تولید علم شاه بیت وحدت حوزه و دانشگاه باشد/نباید به ترجمه اکتفا کنیم!

خبرگزاری شبستان: نباید صرفا به ترجمه اکتفا کنیم یا اقلا اگر ترجمه می‌کنیم کاری مقایسه‌ای همراه با تحلیل ارائه دهیم، ‌باید حوزه و دانشگاه به سوی تولید علم سوق یابند به طور کلی پژوهش و ترجمه باید توامان باشد.

خبرگزاری شبستان،‌ وحدت حوزه و دانشگاه از جمله موضوعاتی محسوب می شود که سالها در میان اساتید این دو نهاد علمی دینی محل بحث‌های جدی بوده و هست،‌ لذا تبیین چرایی وحدت میان حوزه و دانشگاه و نسبت اثرگذاری آن در جامعه و نهایتا در سطح کلان‌تر در سیر تحول علوم انسانی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
در این راستا و جهت بررسی این مباحث با حجت‌الاسلام و المسلمین حسن معلمی، ‌عضو هیأت مؤسس و دبیر مجمع عالی حکمت اسلامی،‌ شارح آالشواهد الربوبیه ملاصدرا به گفت‌گو نشسته‌ایم که حاصل آن را می‌خوانید:

 

به‌عنوان سوال نخست بفرمایید اساسا ضرورت وحدت میان حوزه و دانشگاه چیست،‌ بعضا معتقدند برخی علوم خاستگاهی حوزوی و برخی خاستگاهی دانشگاهی داشته و تلفیق این دو رویکرد یعنی رویکرد علمی دینی و اتخاذ نگرشی صرفا آکادمیک ممکن نیست، چه تحلیلی دارید؟ 

سوال‌تان را از این منظر پاسخ می‌دهم که اساسا هر جامعه‌ای به خصوص جامعه اسلامی برای رسیدن به اهداف خود نیاز به هماهنگی اجزایش دارد و این امر به‌ویژه در مورد جامعه اسلامی از آن جهت مهم است که بسیاری از تعاملات اجتماعی و رفتارهای پسندیده که در دین از آنها یاد شده است در سایه وحدت به منصه ظهور می‌رسند.

اما در وهله بعد زمانی که جامعه اسلامی متعالی شد باید به دنبال مجموعه‌های آن جامعه باشیم،‌ مشخص است که هر مجموعه با مجموعه‌ای دیگر باید تعامل و وحدت داشته باشد چرا که در غیر این صورت کل نظامی حکومتی زیر سوال می‌رود و این مساله در سطوح مختلف جامعه از جمله نهادهای علمی و دینی مانند حوزه و دانشگاه نمود بارزی دارد.

همچنین مساله دیگری که در این سوال طرح کردید خاستگاه علوم بود،‌البته برخی علوم مانند ریاضیات و فیزیک و شیمی شاید در حوزه چندان موضوعیتی نداشته باشند اما به لحاظ جهت‌گیری اتفاقا موضوعیت دارند، ‌یعنی نحوه استفاده از این علوم و کاربری‌شان در راه صحیح. ضمن آنکه بسیاری از مباحث مطرح شده در حوزه و دانشگاه روند تعاملی و علمی دو سویه‌ای را ایجاد می‌کند،‌برای مثال فلسفه اسلامی در هر دو نهاد تدریس می‌شود با این تفاوت که در سطح حوزه از جامعیت بالاتری برخوردار است.

اشاره‌ای به علوم مختلفی چون ریاضیات،‌فلسفه،‌شیمی و فیزیک داشتید،‌ فارغ از اینکه برخی تمامی این حوزه‌های دانشی را در شاکله علوم انسانی قرار می‌دهند،‌می‌خواهم بدانم وحدت حوزه و دانشگاه چگونه می‌تواند منجر به اسلامی‌سازی علوم انسانی شود؟
ببینید، اول اینکه علوم انسانی اساسا به لحاظ محتوا و همچنین با توجه به اهداف فرهنگ اسلامی می‌تواند تاثیرگذاری بسزایی در سطح جامعه داشته باشد، این اثر به خصوص در رابطه با علوم انسانی نمود بیشتری دارد و حوزه و دانشگاه در راستای تحول این علوم پیشروی به سوی اسلامی سازی باید تمام تلاش خود را به کار بندند.
بعضا از سوی برخی از دانشجویان و یا دانش‌اموختگان هر دو نهاد مباحثی جود دارد از جمله امکان اسلامی سازی علوم انسانی که به نظرم جا دارد در این مجال مطرح شود.‌
قطعا اسلامی سازی علوم انسانی به مفهوم نفی تمامی داشته‌های گذشتگان نیست، ‌به هر حال برخی علوم مثل جامعه شناسی خاستگاهی غربی دارند،‌ موضوع مورد مناقشه مدل ارائه شده در این علوم است که البته برای جامعه غرب پذیرفتنی است اما در جامعه اسلامی امکان پیاده سازی ندارند و بعضا در مواردی هم که پیاده شدند شکست خوردند.
البته بسیاری از مکاتب غربی نیز سال هاست که عمرشان به سر آمده است و ما هنوز داریم در مورد آنها حرف می‌زنیم. مع‌الوصف اشاره من به این چند مورد از این جهت بود که بدانیم که مراد ما از اسلامی سازی علوم انسانی ارائه محتوای اسلامی با رویکرد دین مبتنی بر قرآن و روایات است. مقصود ما از علوم انسانی اسلامی این مولفه است که در صورت کار جدی محقق شده و در جامعه اثرات نیکویی خواهد داشت.


در این رابطه چه مثالی می‌توان ارائه کرد؟ منظورم نگاه متفاوت به یک حوزه دانشی از علوم انسانی از دیدگاه اسلامی و غربی است؟ 

همان‌طور که قبلا اشاره کردم تفاوت‌ها در مبانی و محتواست، ‌مثلا در روان‌شناسی،‌ اینکه قائل به این مساله باشیم که خدا و قیامت وجود دارد بسیار تفاوت دارد با نگاهی که انسان را تک بعدی بداند و او را در همین بدن خلاصه کند، روان‌شناسی حاصله از این دو دیدگاه با یکدیگر تفاوت دارند. وقتی هدف صرفا دنیای مادی باشد تمامی آمال و آرزوهای روحی روانی نیز منوط به همین دنیا شده و اخلاقیات تا حد زیادی رنگ می‌بازند.

 

با این تفاسیر چه پیشنهادی برای ایجاد تعامل هر چه بیشتر حوزه و دانشگاه در راستای تولید علوم اسلامی دارید؟
می دانید، این تعامل وجود دارد و همان‌طور که شما اشاره داشتید باید در سطوح بالاتری نمود یابد،‌ به نظرم تحقق این مسائل در گرو رویکردی ستادی و فراگیر است،‌ باید مرجعی بالاتر از این مساله حمایت تام داشته باشد،‌به نظر من شورای عالی انقلاب فرهنگی کاملا صلاحیت این مهم را داراست.
از منظر دیگر باید همایش‌های تخصصی با حضور صاحب‌نظران و کارشناسانی که حقیقتا دغدغه دارند برگزار شود و افرادی که اصطلاحا پای کار هستند شناسایی شوند و در وهله بعد حوزه و دانشگاه با تعاملی دو جانبه به لحاظ محتوایی فعالیت کنند که همین رفت و برگشت علمی یکی از عوامل وحدت‌زا محسوب می‌شود.

 

و به عنوان پرسش پایانی، ما چالش‌های مختلفی را تا به امروز در مسیر پژوهش تجربه کرده‌ایم، ‌شاید یکی از عللی که سبب نبود تعامل اعلا میان حوزه و دانشگاه شده باشد همین مسائل پژوهشی و مطالعات تطبیقی باشد که بعضا وجود دارد اما گسترش نیافته است، سوال من این است که به‌عنوان یکی از اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه فکر می‌کنید مهمترین موانع پژوهشی ما چیست و برطرف کردن این موانع تا چه اندازه می‌تواند در وحدت میان این دو نهاد اثربخش باشد؟

اشاره جالبی بود، ‌این سوال را با یک مثال جواب می‌دهم،‌ برای مثال ما کارهای متعددی در حوزه احکام و فقه داشته ایم و مساله و مطلب را از هر بُعد در این دو سطح استخراج کرده و تحلیل داشته‌ایم، به همین اندازه و یا اقلا در سطح قابل قبولی باید در مطالعات میان رشته‌ای میان حوزه و دانشگاه هم قدم برداریم.

نباید صرفا به ترجمه اکتفا کنیم یا اقلا اگر ترجمه می‌کنیم کاری مقایسه‌ای همراه با تحلیل را باید ارائه دهیم،‌ باید حوزه و دانشگاه به سوی تولید علم سوق یابند به طور کلی پژوهش و ترجمه باید توامان باشد، ‌من فکر می کنم توجه عمیق به آثار پژوهشی و از بین بردن چالش‌های این حوزه از جمله طرح مسائل غیرمرتبط با جامعه می‌تواند راه گشای رفع بسیاری از موانع در مسیر وحدت و تولید محتوا باشد.

پایان پیام/

کد خبر 324500

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha