خبرگزاری شبستان: قرآن حکیم در بخش پایانی آیه دوم سوره طلاق و آیه سوم همین سوره می فرماید: وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجَْعَل لَّهُ مخَْرَجًا *وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلُِّ شىَْءٍ قَدْرًا / و هر که از خدا بترسد، براى او راهى براى بیرونشدن قرار خواهد داد، و از جایى که گمانش را ندارد روزىاش مىدهد. و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کافى است. خدا کار خود را به اجرا مىرساند و هر چیز را اندازهاى قرار داده است.
علامه طباطبایی درباره هموار شدن راه نجات آدمی به واسطه تقوا و پرهیز معتقدند: شریعت انسان فطرى است، و خداى تعالى بشر را به وسیله آن شرایع به چیزى دعوت مىکند که فطرت خود او اقتضاى آن را دارد، و حاجت فطرتش را بر مىآورد، و سعادت دنیا و آخرتش را تأمین مىکند، و از همسر و مال و هر چیز دیگرى که مایه خوشى زندگى او و پاکى حیاتش باشد، از راهى که خود او احتمالش را هم ندهد و توقعش را نداشته باشد روزى مىفرماید، پس مؤمن این ترس را به خود راه ندهد که اگر از خدا بترسد و حدود او را محترم بشمارد و به این جهت از آن محرمات کام نگیرد، خوشى زندگی اش تأمین نشود، و به تنگى معیشت دچار گردد، نه، اینطور نیست، براى اینکه رزق از ناحیه خداى تعالى ضمانت شده و خدا قادر است که از عهده ضمانت خود بر آید.
علامه در تفسیر المیزان با تبیین مختصات متوکل – بنده ای که توکل می کند - می فرمایند: او کسى است که بر خدا توکل کند، از نفس و هواهاى آن، و فرمانهایى که مىدهد، خود را کنار بکشد و اراده خداى سبحان را بر اراده خود مقدم بدارد، و عملى را که خدا از او مىخواهد بر عملى که خودش دوست دارد ترجیح بدهد، و به عبارتى دیگر به دین خدا متدین شود و به احکام او عمل کند. چنین کسى خدا کافى و کفیل او خواهد بود، و آن وقت آنچه را که او آرزو کند، خداى تعالى هم همان را برایش مىخواهد، البته آنچه را که او به مقتضاى فطرتش مایه خوشى زندگى و سعادت خود تشخیص مىدهد، نه آنچه را که واهمه کاذبش سعادت و خوشى مىداند.
و اینکه فرمود: خدا کافى و کفیل او است، علتش این است که خداى تعالى آخرین سبب است، که تمامى سببها بدو منتهى مىشود، در نتیجه وقتى او چیزى را اراده کند به جا مىآورد و به خواسته خود مىرسد، بدون اینکه ارادهاش دگرگونى پذیرد، او است که مىگوید:" ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ / نزد من سخن دگرگونه نمىشود. " و چیزى بین او و خواستهاش حائل نمىگردد، چون او است که مىگوید:" وَ اللَّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ / خداى تعالى حکم مىکند، و چیزى نمىتواند حکمش را عقب اندازد. " اما سایر اسباب که انسانها در رفع حوائج خود متوسل بدانها مىشوند، سببیت خود را از ناحیه خدا مالکند، و آن مقدار را مالکند که او به آنها داده، و هر صاحب قدرتى آن مقدار قدرت دارد که به آن داده، در نتیجه در مقام فعل آن مقدار مىتواند عمل کند که او اجازهاش داده باشد.
پس تنها خدا براى هر کس که بر او توکل کند کافى است، و هیچ سبب دیگر چنین نیست،" إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ" خدا به هر چه بخواهد مىرسد، او است که فرموده:" إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ / امر او هنگامى که چیزى را اراده کرده باشد تنها این است که بگوید باش و آن چیز موجود شود. " و نیز فرموده:" قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً" پس هیچ چیز نیست مگر آنکه قدرى معین و حدى محدود دارد، و خداى سبحان موجودى است که هیچ حدى او را تحدید نمىکند، و هیچ چیزى به او احاطه نمىیابد، و او خودش محیط به هر چیز است.
علامه در ادامه مفهوم کلی آیه مذکور را این گونه بیان می کنند: هر کس از خدا بترسد و به حقیقت معناى کلمه پروا داشته باشد- که البته چنین تقوایى حاصل نمىشود مگر با معرفت نسبت به خدا و اسما و صفات او- و سپس به خاطر رعایت جانب او از محرمات و ترک واجبات- که لازمه آن این است که اراده نکند مگر فعل و ترکى را که او اراده کرده باشد، و لازمه این هم آن است که ارادهاش در اراده خداى تعالى مستهلک شده باشد- چنین کسى هیچ عملى انجام نمىدهد مگر از ارادهاى از خدا. لازمه این تقوا آن است که خود را و متعلقات خود از مشخصات و افعالش را ملک خداى تعالى بداند، آن هم ملک طلق او، و او را مالک على الاطلاق خود بداند، مالکى که به هر نحو بخواهد مىتواند در ملکش تصرف کند، و این ملکیت همان ولایت خدایى است که خدا با آن ولایت متولى امر بندهاش مىباشد، پس براى بنده از ملک حقیقى چیزى باقى نمىماند مگر آنچه که خداى سبحان تملیکش کرده باشد، تازه همان را هم که او دارد باز به ملکیت خدا باقى است، و ملک همهاش از خداى عز و جل است.
اینجاست که خداى تعالى چنین بندهاى را به حکم" یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً" از تنگناى وهم و زندان شرک نجات مىدهد، دیگر به اسباب ظاهرى دلبسته نیست و به حکم" وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ" از جایى که او احتمالش را هم ندهد رزق مادى و معنوی اش را فراهم مىکند، اما رزق مادی اش را بدون پیش بینى خود او مىرساند، براى اینکه او قبل از رسیدن به چنین توکلى رزق خود را حاصل دسترنج خود و اثر اسباب ظاهرى مىدانست، همان اسبابى که دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم که بسیار زیادند جز به اندکى اطلاع نداشت، و مثلش مثل کسى بود که در شبى بس ظلمانى نور بسیار ضعیفى پیش پایش را روشن کرده باشد، و از ما وراى آن فضاى اندک بىخبر باشد، و لیکن خداى سبحان از همه اسباب خبر دارد، و او است که اسباب و مسببات را پشت سر هم مىچیند، و هر طورى که بخواهد نظام مىبخشد، و به هر یک از آن اسباب بخواهد اجازه تاثیر مىدهد تاثیرى که خود بنده چنان تاثیرى براى آن سراغ نداشته.
اما رزق معنوی اش را که رزق حقیقى هم همان است، چون مایه حیات جان انسانى است، و رزقى است فنا ناپذیر- بدون پیش بینى خود او مىرساند، دلیلش این است که انسان نه از چنین رزقى آگهى دارد و نه مىداند که از چه راهى به وى مىرسد.
مفسر معاصر ما در پایان با اشاره به این که بنده متقی به خاطر اینکه بر خداى تعالى توکل کرده، و همه امور خود را به او واگذار نموده، هیچ چیز از کمال و از نعمتهایى را که قدرت به دست آوردن آن را در خود مىبیند از دست نمىدهد، تأکید می کنند: چنین بنده ای آنچه را که امیدوار بود به وسیله سعى و کوشش خود به دست آورد همان را خداى تعالى برایش فراهم مىکند، براى اینکه او به وى توکل کرد، و کسى که بر خدا توکل کند، خدا همهکاره او مىشود، و هیچ سبب از اسباب ظاهرى اینطور نیست، براى اینکه هر سببى را که در نظر بگیرى یک بار کارگر مىافتد بار دیگر نمىافتد، ولى خداى تعالى این طور نیست،" إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ"، چون خدا به کار خود مىرسد و تمامى امور در حیطه قدرت خداى تعالى است. " قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً" و وقتى حدود و اندازه هر موجودى را خداى تعالى معین مىکند، بنده متوکل هم یکى از موجودات است، او نیز از تحت قدرت خدا خارج نیست، پس اندازهها و حدود او نیز به دست خدا است.
البته چنین مقامى تنها نصیب صالحین از اولیاى این امت مىشود، و اما افراد پایینتر یعنى افراد متوسط از اهل تقوى که درجات پایینترى از حیث معرفت و عمل دارند، از موهبت ولایت خدایى هم آن مقدارى برخوردارند که با اخلاص ایمان و اعمال صالحشان مطابقت دارد، و چنان نیست که هیچ بهرهاى از این موهبت نداشته باشند، چگونه محروم باشند با اینکه خداى عز و جل فرموده:" وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ" و جاى دیگر به طور مطلق فرموده:" وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ".
پایان پیام/
نظر شما