فجیع ترین جنبه های شهادت سیدالشهدا (ع)

امام حسین سه مرحله شهادت دارد : شهادت تن به دست یزیدیان ، شهادت‏ شهرت و سمعه و نام نیک به دست بعدیها بالاخص متوکل عباسی و شهادت‏ هدف به دست اهل منبر که سومی بزرگترین مرحله شهادت است .

خبرگزاری شبستان: علت شهادت امام حسین و علت ترغیب ائمه ( ع ) به اقامه عزای حسینی چیست؟ در این مورد با دو سؤال مواجه خواهیم شد و خوب است که جواب اینها را قبلا بدانیم‏ که هم خود ما روشن باشیم و هم از عهده جواب برآئیم . یکی اینکه چرا امام‏ حسین شهید شد ؟ دیگر اینکه چرا ائمه دین دستور دادند که عزای امام حسین‏ همیشه اقامه شود و در نتیجه ما وقتها و عمرها و پولها و نیروها و انرژیهاهر سال در دو ماه محرم و صفر و بلکه در غیر این دو ماه صرف کنیم . استاد متفکر شهید مرتضی مطهری در کتاب "حماسه حسینی (3) " به این دو سوال اسخ گفته است.
راجع‏ قسمت اول باید بگوئیم در این زمینه خیلی حرفها گفته شده . دشمنان‏ گفته‏اند امام حسین قصد حکومت داشت و کشته شد ، هدف شخصی داشت و نرسید. دوستان نادان گفته‏اند کشته شد که گناهان امت بخشیده شود . جنبه آسمانی‏ و خیالی به قضیه دادند ، آن را گفتند که نصاری درباره مسیح گفته بودند .
حقیقت همان است که خود امام حسین فرمود در مواردی از قبیل : « ما خرجت‏ اشرا و لا بطرا . . . الا ترون ان الحق لا یعمل به ، و ان الباطل لا یتناهی‏ عنه ، لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا . . . ایها الناس من رأی سلطانا جائرا » . . . .
در قسمت دوم هم باید گفت تکالیف شرعی بدون حکمت نیست . منظور این‏ نبوده که همدردی و تسلیتی باشد برای خاندان پیغمبر ، به قول روضه خوان‏ها زهرا را خوشحال بکنیم . خیال می‏کنیم هر اندازه ما گریه کنیم تسلی خاطر بیشتری برای حضرت رسول و حضرت زهرا هست . چقدر در این صورت ما حضرت‏ رسول و حضرت زهرا و حضرت امیر را که همیشه آرزوی شهادت می‏کشیدند و فخر خود می‏دانستند کوچک کرده‏ا یم و خیال می‏کنیم هنوز هم بعد از هزار و سیصد و بیست سال در حال جزع و فزع می‏باشند . بلکه مقصود اینست که داستان‏ کربلا به صورت یک مکتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند . در حقیقت‏ جواب سؤال اول اگر درست داده شود جواب سؤال دوم هم معلوم می‏گردد .
در" لؤلؤ و مرجان " صفحه 3 از " کامل الزیارش " نقل می‏کند که حضرت‏ صادق علیه السلام به عبدالله بن حماد بصری فرمود: « بلغنی ان قوما یأتونه - یعنی الحسین علیه السلام - من نواحی الکوفة و ناسا من غیرهم و نساء یندبنه و ذلک فی النصف من شعبان ، فمن بین قارء یقرأ ، و قاص‏ یقص ، و نادب یندب ، و قائل یقول المراثی . فقلت له : نعم ، جعلت‏ فداک قد شهدت بعض ما تصف . فقال : الحمد الله الذی جعل فی الناس من‏ یفد الینا و یمدحنا و یرثی علینا ، و جعل عدونا من یطعن علیهم من قرابتنا أو من غیرهم یهددونهم و یقبحون ما یصنعون ». ایضا در صفحه 38 نقل‏ می‏کند : « ان لقتل الحسین »« حرارش فی قلوب المؤمنین لا یبرد ابدا ». پس معلوم می‏شود فلسفه این کارتهدید دشمن و تقبیح کارهای آنها است ، تحسین این دسته و تشویق به این‏ نوع کار و تقبیح آن دسته و ایجاد نفرت [ نسبت به ] آن نوع کار. البته حضرت زهرا خوشحال می‏شود اما از باب اینکه نیت و هدف حضرت‏ زهرا و حضرت رسول و حضرت امیر و حضرت امام حسین همه یکی است و آن‏ « یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة »است .

البته‏ خوشحال می‏شود که به وسیله ذکر فرزندش حسین مردم در دنیا و آخرت‏ سعادتمند شوند ، مردم در همان راهی حرکت کنند که فرزندش حسین حرکت‏ کرده است .
بعد از مردن معاویه از امام حسین بیعت خواستند . در منزل حاکم مدینه‏ حاضر شد و بیعت نکرد . روز بعد مروان حکم در میان کوچه آن حضرت را دید و به عنوان نصیحت از آن حضرت خواست که‏ بیعت کند . حضرت فرمود : « و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع‏ مثل یزید » . روی این کلمه : « براع مثل یزید » باید دقت کرد . معلوم‏ می‏شود خصوصیتی در یزید است که حتی در معاویه هم نبود . از نظر عوام شیعه‏ فرقی بین یزید و غیر یزید نیست زیرا همه باطل و غاصب بوده‏اند . ولی‏ حقیقت اینست که فرق است بین آنها ، زیرا از غاصب تا غاصب فرق است .
امیرالمؤمنین هنگامی که مردم خواستند با عثمان بیعت کنند فرمود : « لقد علمتم انی احق الناس بها من غیری و والله لاسلمین ما سلمت امور المسلمین‏ و لم یکن فیها جور الا علی خاصة التماسا لاجر ذلک و فضله و زهدا فیما تنا فستموه من زخرفه و زبرجه » . در موقع بیعت با ابی‏بکر هم فرمود :
« شقوا امواج الفتن بسفن النجاش » . . . الی آخره . پس فرق است بین‏ غاصبی که ولو برای مصلحت شخصی خودش باشد حافظ و نگهبان عموم باشد و غیر آن . اما یزید با همه اسلاف فرق داشت به ترتیبی که قبلا گذشت .
قبلا در ضمن احوال ابن زیاد و یزید گفتیم که یک علت این فاجعه و این‏ آتش که اول دامن خود آنها را گرفت این بود که جوان و ناآزموده بودند.
مسئله گریه بر سید الشهداء
یکی از مسائل مربوط به سید الشهداء مسئله گریه است . باید مسئله گریه‏ و خنده از چند نظر [ بررسی شود ] : یکی از نظر اینکه از مختصات و اعراض‏ خاصه انسان به شمار رفته‏اند . دیگر از نظر علل و مبادی جسمی و روحی . سوم‏ از نظر آثار و عوارض جسمی و روحی . چهارم از نظر اخلاقی و عقیده علماء اخلاق و آداب . پنجم از نظر آثار اجتماعی خنده و گریه . ششم انواع خنده‏ها و گریه‏ها و آیا همه خنده‏ها خوب است و همه گریه‏ها بد یا نه ؟ و اینکه‏ نوع گریه بر امام حسین لذتبخش است و به قلب صفا و روشنی می‏دهد . و باید مقایسه‏ای شود بین مکتب امام حسین و مکتبهای خنده و کمدی ، و اشاره‏ای شود به فیلمهای کمدی و فیلمهای تراژدی و اشعاری که شعرای ما در باب گریه و مدح آن گفته‏اند مثل اینکه :
گریه بر هر درد بی درمان دوا است
چشم گریان چشمه فیض خداست
در همه اینها بحث شود . خنده و گریه مظهر شدیدترین حالات احساسی انسان است . آنوقتی که کسی‏ بتواند مالک خنده و گریه مردمی بشود ، به حقیقت مالک قلب آنها شده و با عواطف آنها بازی می‏کند . کارهای قلبی غیر از کارهای عقلی است . تا کنون با قلبهای مردم از راه گریه [ بر ] سید الشهدا بازی شده بدون اینکه‏ تحت کنترل عقل بیاید و هدف داشته باشد . تنها هدف داشتن کافی نیست ، نظم و سازمان هم‏ لازم است .
در مجله رادیو ایران شماره 70 ، مقاله‏ای به قلم دکتر حسن علوی ( مرز دانش ) که سخنرانی او است در [ برنامه ] مرزدانش درباره اشک چشم دارد که خالی از فائده نیست . در آنجا می‏گوید : اشک تمساح دروغ است .
می‏گوید : " دارون " در کتاب " بیان احساسات و تألیمات در انسان و حیوان 1890 میلادی " ، نوشته است که فیل تحت تأثیر احساسات می‏گرید ولی‏ این موضوع به هیچ وجه هنوز تأیید نشده است . می‏گوید : خنده انواع و اقسام دارد : خنده محبت ، خنده تمسخر ، خنده شادی ، خنده تأثر یا خشم ، گریه هم همه جا از اثر اندوه و غم نیست و برای همه اتفاق افتاده و چشیده‏اند لذت گریه شوق را ، و منظره اشک شوق یکی از بهترین مناظر است‏. سخن را به این شعر حافظ ختم می‏کند :
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت الله الله که تلف کرد و که‏ اندوخته بود ؟ شاعر عرب می‏گوید : اگر اشک نبود سرزمین " وداع " آتش می‏گرفت ( کلیله و دمنه ) . سعدی می‏گوید : بگذار تا بگریم چون . . . حافظ می‏گوید : دل سنگین تو را اشک من آورد به راه سنگ را سیل تواند به لب دریا برد
سه مرحله شهادت حسین ( ع )
امام حسین سه مرحله شهادت دارد : شهادت تن به دست یزیدیان ، شهادت‏ شهرت و سمعه و نام نیک به دست بعدیها بالاخص متوکل عباسی ، و شهادت‏ هدف به دست اهل منبر . سومی بزرگترین مرحله شهادت است و جمله‏ای که‏ زینب به یزید فرمود : « کد کیدک و اسع سعیک ».. . شامل هر سه‏ دسته می‏شود .

مکتب حسینی الهام دهنده مصلحین است ، مکتب گناهکار سازی نیست. مکتب امام حسین مکتب گناهکارسازی نیست بلکه ادامه مکتب انبیا است‏ که در سوره الشعراء ذکر شده و با تجدیدذکرش در هر سال و هر وقت باید به صورت زنده‏ای باقی بماند زیرا نبوت‏ ختم شده و این مکتب به منزله منبع وحی و الهام انبیاء است یعنی به‏ پیغمبران وحی می‏شده از طرف خدا که در مواقع لازم قیام کنند ، حالا مکتب‏ حسینی باید وحی کننده و الهام دهنده مردان بزرگ باشد که بعدها به صورت‏ مصلحین قیام می‏کنند نه به صورت انبیاء زیرا نبوت ختم شده .
هر بارت سپنسر به نقل فروغی می‏گوید بزرگترین آرمان نیکان اینست که در آدم سازی شرکت کنند یعنی مکتب صالح سازی بیاورند . مکتب حسین ( ع ) نه‏ تنها مکتب گناهکارسازی [ نبود ، ] از صالح سازی هم بالاتر بود ، مکتب‏ مصلح سازی است .
 

بنا بر این گزارش کتاب سه جلدی حماسه حسینی، اثر به جا مانده از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است. از جمله مباحث پرداخته شده در این کتاب می توان به ریشه های تاریخی حادثه کربلا، قیام های مقدس، لقب سیدالشهدا، چرا "حر" تغییر روحیه داد، رضا و تسلیم،فرق معاویه با یزید، دشمنی ابوسفیان با اسلام، کلمه "کربلا" و ماهیت قیام حسینی اشاره کرد.


پایان پیام/
 

کد خبر 311883

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha