واکنش علمای اهل سنت به شرک دانستن زیارت نبی(ص)

خبرگزاری شبستان: پیامبر(ص) روایت است: "هر کس حج را به جا آورد اما من را زیارت نکند به من جفا کرده است."

به گزارش خبرگزاری شبستان، با آنکه فضیلت زیارت مرقد مطهر نبی اکرم (ص) به منزله یکی از مهمترین اعمال مناسک حج توصیف شده است، و حتی پیامبر (ص) فرمودند که هر کس حج را به جا آورد اما من را زیارت نکند به من جفا کرده است. با این حال فرقه ضاله وهابیت با تشکیک در این مسئله آن را شرک می خوانند، در گفتگوی با محمد محسن مروجی طبسی، عضو گروه فرق و تشیع دانشگاه ادیان و مذاهب در خصوص شبهاتی که از سوی وهابیت درباره زیارت به ویژه زیارت رسول الله (ص) وارد می کنند، به گفتگو نشسته ایم که از نظرتان می گذرد:

 

وهابیت زیارت بارگاه پیامبر (ص) را حرام می شمارد و تا جایی پیش می رود که با ساختن روایات جعلی، سفر به قصد زیارت ایشان را حرام و معصیت شمرده و نماز مسافر را در این صورت کامل؛ چطور می توان این شبهه را نقد و بررسی کرد؟
این بدعت توسط ابن تیمیه پایه گذاری شد و اگر بررسی کنیم ابن تیمیه که تئوریسسن اصلی وهابیت است، در چه شرایطی این حرف را زده متوجه می شویم این مساله صد در صد ریشه سیاسی دارد نه مذهبی.
او زمانی این حرف را زد که زادگاه علمی اش دمشق بود و اکثر جمعیت آن اهل سنت با مذهب شافعی و فرقه کلامی اشعری بوده و به لحاظ گرایش های عرفانی، صوفیه و تفکرات ابن عربی در آن منطقه شیوع زیادی داشت و این تفکرات (شافعی در فقه، اشعری در کلام و ابن عربی و صوفیه در عرفان) باعث شده بود خود به خود نگاه آن ها نسبت به اولیای خدا و اهل بیت (ع) بسیار مثبت شده و در این دوره بسیاری از اهل سنت به زیارت قبور اهل بیت (ع) بروند. به طور مثال در قاهره قبری است که به حضرت زینب (س) نسبت داده می شود، یا در همان مکان قبر سید نفیسه که یکی از دختران منسوب به علی(ع) است، قرار داردو ابن تیمیه با دیدن این مساله به بهانه شرک و زیرپاگذاشتن توحید ناب با این موضوع برخورد کرد و روایتی برای حرمت قبر پیامبر (ص) جعل کرد که تا قرن هشتم هجری هیچ فردی این سخن را نگفته بود. در واقع هدف او مقابله با تفکر اشعری، صوفی و شافعی بود؛ یعنی تقابل ، تقابل علمی نیست. این رویه را شاگرد او یعنی این قیم نیز ادامه می دهد و به شهر الخلیل فلسطین سفر کرده و بالای منبر اعلام می کند هر کس به قصد زیارت ابراهیم خلیل سفر کند، سفرش معصیت است که این را در البدایه والنهایه ابن کثیر که از هم فکران و هم کیشان ابن تیمیه است و در همان دوره هم زندگی می کرده نقل می کنند. در این حین اهل سنت او را از منبر پایین کشیده و کتک می زنند و از شهر بیرون می اندازند.
بنابراین زیارت نکردن قبر پیامبر(ص) یک لایه تاریخی دارد که در همان زمان علمای بزرگ اهل سنت با این تفکر به مقابله برخاستند و به کفر و ارتداد ابن تیمیه فتوا دادند چرا که او به ساحت مقدس پیامبر (ص) جسارت می کرد.

 

آیا به روایتی از منابع اهل سنت هم می توانید اشاره کنید که زیارت قبر پیامبر (ص) در آن سفارش شده باشد؟
سبکی شافعی صاحب کتاب طبقات شافعیه، کتابی می نویسد با عنوان "شفاء السقام فی زیارة خیر الانام "و راویات فراوان و صحیح السندی را از اهل سنت بیان می کند که زیارت قبر پیامبر نه تنها حرام نیست بلکه مستحب موکد است. مثلا از پیامبر(ص) روایت است: "هر کس حج را به جا آورد اما من را زیارت نکند به من جفا کرده است." یا در حدیثی دیگر از ایشان در همین کتاب نقل است:" کسی که من را زیارت کند بهشت بر او واجب می شود" و صدها و هزاران روایت دیگر درباب زیارت نبی (ص) و رد نظریه ابن تیمیه از اهل سنت نقل شده که در این کتاب و دیگر کتاب های آنها موجود است که از جمله می توان به کتاب "الجوهر المنظم فی زیاره القبر الشریف النبوی المکرم " نوشته ابن حجر هیثمی که اهل مصر و ساکن مکه و شافعی مذهب بود، در این باره اشاره کرد یا کتاب "الوفاء الوفاء"؛ با این وجود جای تعجب دارد چرا وقتی علمای اهل سنت آن روزگار اینچنین در مقابل جسارت به مقام پیامبر (ص) می ایستادند، اهل سنت امروزوقتی آن کاریکاتوریست دانمارکی جسارت علیه پیامبر می کند دست به قلم و فتوا نمی شوند در حالی که علمای پیشین آنها نسبت به این قبیل انحرافات واکنش نشان می دادند.
این لایه نخست تاریخی این مساله بود اما اگر به ریشه های تاریخی در صدر اسلام بازگردیم متوجه می شویم تمام اینها سیاسی و در تقابل با پیامبر(ص) بوده و هیچ مبانی علمی ندارد. این مساله به ایام رحلت رسول و زمان روی کار بودن عثمان بود و هنگامی که او دیگر رسما بنی امیه را روی کار آورد، باز می گردد. در مسند احمد بن حنبل جلد یک، صفحه 231 از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است: من خود را روی قبر پیامبر انداخته و گریه می کردم و به ایشان متوسل شده بودم در این حال کسی گردن من را گرفت و گفت چرا به زیارت سنگ آمده ای! وقتی برگشتم تا ببینم چه کسی گردن من را گرفته است، دیدم مروان ابن حکم است؛ در این حین به او گفتم من به زیارت سنگ نیامده ام بلکه خدمت رسول رسیده ام.
این گزارش بسیاری از تفکرات آن دوره را برای ما واضح می کند و نشان می دهد این لفظ را نخستین بار مروان ابن حکم مطرح کرد.
نگاهی که جابر به پیامبر دارد نگاه معنوی است و نگاه مروان کاملا مادی که ایشان را از بین رفته و تمام شده می داند. الان وقتی به زیارت پیامبر می رویم، وهابی های اطراف حرم می گویند:" محمد مات" یعنی محمد مُرد و آن ها هیچ جایگاهی برای رسول الله (ص) قائل نیستند یا آن جمله ای که محمد ابن عبدالوهاب و شاگردان او بیان می کنند نیز نشان گر توهین آنها به مقام ایشان است. محمد بن عبدالوهاب عصای داشت و می گفت عصای من بهتر از محمد (ص) است چرا که عصای من مار را می کشد اما پیامبر هیچ فایده ای ندارد.
این نوع نگرش وهابیت به پیامبر(ص) است در حالی که خداوند در سوره نساء آیه 64 می فرماید:" وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیما؛ و ما هیچ رسولی را نفرستادیم مگر آنکه به یاری و توفیق خدا از وی اطاعت شود. و اگر آنها هنگامی که به خویشتن ستم کردند نزد تو می آمدند ، آن گاه از خداوند آمرزش می خواستند و رسول خدا نیز برای آنها طلب آمرزش می کرد بی تردید خدا را بسیار توبه پذیر و مهربان می یافتند."
در واقع قرآن جایگاه پیامبر (ص) را معمولی نمی داند و مرده بودن او هیچ تاثیری ندارد.
اما وهابیت پیامبر (ص) را فردی معمولی می دانند که پس از مرگ هیچ سودی ندارد.

 

روایتی می توان بر رد این نظریه بیان کرد؟
کتاب "مجمع الزوائد و منبع الفوائد" اثر علی ابن ابوبکر الهیتمی که شافعی مذهب است (قرن نهم) بابی در این کتاب دارد با عنوان العرض الاعمال علی النبی، که روایاتی از پیامبر (ص) نقل شده است که اعمال مسلمانان بر ایشان عرضه می شود:"حیات من برای شما خیر و برکت است و ممات من نیز برای شما خیر و برکت است چرا که وقتی از دنیا رفتم اعمال شما بر من عرضه می شود که اگر اعمال شما خوب باشد خدا را سپاس گفته و اگر گناه باشد برای شما استغفار می کنم."

 

آیا با وجود این روایات که از اهل سنت هم نقل شده وجود پیامبر (ص) پس از وفات بی فایده است؟!
این مباحث را باید کنار هم گذاشت تا برسیم به حرف مغیره که در کتاب شرح نهج البلاغه و النصایح الکافیه آمده؛ مضمون آن این است که پسر مغیره تعریف می کند من به دنبال پدرم رفتم که جلسه ای خصوصی با معاویه داشت(مغیره مشاور ارشد معاویه بود) دیدم او ناراحت است و می گوید من از نزد بدترین و شرترین مخلوقات خدا می آیم و پسر او تعجب می کند و می گوید تو از اصحاب معاویه هستی چطور این گونه سخن می گویی؟ پدرم گفت: من به معاویه گفتم تو بر بنی هاشم تا کنون بسیار سخت گرفته ای و دیگر بس است، تو به قدرت رسیدی و رقیبی ندارد و مقداری به بنی هاشم رسیدگی کن. اما معاویه به من گفت ابوبکر خلافت کرد و مُرد هیچ کس به او خدا بیامرز نگفت، همین طور عمر و عثمان؛ اما این مادر مرده (پیامبر) اسم خود را بعد از اسم خدا گذاشت و مردم در 5 وعده ای که اذان می گویند نام او را می برند والله دفنا دفنا؛ به خدا قسم من باید این اسم را دفن کنم.
ببنید وهابیت و سلفیه در مساله زیارت پیامبر (ص) و سایر اعتقادات در شفاعت و توسل و ... یک مسیر را طی می کنند و این ها مبنای علمی ندارد و ریشه آن به معاویه و بنی امیه باز می گردد که هدف از بین بردن و محو نام پیامبر(ص) است که در هر دوره تاکتیک ها و روش ها تفاوت می کند.
 

پایان پیام/

کد خبر 328447

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha