که همه انبیاء و ملائکه و شیعیان و دوستان اهل بیت (ع) محزون‌اند. باید گفت: ماه حزن و اندوه تمام عالم است، چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره سیدالشهداء(ع) را از عرش خدا رو به زمین می‌آویزند و حزن و اندوه عالم را فرا می‌گیرد.

همچنین آغاز مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است، که مردم را به امور اعتقادی خویش آشنا می‌کند و دستورات دین خود را از حسینیه‌ها و تکایا و مساجد به خانه‌های فکر و دل خود به ارمغان می‌برند. شرکت در مراسم عزاداری امام حسین (ع) و اشک بر سیدالشهداء(ع) از وظایف ما در زمان غیبت امام زمان (ع) است.

منازل امام حسین (ع) تا کربلا: « قصر مقاتل»

در این روز که چهارشنبه بود امام حسین(ع) به قصر مقاتل نزول اجلال فرمودند. مشهور است که در این منزل امام حسین (ع) با عبیدالله بن حر جعفی ملاقات نمودند و دعوت به یاری نمودند، ولی او اجابت نکرد و بعدا پشیمان شد و در ادامه این روز حضرت به نینوا رسیدند.

در این محل ،قصری بود متعلق به مقاتل بن حسان بن ثعلبه که میان عین التمر و قطقطانه قرار داشت.در نزدیکی قصر ،ارتفاعی کوتاه و تپه مانند بود که مسجد وبناهای دیگری در اطراف آن بوده و تنها بقایای آن ها، نگاه رهگذران را به خود می خوانده است.
کاروان امام(ع) به این منزل رسید .ناگهان از دور دست این منزل ، خیمه ای شکوهمند واشرافی و افراشته پیدا شد.همه کنجکاوانه به آن نگریستند امام پرسید :این خرگاه کیست؟ گفتند :
خیمه ی عبید الله بن حر جعفی.
عبید الله بن حر جعفی از سواران و شجاعان عرب وشاعر وسخن وری توانا بود .او عثمان خواه بود .و در جنگ صفین به خاطر عثمان درلشکر معاویه بود و چون امیر المومنین علی (ع)به شهادت رسیدبه کوفه آمد .
وقتی در کوفه ،لشکرها برای نبرد با اباعبدالله فراهم میشد از آن جا بیرون رفت تا در کشتن امام شرکت نکند .یک دفترچه روایت از امیر المومنین داشته است .
ابا عبدالله همین که دریافت که خرگاه از آن عبید الله حر جعفی است ،حجاج بن مسروق جعفی را که هم قبیله او بود فرستاد تا او را به یاری وهمراهی دعوت کند .
عبید الله به حجاج گفت : حسین برای چه کاری مرا میطلبد ؟ گفت: برای یاری و فداکاری و دفاع از آرمان او .
عبیدالله گفت : من به این دلیل از کوفه بیرو ن آمدم تا در میان قاتلان او نباشم.اهل کوفه دنیای فانی را به نعم جاودانی برگزیده اند ومحبت اهل بیت را به عطای ابن زیاد داده اند.من نه سر همراهی با آنان داشتم و نه مخالفت .هجرت کردم و کناره گرفتم تا خدای چه خواهد و تقدیر چه باشدحجاج بن مسروق بازگشت وماجرا رابه امام باز گفت : و امام تصمیم گرفت که خود با عبیدالله دیدار کند .
امام برخواست وحرکت کرد به سرا پرده فرزند حر جعفی رسید به استقبال آمد ، امام فرمود : ای مرد !تو گناهکار و خطا کار و خداوند تو را مواخذه خواهد کرد ،اگر توبه نکنی و مرا یاری نکنی : جد من در برابر خدای بزرگ شفیع تو نخواهد بود .من فرزند رسول خدایم .مردم شهر شما نامه نوشتند و وعده یاری و کمک دادند و اینک شرائط دیگر گونه شده است .
عبید الله گفت : ای فرزند پیامبر به خدا سوگند ،اگر یاریت کنم نخستین کسی باشم که پیش رویت کشته شوم اما این اسب من و ملجمه (ملحقه)و شمشیروغلامان را بگیر .به خدا سوگند هیچ چیزی را با این اسب طلب نکردم مگر این که بدان رسیدم و با این شمشیر بر هیچ چیزی ننواختم مگر آن که مرگ را چشید .
امام فرمود : من یاری تو را خواستم ،نه در اسبت و نه در خودت خیری نیست !(نیازی ندارم) و سپس این آیه را خواند : و ما کنتُ متخذ المضلّین عضداً (از افراد گمراه یاری و نیرو نمی گیریم ) آن گاه فرمود : اینک که یاریم نمیکنی از این جا دور شو تا صدای مظلومیت مرا نشنوی .من از رسول خدا شنیدم که فرمود : هر کس صدای مظلومیت خانواده ام را بشنود و یاری نکند، خداوند به رو در آتش جهنم و عذابشان در افکند .
نوشته اند که عبید الله پس از کربلا پشیمان وسرزنش کنان خود را به مزار امام رساند و مرثیه ها وسروده های سوزناک سرود .از اوست که سروده است :
فیالک حسرةً ما دمتُ حیّاً ترود بین صدری و الترّاقی
امام او را رها کرد و به بارگاه خود باز گشت و شبا نه سیر وسفرنمود.1
ورود امام به قصر مقاتل را چهارشنبه ،اول محرم سال 61 دانسته اند.
از عبید الله بن حرجعفی نقل است که لحظه ی رفتن موی محاسن امام مانند پر زاغ سیاه بود و کودکان خردسال دنبال امام بودند که از مشاهده ی آن ها دلم سوخت .
در این منزل ، عمروبن قیس المشرقی و پسر عمویش را امام دعوت کرد که همراهی کنند آنان نیز دعوت امام را لبیک نگفتند.2
عمرو پرسید چرا مو هایت سفید است ! امام فرمود : موی ما بنی هاشم زودتر سفید می شود.
به تعبیر قزوینی در الامام الحسین و اصحابه ، کیفیت ملا قات حر جعفی را با اختلاف نوشته اند .وی قصر بنی مقاتل را منسوب به مقاتل ابن حیان بن ثعلبة بن اوس بن ابراهیم بن ایوب بن مجروف بن عامر بن عصیه بن امری القیس بن زیدبن مناة بن تمیم میداند .3
در همین منبع در وصف امام هنگام حرکت به سمت خیمه حر جعفی آمده است که امام لباسی خط دار بر تن داشت بر سر کلاهی داشت و در پایش کفشی ، چهره اش چون ماه میدرخشید .من کسی را به این شکو و جلال و زیبا یی و محاسن سیاه (چون پر کلاغ )ندیده بودم .کودکان و دخترکان اطراف ردایش را گرفته بودند و با او حرکت میکردند . دلم بر او میسوخت.
در مقتل الحسین بحرالعلوم و جمل من انساب الاشراف بلاذری آمدها ست که انس بن حارث کاهلی که از کوفه آمده و دعوت امام از حر بن جعفی را شنیده بود .به امام پیوست او پیرمردی بزرگوار و از اصحاب پیامبر بود و از پیامبر روایاتی شنیده و در بدر و حنین او را یاری کرد بود.4
امام او را ستود و با خویش همراه کرد و او در کربلا جنگید و به شهادت رسید .
حوادث دیگری را به این منزل نسبت داده اند که برخی از این حوادث بر منزلگاه های دیگر نیز نسبت داده شده است از آن جمله اند .
1-عقبه بن سمعان میگوید : هنگامی که از قصر بنی مقاتل گذشتیم و ساعتی را پیمودیم ، خواب کوتاهی حسین را گرفت و پس از لحظه ای بیدار شد و دوباره این جمله را بر زبان جاری کرد ، فرمود : انا لله و انا الیه راجعون .فرزند آن حضرت ، علی بن حسین که بر اسبی سوار بود پیش آمده به پدر گفت : پدر جان : قربانت گردم چه سبب شد که کلمه ی استرجاع بر زبان جاری کردی؟ و بر ای چه الحمد الله گفتی ؟
حسین (ع) فرمود : اسب سواری در پیش نمودار شد و گفت : این گروه همچنان پیش میروند و مرگ نیز به سویشان پیش میرود .من دانستم که آن پیک ،جان ماست که خبر مرگ ما را میدهد.
علی بن حسین گفت : پد رجان ! خدا هرگز برای شما بدی پیش نیاورد .اَوَ لَسنا علی الحق ؟مگر ما بر حق نیستیم ؟
فرمود : چرا ! سوگند بدان خدایی که بندگان به سویش بازگشت کنند ،حق با ماست .
علی بن حسین گفت : فاذاً لا نُبالی!پدر جان ! در این صورت ما از مرگ باکی نداریم.
حسین فرمود : خدایت پاداشی نیک دهد بهترین پاداشی که فرزندی از پدر خویش بیند .5
بر اساس آنچه در مقاتل الطالبیین نقل شده است.این حادثه باید بعد از قصربنی مقاتل و در نزدیکی کربلا اتفاق افتاده باشد .ابن اعثم کوفی این حادثه را در ثعلبیه میداند.6
در الاخبار الطوال آمده است که وقتی امام از قصر بنی مقاتل حرکت کرد ،حر بن یزید با او حرکت میکرد .هر گاه امام قصد حرکت به سوی بیابان میکرد مانع میشد تا امام را به کربلا برسان.امام اندکی به سمت راست حرکت کردند و به نینوا رسیدند .

کلام عاشورایی امام رضا(ع)

در روز اول محرم ریان بن شبیب خدمت امام رضا (ع) رسید. حضرت به او فرمود: ای پسر شبیب، مردم عرب در زمان جاهلیت جنگ را در ایام محرم حرام می‌دانستند؛ ولی این امت احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر (ص) را رعایت نکردند. در این ماه خون ما را حلال دانستند و هتک حرمت ما کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر نمودند و سراپرده ما را آتش زدند و اموال ما را غارت کردند و رعایت احترام رسول خدا(ص) را درباره ما ننمودند.

همانا روز شهادت حسین (ع) پلک چشمان ما را مجروح کرد و اشک‌های ما را روان ساخت و دل ما را سوزاند و عزیز ما را در زمین کربلا ذلیل کرد و نزد ما محنت و بلا را تا روز جزا به ارث گذارد. پس گریه کنندگان باید بر حسین (ع) بگریند، زیرا که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین می‌برد.

ای پسر شبیب، اگر خواستی بر چیزی گریه کنی بر حسین بن علی (ع) گریه کن، چه اینکه آن حضرت را کشتند چنانچه گوسفند را می‌کشند، و با آن حضرت 18 نفر از اهل بیت او کشته شدند که روی زمین شبیه و نظیری نداشتند. آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها در شهادت آن حضرت گریستند. چهار هزار ملک روز عاشورا برای نصرت آن حضرت آمده بودند و دیدند حضرت شهید شده است. لذا پریشان و غبارآلود به مجاورت آن قبر مطهر مامور شدند، تا حضرت قائم (ع) ظهور کند و از یاران او باشند و شعارشان «یا لثارات الحسین» است.

ای پسر شبیب،‌ اگر دوست داری که با ما در درجات عالی بهشت باشی محزون باش برای حزن ما و شاد باش در شادی ما؛ و بر تو باد به ولایت ما که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد خداوند متعال او را با همان سنگ محشور می‌کند.

همچنین روایت است که در توقفگاه قصر بنی مقاتل، امام حسین علیه‌السلام به جوانان خاندان خود دستور داد آب بردارند و سپس در آخر شب به کاروان دستور حرکت داد.

امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت: « انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین »

فرزندش علی اکبر(ع) پیش آمد و گفت: ای پدر، چرا حمد خدا به جا آوردی و « انا لله و انا الیه راجعون » گفتی؟

فرمود: پسرم لحظه‌ای به خواب رفتم و در خواب، اسب سواری را دیدم که می‌گفت « این گروه می‌روند و مرگ نیز به سوی آنها می‌رود»، دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را می‌دهد.

علی اکبر(ع) گفت: پدر جان! خداوند برای ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟

فرمود: چرا، سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.

علی اکبر(ع) گفت: پس باکی نداریم از این که بر حق بمیریم.

امام حسین (ع) به او فرمود: خدایت بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می برد به تو عنایت کند.

منابع:

1-ترجمه ی کامل جلد8 / ص 155
2-مقتل الحسین ،عبدالرزاق مقرم ،ص 266
3-الامام الحسین واصحابه ،ج1 ،صص 185-186
4-جمل من انساب الا شراف ،ج3،ص 384 ومقتل الحسین ،بحرالعلوم ،صص 410-411
5-ترجمه مقاتل الطالبین ،رسولی ،ص 111-112
6-الفتوح ،ابن اعثم کوفی ،ج5 ،ص 122
7-اخبارالطوال ،دنیوری،ص249

- تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387

- سایت تبیان

پایان پیام/

 ................................................................................................................................................................................

 

* آتش عشق حسینى
قال رسول الله (ص): ان لقتل الحسین (ع) حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا.
پیامبراکرم (ص) فرمود: براى شهادت حسین (ع)، حرارت و گرمایى در دل‌هاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‏شود. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص556)

کد خبر 309781

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha