درجه توکل امام (ره)!

شب پانزده خرداد، مأموران شاه که برای گرفتن امام آمده بودند و در حیاط منزل، خادم ایشان را کتک می‌زدند؛ آقا وقتی متوجه رفتار آنها شدند، فرمودند: این وحشی‌گری‌ها چیه که می‌کنید؟ روح‌الله خمینی من هستم.

خبرگزاری شبستان: بندگان خدا هر کدام به تنهایی خدای تعالی را وکیل خود قرار داده و کارهای خود را به او واگذار می کنند و جزء متوکلین می شوند؛ اما درجات توکل در افراد متفاوت و دارای مراتب برتر و ضعیف تر است.میزان توکل هر انسانی در مقایسه با دیگری فرق می کند: یکی در برخی از کارها مثل رزق و روزی به خدا توکل می کند و برخی تمامی امور زندگی شان را به او واگذار می کنند. برای صفت توکل از لحاظ ضعف و قدرتدر توکل کردن، سه درجه است که در سومین درجه آن، انسان در نزد خدا مثل میت است در نزد غسال. متن زیر گزیده ای از کتاب "توکل" در باب درجه توکل امام را منتشر می کنیم. این متن نشان دهنده بالا بودن درجه توکل امام است.

 

درجه توکل امام

آیت‌الله یزدی نقل می‌کند: من جریانات سیاسی بسیاری از محضر امام را درک کرده‌ام که اولین آنها جالب‌ترین است. بهبودی از طرف شاه آمده بود و ملاقات خصوصی می‌خواست؛ بعضی آقایان موافقت کرده بودند. امام فرموده بودند: در همین جلسات عمومی می‌تواند بیاید. این ملاقات خصوصیات ویژه‌ای داشت و من با علاقه مفرط می‌خواستم ببینم بحث را که شروع می‌کند و از کجا شروع می‌شود؛ محل نشستن حضرت امام، کیفیت حضور جمع نسبتاً زیادی از طلاب محترم و مردم، کیفیت ورود و احترامی که به عمل آورد، برخورد کاملاً ساده و عادی که حضرت امام داشتند، شرح مفصل لازم است. اما همان موقع که بهبودی نشست، قبل از آن که سخنی بگوید، حضرت امام شروع فرمودند که ما توقع نداشتیم ایشان_ شاه_ روحانیت را ارتجاع سیاه بخواند و با شدت به حالت نیمه عصبانی زندگی روحانیون را تشریح کرده و ارتجاع را معنا کردند. او که نمی‌توانست سخنی بگوید، پس از مدتی، گفت: حضرت آیت‌الله، خلاف به عرض مبارک رسانده‌اند. خواست دنبال کند، امام سخن او را قطع کرده، فرمودند: خیال می‌کنید من همین جوری چیزی می‌گویم؟ خلاف به من گفته شده؟ و شروع کردند به ذکر مدرک و زمان و خصوصیات صحبت شاه. بالاخره بهبودی دید نمی‌تواند چیزی بگوید، سخنان حضرت امام که تمام شد، گفت: حضرت آیت‌الله، فقط یک پیام‌آورده بودم، اگر اجازه می‌دهید، بگویم؟ هنوز چند جمله نگفته بود که امام فرمودند: به ایشان بگویید اشتباه کرده‌اند. ارتجاع سرخ است. به ایشان (شاه) بگویید: حداقل به همین قانون عمل کنند. پس از یکی دو جمله، فرمودند: ما تکلیف خودمان را می‌دانیم، ایشان هم خودشان می‌دانند.

آیت‌الله مؤمن می‌گوید: وقتی در ایام عید سال 42 که مصادف با 25 شوال، شهادت حضرت امام صادق (ع) بود، کماندوهای شاه در لباس دهقانان به مدرسه فیضیه حمله کردند و مردم و طلاب را زدند. سه روز در قم این جریان ادامه داشت.

صبح همان روز گفتند که کماندوها اول به منزل امام رفته‌اند، ایشان در منزل مجلس روضه‌ای داشتند که کماندوها قصد داشتند آن جا را به هم بزنند، اما ناچار شدند خودشان صحبت کرده و تهدید کنند که اگر این جا را به هم بزنید می‌گویم ملت تکه‌تکه‌تان کنند! کماندوها هم ترسیدند و عصر در مدرسه فیضیه این مسأله اوج گرفت.

آیت‌الله محلاتی در جملاتی چنین می‌گوید: پس از فاجعه فیضیه، امام گفتند: چیزی می‌نویسم در جواب نامه آقایان تهران، بیایید آن را ببرید. من مقداری دیر رسیدم لذا امام آن را فرستاده بودند و بعد من رفتم با کمک دوستان آن را چاپ کردم. آن مطلب اعلامیه معروف شاه‌دوستی یعنی غارتگری خطاب مرحوم سید علی ‌اصغر خویی بود که این برای اولین‌بار بود امام شاه را مطرح کردند. وقتی خدمت امام برگشتم، فرمودند: شما نرسیدید، دادم بردند تهران به امام عرض کردم: مطلب چه بود؟ فرمودند: به شاه برخورد داشت. من ترسیدم. عرض کردم: آقا، شاید مصلحت نباشد. ایشان خندیدند و فرمودند: آنچه که خداوند برای ما ثبت کرده، همان به ما خواهد رسید.

حجت‌الاسلام والمسلمین جلالی خمینی می‌گوید: روزی پس از بازگشت حضرت امام (ره) از زندان در خدمت‌شان بودیم؛ نزدیک ظهر که خواستیم برویم، فرمودند: چند نفر از شما بمانید. خلاصه پس از مدتی سرهنگ مولوی –رییس امنیت تهران- به همراهی مردمی دیگر وارد شدند ولی در همان بیرونی ماندند. مدتی بعد حضرت امام هم تشریف آوردند. روزهای اول نخست‌وزیری منصور بود. مولوی گفت: آقا، از تهران از جانب نخست‌وزیر آمده‌ایم. آمده‌ایم پاهای شما را ببوسیم و به عرض برسانیم که نخست‌وزیر اجازه خواسته‌اند که شروع به کار بنمایند. حضرت امام در جواب فرمودند ما با کسی بی‌جهت عقد اخوت نبسته‌ایم و دشمنی هم نداریم، ما به اعمال آقای منصور نگاه می‌کنیم. اگر ایشان برگشتند ما هم تجدیدنظر می‌کنیم و الا وظیفه خود را انجام خواهیم داد.

مولوی گفت: آقا، 15 خرداد بسیار سخت بود؛ مردم زیادی کشته شدند. حضرت امام فرمودند: چه کسی مردم را کشت؟ جز شاه؟ این درست است کسی که ادعا دارد اول شخصیت مملکت است، بگوید: من می‌زنم، می‌بندم، می‌کشم؟ آقا کوتاهی نکردی، زدی، بستی، کشتی، دیگر چه کار از تو برمی‌آید؟ پایت را در یک کفش کردی و هر چه می‌خواستی انجام دادی، دیگر چه کار از تو برمی‌آید؟

مولوی که می‌لرزید، گفت: آقا، اجازه می‌دهید یادداشت نمایم؟ امام فرمودند: یادداشت کن. مولوی گفت: اجازه می‌فرمایید باز خدمت برسم و دست شما را ببوسم؟ امام فرمودند: خیر. مولوی از جا برخاست و عقب عقب از در خارج شد.

شب پانزده خرداد، قبل از اذان صبح مأموران شاه که برای گرفتن امام آمده بودند و در حیاط منزل، خادم ایشان را کتک می‌زدند؛ آقا وقتی متوجه رفتار آنها شدند، فرمودند: این وحشی‌گری‌ها چیه که می‌کنید؟ روح‌الله خمینی من هستم، به کس دیگر چه کار دارید، چرا وحشی‌گری می‌کنید؟

 

بنابراین گزارش کتاب توکل به قلم رضا میرجانی از سوی انتشارات عروج روانه بازار نشر شده است. امام خمینی و مفاهیم اخلاقی، مجموعه ای است که با استفاده از آموزه های نظری و سیره عملی امام خمینی (ره) می کوشد، جوانان را با پاره ای مفاهیم اخلاقی دین آشنا سازد و در معنویت و صفای زندگی سهمی داشته باشد.

 

پایان پیام/
 

کد خبر 338640

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha