خبرگزاری شبستان: اسلام برای نژاد سادات به دو جهت امتیاز قایل شده است، یکی، این سلسله از نسب حضرت آدم (ع) تا حضرت خاتم (ص) از رسولان پاک بوده اند و دیگر اینکه نژاد سادات به خاطر انتسابشان به پیامبر اکرم (ص) می باشند. همان طور که سادات باید مورد احترام واقع شوند و بر سایر مردم جهان فضیلت دارند، بی شک نسل و نژادی که دارای خصوصیات ویژه می باشند دارای فضیلت اند. شیخ صدوق می فرماید:"اعتقاد ما درباره فرزندان علی (ع) و فاطمه (س) تا روز قیامت این است که آنها آل پیامبر (ٌص) هستند و اظهار علاقه و محبت به آن ها واجب است زیرا آن اجر رسالت است. متن زیر گزیده کتاب "فضایل السادات" مبحث فضایل و کرامات سادات را منتشر می کنیم.
داستانی در عظمت و شأن سادات
در حیدرآباد دکن فرمانروایی بود به نظام نظام، روزی نظام در عماری مینشیند و عدهاى هنوز (بتپرست) آن عمارى را به دوش حمل مى کنند (در آن زمان عماری نوعی تشریفات سلطنتی بود) در آن حالت چرت و بى خودى عارضاش مىشود و حضرت امیرالمؤمنین (ع) را مى بیند به او مى فرماید: نظام! حیا نمىکنى که به دوش سادات عمارى خود را قرار دادى ؟ چشم باز مى کند و منقلب مىشود. مىگوید عمارى را بر زمین گذارید. مىپرسند مگر از ما تقصیرى واقع شده؟ مى گوید نه لکن باید عده دیگرى بیایند و عمارى را بلند کنند، پس جمعى دیگر را مى آورند و عمارى را به دوش مى کشند تا نظام به مقصد خود رفته و به منزلاش برمیگردد.
پس آن عده را که در مرتبه اول، عمارى بر دوش آنها بود در خلوت مىطلبد و دست به گردن آنها کرده و با ایشان معانقه نموده و رویشان را مىبوسد و مىگوید شما از کجایید؟ جواب مىدهند اهل فلان قریه، مىپرسد آیا از سابق اینجا بودید؟ مى گویند همینقدر مىدانیم اجداد ما از عربستان اینجا آمده اند و توطن نموده اند. مى گوید باید فحص کنید، نوشتهجاتى که از اجدادتان دارید جمع کنید و نزد من آورید پس اطاعت کردند و هر چه داشتند آوردند.
سلطان در بین آن نوشته شجرنامه و نسب نامه اجدادشان را مىبیند که نسب آنها به حضرت على بن موسى الرضا (ع) مى رسد و از سادات رضوى هستند، نظام به گریه مى افتد و مى گوید شما چطور هنود شده اید در حالى که مسلمانزاده بلکه آقاى مسلماناید؟! همه آنها منقلب شده و مسلمان و شیعه اثنى عشرى مى شوند، نظام هم املاک زیادى به آنها عطا مى کند.
لزوم اکرام و احترام از سلسله جلیله سادات و ذریههای رسول خدا از مسلمیات مذهب ماست.
بدهی سادات به حساب علی (ع)
از ابراهیم بن مهران نقل شده است که ایشان می گفت: در همسایگی ما در کوفه، مردی بود به نام ابوجعفر. هرگاه شخصی از سادات از او چیزی می خواست فورا به او می داد. اگر پول آن را داشت از او می گرفت و اگر نداشت به غلامش می گفت: این مبلغ را در حساب علی بن ابی طالب (ع) بنویس و مدتی طولانی حال او چنین بود تا اینکه فقیر شد در خانه نشست و در دفتر حساب خود نظر میکرد، پس اگر می یافت که از بدهکارانش زنده است کسی را نزد او میفرستاد تا آن پول را از او بگیرد و با آن روزگار میگذراند و اگر میدید که فوت کرده است یا چیزی ندارد خطی بر اسمش میکشید.
در این ایام ، روزی بر در خانه نشسته بود و در دفتر خود نظر می کرد که یک نفر ناصبی (دشمن اهل بیت) بر او گذشت؛ به مسخره و طعنه به او گفت: بدهکار بزرگ تو علی بن ابی طالب با تو چه کرد؟ ابو جعفر از سخن ناروای او سخت آزرده شد و بر خاست و داخل خانه شد. چون شب شد در خواب حضرت رسول خدا (ص) را همراه امام حسن و حسین (ع) دید. پیامبر اکرم (ص) رو به آن بزرگواران کرد و فرمود: پدر شما امیر المونین کجاست؟ ناگاه آن حضرت حاضر شد و گفت یا رسول الله؛ حاضرم. رسول خدا (ص) فرمود: چرا حق این مرد را نمی دهی؟ امیرالمومنین (ع) عرض کرد: یا رسولالله! این حق او در دنیا است که آوردهام. پس کیسه ای از پشم سفید به آن مرد داد و فرمود: این حق تو است. رسول خدا (ص) فرمود: بگیر این را و هر کس فرزندان او نزد تو آمد و چیزی خواست، به او بده که بعد از این برای تو فقری نخواهد بود. ابو جعفر گفت: بیدار شدم در حالی که کیسه ای در دستم بود . همسرم را بیدار کردم. گفتم: چراغ را روشن کن. چون نظر کردم، هزار اشرفی در آن بود و چون به دفتر خود مراجعه کردم دیدم قرض آن حضرت همین مبلغ بود نه کمتر نه زیادتر !در روایت دیگر آمده آنچه دین آن حضرت نوشته بود همه محو گردیده است.
بنابراین گزارش، کتاب فضایل السادات تشریح مقام سادات بنی الزهرا به قلم سیدروح الله نورانی لمراسکی از سوی انتشارات ابتکار دانش روانه بازار نشر شده است. از جمله موضوعات پرداخته شده در این کتاب می توان به "استعمالات و الفاظ مخصوص سادات"، "آیات مربوط به سادات"، "روایات مربوط به سادات"، "فضایل و کرامات سادات"، "احکام مربوط به سادات" و "اشعار در رابطه با سادات" اشاره کرد.
پایان پیام/
نظر شما