خبرگزاری شبستان: قرآن حکیم در آیه 15 سوره حج می فرماید: مَن کاَنَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّهُ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلىَ السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنظُرْ هَلْ یُذْهِبنََّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ / کسى که مىپندارد که خدا در دنیا و آخرت یاریش نخواهد کرد، خویشتن را با ریسمانى از سقف بیاویزد تا خود را خفه کند و بنگرد که آیا این حیله خشمش را از میان خواهد برد.
یکی از زیباترین تمثیل های قرآن که به ظرافت، رابطه میان سوء ظن به یاری گری های خداوند و دور افتادن از حیات معنوی و طیبه را تشریح می کند آیه ای است که از نظر گذراندید. این مثال زیبا در واقع بر این مهم اشاره دارد که کسی که قلبا به خداوند ایمان نیاورده و نور ایمان اندرون و جسم و جان او را منور نکرده است در حقیقت مرده متحرکی بیش نیست چنین شخصی ممکن است بخورد و بیاشامد و بخوابد و بیدار شود اما در حقیقت او مرده است چون قلب او به میرایی تن داده و یاری گری های خداوند را در زندگی اش نمی بیند و به حساب نمی آورد، این است که قران با لحن شگفتی در این آیه می فرماید اگر چنین افرادی حتی خود را حلق آویز کنند باز از عذاب خشم درون شان در امان نخواهند ماند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به نقل ازمجمع البیان می فرمایند: کلمه" سبب" به معناى هر چیزى است که با آن و به وسیله آن چیز دیگرى را به دست مىآورند و به همین جهت است که طناب را سبب مىگویند - که به وسیله آن آب از چاه بیرون مىآورند - و طریق را سبب مىگویند چون به وسیله آن به مقصد مىرسند و در را سبب مىگویند چون به وسیله آن وارد خانه مىشوند و مراد خداى تعالى از"سبب" در این آیه همان معناى اول یعنى طناب است. کلمه " قطع" به معناى بریدن و از جمله معانى آن اختناق است و گویا از این باب اختناق را قطع مىگویند که مستلزم قطع نفس است.
مفسرین گفتهاند ضمیر در" لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ" به رسول خدا (ص) بر مىگردد چون مشرکین مکه مىپنداشتند دینى که وى آورده دروغى و نوظهور است که اساس محکمى ندارد و به همین جهت دعوتش منتشر نمىشود، و نزد خدا هم منزلتى ندارد تا او پشتیبانش باشد. ولى وقتى که آن جناب به مدینه مهاجرت فرمود و خدا نصرتش داد و دینش عالمگیر شد و آوازهاش همه جا پیچید این حادثه غیرمنتظره سخت ایشان را به خشم آورد لذا خدا در این آیه ایشان را نکوهش و اشاره مىکند که یاور او خدا است و چون یاور او خداست خشم ایشان پایان نمىپذیرد و لو خود را خفه کنند. پس نقشههاى ایشان هم اثرى نخواهد داشت و معناى آیه این است: هر که از مشرکین خیال کند خدا او را یارى نمىکند و در دنیا نام پیغمبر خود را بلند نمىکند و دین او را گسترش نمىدهد و در آخرت او را مشمول مغفرت و رحمت خود نمىگرداند و گروندگان به وى را نیز وا مىگذارد، آن گاه به خاطر همین خیال وقتى مىبیند که خدا او را یارى کرده دچار خشم مىشود، چنین کسى طنابى بگیرد. و با آن به بلندى برود- مثل کسى که با طناب به درخت بلندى بالا مىرود- آن گاه با همان طناب خود را خفه کند، بعد ببیند آیا کید و حیلهاش خشمش را مىنشاند یا خیر؟.
و این معنا معناى خوبى است که سیاق آیات قبلى، و نزول این سوره به اندک مدتى بعد از هجرت، یعنى در ایامى که مشرکین هنوز قدرت و شوکت خود را داشتند آن را تایید مىکند.
اما در تفسیر نمونه هم آمده است: از آنجا که در آیات گذشته سخن از گروه ضعیف الایمان بود در آیات مورد بحث نیز چهره دیگرى از آنها را ترسیم کرده مىگوید:" کسى که گمان مىکند خدا پیامبرش را در دنیا و آخرت یارى نخواهد کرد، و در خشم و غیظ فرو رفته هر کارى از دستش ساخته است انجام دهد، ریسمانى به سقف خانه خود بیاویزد و خود را از آن آویزان کند، و نفس خود را قطع نماید و تا سر حد مرگ پیش رود ببیند آیا این کار خشم او را فرو مىنشاند"
این تفسیر را گروه کثیرى از مفسران برگزیده، یا به عنوان یک احتمال قابل ملاحظه ذکر کردهاند.
طبق این تفسیر ضمیر" لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ" به پیامبر (ص) باز مىگردد، و"سماء" به معنى سقف خانه است چون" سماء" به هر چیزى که در جهت فوق قرار داشته باشد اطلاق مىگردد و جمله" لیقطع" به معنى خفقان و قطع نفس و پیش رفتن تا سر حد مرگ است.
احتمالات مختلف دیگرى نیز در تفسیر این آیه داده شده است که از میان آنها دو تفسیر قابل ملاحظه است:
در احتمال اول، منظور از" سماء" همان" آسمان" است، یعنى:" اینگونه اشخاصى که تصور مىکنند خدا پیامبرش را یارى نخواهد کرد به آسمان بروند، و طنابى به آن آویزان کنند، و خود را در میان زمین و آسمان به دار کشند تا نفسشان بریده شود یا طنابى را که به آن آویزان شدهاند قطع کنند تا از همانجا سقوط نمایند ببینند آیا این کار خشمشان را فرو مىنشاند"؟! دومی این که ضمیر مذکور، به خود این اشخاص باز گردد - نه پیامبر - یعنى: " کسانى که فکر مىکنند خدا آنها را یارى نمىکند، و روزیشان بر اثر ایمان آوردن قطع مىگردد، هر کارى از دستشان ساخته است انجام دهند، به آسمان بروند خود را با ریسمانى آویزان نمایند سپس این ریسمان را قطع کرده تا سقوط کنند، آیا این کارها خشمشان را فرو مىنشاند"؟.
مطلب قابل توجه اینکه تمام این تفسیرها به یک نکته روانى در ارتباط با افراد کم حوصله و عصبانى و ضعیف الایمان اشاره مىکند که آنها وقتى کارشان ظاهرا به بن بست مىرسد فورا دستپاچه مىشوند و تصمیمهاى جنون آمیز مىگیرند: گاه مشت بر در و دیوار مىکوبند. گاه مىخواهند زمین را بشکافند و زیر آن پنهان شوند و سر انجام براى خاموش کردن آتش خشم خویش تصمیم به انتحار و خودکشى مىگیرند، در حالى که هیچیک از این اعمال جنون آمیز مشکل آنها را حل نمىکند، اگر کمى خونسرد باشند، صبر و حوصله به خرج دهند و با نیروى ایمان به خدا و اعتماد به نفس و شکیبایى و استقامت به جنگ مشکلات بر خیزند حل آن قطعا ممکن است.
پایان پیام/
نظر شما