جهانی شدن؛ ترفند علوم انسانی وارداتی در مواجهه با نظریه انقلاب

خبرگزاری شبستان: علوم انسانی وارداتی در نقطه مقابل انقلاب، داعیه جهانی شدن دارد و علقه خود را بر فرهنگ و جغرافیای خاصی قرار نمی‌دهد این ترفندی است برای جهانی کردن بت پرستی مدرن یا جایگزینی عقلانیت با ربوبیت.

خبرگزاری شبستان "در نقطه مقابل انقلاب اسلامی، علوم انسانی موجود نیز داعیه جهانی بودن و جهانی شدن را دارند و توجیه خود را تکیه بر مفاهیم و نیازهای عام بشری قرار می دهند و علقه و وابستگی و تکیه خود را بر فرهنگ و جغرافیای خاصی قرار نمی دهند و این دقیقا ترفندی است برای امکان جهانی شدن. اما آن چه در واقعیت اتفاق افتاده، جهانی نمودن بت پرستی مدرن است." این جملات گوشه ای از سخنان حجت الاسلام علیرضا پیروزمند، قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی است که با ما در میان گذاشته است؛ گفتگوی ما را با این کارشناس کارگروه مدیریت کلان دستگاه‌های فرهنگی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی می خوانید:
 

تحول علوم انسانی چه ارتباطی با صدور نظریه انقلاب اسلامی دارد؟
اگر هدف از علوم انسانی و انقلاب اسلامی را مشخص کنیم، پیوند میان این دو روشن و مشخص می شود. انقلاب اسلامی نویدبخش طرحی نوین و تازه در زندگی مسلمانان بود به این معنا که می توان الهی زیست و مبتنی بر ارزش های انبیاء زندگی را بنا کرد و طرحی در زندگی فردی و اجتماعی افراد در انداخت. بر این اساس نباید زیر بار ظلم رفت و در عین حال باید پیشرفت کرد و باید حق خود را از ظالمان و ستم کاران ستاند و با عدالت اسلامی زندگی کرد.
در نقطه مقابل علوم انسانی، صرف نظر از این که علوم انسانی اسلامی باشند یا علوم انسانی غیر اسلامی، داعیه ای مشابه با نظریه انقلاب اسلامی دارند. به این معنا که معادله های علوم انسانی این ادعا را دارد که در زمینه های مختلف، قدرت پاسخ گویی به نیازهای در حال رشد و رو به تزاید بشر را دارد. بنابراین در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، دفاعی، سیاسی، فرهنگی و ده ها زمینه دیگر وارد شده و می شود و چگونگی بهتر زیستن را از منظر و نگاه خود تعریف می کند.
این دو جریان یعنی جریان و تفکری که علوم انسانی آن را به همراه دارد و جریان انقلاب اسلامی ایران، طبیعی بود که با یکدیگر سازگاری نداشته باشند.
 

دلیل این موضوع چیست؟
به این دلیل که علوم انسانی در ایران وارداتی و از غرب گرفته شده است و برای پیشرفت و توسعه غربی پایه گذاری شده بود و مناسب غرب بود و ضمن آن که ایده زیستی که پشتوانه و اساس آن بود، با ایده انقلاب اسلامی تفاوت داشت. به همین دلیل انقلاب اسلامی با طرح این ایده نوین در حقیقت مطالبه تحول علوم انسانی را مطرح کرد. با طرح این موضوع در زمینه های مختلف ما به پیشرفت هایی در زمینه تحول دست یافته ایم و در جاهایی که هم پیشرفتی حاصل نشده، به همین اندازه که مقبولیت علوم انسانی غربی به واسطه موج انقلاب اسلامی زیر سوال رفته، حرکت علمی مهمی است که نویدبخش یک انقلاب علمی محسوب می شود.
 

صدور نظریه انقلاب و جهانی سازی این نظریه در عرصه بین الملل آیا ارتباطی با تحول علوم انسانی و ارائه نظریات بومی دارد؟
به همان دلیلی که در مقیاس ملی برای اسلامی زیستن احتیاج به علوم انسانی متناسب داریم، در مقیاس جهانی هم برای طرح ایده متفاوت جهانی سازی اسلامی احتیاج به علوم انسانی متفاوت داریم. چتر انقلاب اسلامی همه پیروان ادیان توحیدی را در بر می گیرد و تحت پوشش خود قرار می دهد و برای این منطور مفاهیمی که علوم انسانی در مقیاس جهانی و جهانی سازی با آن سر و کار دارد، مفاهیمی است که بر باورهای مشترک ادیان توحیدی تکیه دارد اما جهت گیری آن الهی و مغایر با تفرعن انسان و انّانیت نفس بشر است.
 

لطفا در این خصوص توضیح بیشتری بفرمایید.
در نقطه مقابل انقلاب اسلامی، علوم انسانی موجود نیز داعیه جهانی بودن و جهانی شدن را دارند و توجیه خود را تکیه بر مفاهیم و نیازهای عام بشری قرار می دهند و علقه و وابستگی و تکیه خود را بر فرهنگ و جغرافیای خاصی قرار نمی دهد و این دقیقا ترفندی است برای امکان جهانی شدن. اما آن چه در واقعیت اتفاق افتاده، جهانی نمودن بت پرستی مدرن است. بت پرستی مدرن بدین معنا است که انسان عقلانیت خود را به جای الوهیت و ربوییت خدای متعال قرار داده است. در نقطه مقابل، علوم انسانی اسلامی که بر فرهنگ توحید تکیه دارد، عبودیت انسان را در همه منزلت ها و موقعیت ها جستجو می کند و پیشرفت فرد و جامعه را در گرو گسترش عبودیت می دانند.
پایان پیام/

 

کد خبر 339727

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha