خبرگزاری شبستان: قرآن حکیم در آیه 111 سوره توبه می فرماید: إِنَّ اللَّهَ اشْترََى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالهَُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَتِلُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فىِ التَّوْرَئةِ وَ الْانجِیلِ وَ الْقُرْءَانِ وَ مَنْ أَوْفىَ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِى بَایَعْتُم بِهِ وَ ذَالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ/ خدا از مؤمنان جانها و مالهایشان را خرید، تا بهشت از آنان باشد. در راه خدا جنگ مىکنند، چه بکشند یا کشته شوند وعدهاى که خدا در تورات و انجیل و قرآن داده است به حق بر عهده اوست. و چه کسى بهتر از خدا به عهد خود وفا خواهد کرد؟ بدین خرید و فروخت که کردهاید شاد باشید که کامیابى بزرگى است.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید: کلمه" اشتراء" به معناى قبول آن جنسى است که در خرید و فروش در برابر پرداخت قیمت به انسان منتقل مىشود.
خداى سبحان در این آیه به کسانى که در راه خدا با جان و مال خود جهاد مىکنند وعده قطعى بهشت مىدهد و مىفرماید این وعده را در تورات و انجیل هم داده، همانطور که در قرآن مىدهد.
خداوند این وعده را در قالب تمثیل بیان نموده و آن را به خرید و فروش تشبیه کرده است، یعنى خود را خریدار و مؤمنین را فروشنده و جان و مال ایشان را کالاى مورد معامله و بهشت را قیمت و بهاء و تورات و انجیل و قرآن را سند آن خوانده است، و چه تمثیل لطیفى به کار برده است، و در آخر مؤمنین را به این معامله بشارت داده و به رستگارى عظیمى تهنیت گفته است.
اما در "تفسیر نمونه" از محتوای این آیه به عنوان تجارتی بی نظیر یاد شده است: در این مثال خداوند خود را خریدار و مؤمنان را فروشنده معرفى کرده و مىگوید"خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریدارى مىکند، و در برابر این متاع، بهشت را به آنان مىدهد" و از آنجا که در هر معامله در حقیقت"پنج رکن اساسى" وجود دارد که عبارتند از خریدار، فروشنده، متاع، قیمت و سند معامله، خداوند در این آیه به تمام این ارکان اشاره کرده است. خودش را "خریدار" و مؤمنان را" فروشنده" و جانها و اموال را "متاع" و بهشت را "ثمن" – بها- براى این معامله قرار داده است.
منتها طرز پرداخت این متاع را با تعبیر لطیفى چنین بیان مىکند: آنها در راه خدا پیکار مىکنند، و دشمنان حق را مىکشند یا در این راه کشته مىشوند و شربت شهادت را مىنوشند، در حقیقت دست خدا در میدان جهاد براى تحویل گرفتن این متاع اعم از جان، و یا اموالى که در جهاد مصرف مىشود آماده است.
اما قرآن به دنبال آن به"اسناد" معتبر و محکم این معامله که پنجمین رکن است اشاره کرده مىفرماید:"این وعده حقى است بر عهده خداوند که در سه کتاب آسمانى تورات، انجیل و قرآن آمده است"
البته با توجه به تعبیر "فِی سَبِیلِ اللَّهِ" به خوبى روشن مىشود که خداوند، خریدار جانها، تلاشها، کوششها و مجاهدتهایی است که در راه او صورت می گیرد یعنى در راه پیاده کردن حق و عدالت و آزادى و نجات انسانها از چنگال کفر و ظلم و فساد.
سپس براى تاکید روى این معامله بزرگ اضافه مىکند"چه کسى وفادارتر به عهدش از خدا است"؟ یعنى اگرچه بهاى این معامله فوری پرداخته نمىشود، اما خطرات نسیه را در بر ندارد! چرا که خداوند به حکم قدرت، توانایى و بىنیازى از هر کس نسبت به عهد و پیمانش وفادارتر است، نه فراموش مىکند، نه از پرداخت عاجز است، و نه کارى برخلاف حکمت انجام مىدهد که از آن پشیمان گردد و نه العیاذ باللَّه خلاف مىگوید، بنابراین هیچگونه جاى شک و تردید در وفادارى او به عهدش، و پرداختن بها در رأس موعد، باقى نمىماند.
از همه جالب تر اینکه پس از انجام مراسم این معامله، همانگونه که در میان تجارت کنندگان معمول است، به طرف مقابل تبریک گفته و معامله را معامله پرسودى براى او مىخواهد و مىگوید:"بشارت باد بر شما به این معاملهاى که انجام دادید و این پیروزى و رستگارى بزرگى براى همه شما است"
نظیر همین مطلب با عبارات دیگرى در سوره صف، در آیات10 و11 آمده است، آنجا که مىفرماید"یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ" در اینجا انسان از این همه لطف و محبت پروردگار در حیرت فرو مىرود، خداوندى که مالک همه عالم هستى، و حاکم مطلق بر تمام جهان آفرینش است و هر کس هر چه دارد از ناحیه او دارد، در مقام خریدارى همین مواهبى که به بندگان بخشیده بر مىآید و اعطایى خود را به بهایى صد چندان مىخرد.
عجیبتر اینکه جهادى که باعث سر بلندى خود انسان و پیروزى و افتخار هر قوم و ملتى است، و ثمراتش سرانجام به خود آنها باز مىگردد، به عنوان پرداخت این متاع شمرده است و با اینکه باید در مقابل متاع و بها معادلهاى باشد این تعادل را نادیده گرفته و سعادت جاویدان را در برابر یک متاع ناپایدار که به هر حال فانى شدنى است - خواه در بستر بیمارى و خواه در میدان جنگ - قرار داده و از این مهمتر، با اینکه خدا از همه راستگویان راستگوتر است و نیاز به هیچ گونه سند و تضمینى ندارد، مهمترین اسناد و تضمینها را براى بندگانش قائل شده است و در پایان این معامله بزرگ به آنها تبریک مىگوید و بشارت مىدهد، آیا لطف و محبت و مرحمت از این بالاتر تصور مىشود؟! آیا معاملهاى از این پرسودتر وجود دارد؟
در حدیثى از جابر بن عبد اللَّه انصارى مىخوانیم هنگامى که آیه فوق نازل شد، پیامبر (ص) در مسجد بود، حضرت آیه را با صداى بلند تلاوت کرد و مردم تکبیر گفتند، مردى از انصار پیش آمد از روى تعجب از پیامبر (ص) پرسید: راستى این آیه بود که نازل شد؟ پیامبر (ص) فرمود آرى. مرد انصارى گفت"بیع ربیح لا نقیل و لا نستقیل/ چه معامله پر سودى! نه این معامله را باز مىگردانیم و نه اگر بازگشتى از ما بخواهند مىپذیریم"
جامع التفاسیر
پایان پیام/
نظر شما