خبرگزاری شبستان: انقلاب اسلامی ایران با عرضه نظریه ولایت فقیه و تاکید بر پیوند تنگاتنگ دین و سیاست، سبک جدیدی از حیات سیاسی را به جهانیان عرضه کرده است سبکی که ثابت کرد موازنه قدرت در جهان قابل تغییر است. از این رو در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین علی قهرمانی، مدیر موسسه ندای فطرت و محقق و پژوهشگر به بررسی این سبک جدید زندگی سیاسی پرداخته ایم که از نظرتان می گذرد:
سبک زندگی سیاسی که انقلاب به مردم عرضه کرد با دیگر مکاتب سیاسی حاکم و رایج چه تفاوت هایی دارد؟
برای پاسخ به این سوال باید یک مقدمه ای را عرض کنم آن نگرشی است که قبل از انقلاب و حتی تا امروز تشعشعاتی از آن را می بینیم که در دنیا وجود دارد و آن نگرش "جدایی دین از سیاسیت " است و جدایی دین از تمام ساحات زندگی بشری است.
این نگاه باعث شده بود باوری در نگرش روشنفکران و افراد برجسته وجود نداشته باشد و حتی این گمان را به دلشان راه دهند که این امکان وجود دارد که دین حکومت ایجاد کند و این باور بطور کلی در دنیا از بین رفته بود که دین توانایی ساخت حکومت دارد. از این بالاتر دین برای اینکه حکومت کند باید نظام بخشی کند و از همه مهمتر باید بتواند رفتار اجتماعی را کنترل کند، اگر دین بتواند رفتار توده های انسانی را اولا از یک بعد قانونی دارا باشد و برای عموم جامعه آن را نظام ببخشد و در عین حال نظامی برای مسائل اجتماعی طراحی کند و نوع مدیریت آن را تعیین کند. اما خب مشکل آنها اینجا بود که دین اسلام را به خوبی نشناخته بودند. باورشان نمی شد دین بتواند این کارکردها را داشته باشد زیرا خیلی از نگرش های ریز و درشت باید وجود داشته باشد، تا بتواند یک تز هماهنگ و دقیق بوجود بیاید و این نیاز دارد اندیشمندان مختلف در علوم مختلف بنشینند و با هم کار کنند و همه ابعاد را استخراج کرده و یک نظام جامع بسازند.
امام راحل با ولایت فقیه این اندیشه را ایجاد کردند که اسلام برای مسائل اجتماعی، امنیتی، نظامی و اقتصادی و حتی برای مدیریت همه اینها طرح و برنامه دارد و جایگاهی به نام ولایت فقیه را در زمان غیبت معصوم (ع) طراحی کردند تا بتواند آن فرد بر اساس این دستورالعمل ها جامعه را هدایت کند.
این سبک زندگی سیاسی از نظر تغییر موازنه جهانی چه تاثیراتی داشت و چه نوع تفکراتی را در نوع بشر احیا یا ایجاد کرد؟
ما چند نوع حکومت داریم یکی حکومت یک فرد بر جامعه است مانند دوران طاغوت که شاه حکومت می کرد و همه مناصب و قوای دیگر فرمایشی بودند و شاه تنها دستور می داد.
شکل دوم، حکومت عده خاصی بر جامعه است، این عده می توانند قلدران باشد و در بهترین حالت می توانند نخبگان علمی، سیاسی و فرهنگی و یا از هر طیف خاص دیگری باشند. اما باز هم مردم در تعیین سرنوشت خود نقشی ندارند. بهترین حالت که امام برای دوران غیبت معصوم در جامعه طراحی کردند حکومت مردم و تعیین سرنوشت شان بدست خودشان بود که در این حالت مردم با رایی که می دهند و با نظارت عمومی که دارند در سرنوشت خودشان مستقیم و غیرمستقیم نقش دارند اسم آن را جمهوری اسلامی گذاشتند.
این نوع جدید از حکومت که امام راحل آن را عرضه کردند در آن، مردم در عین حال که می توانستند دیندار باشند آگاه به مسائل اجتماع باشند و این تز جدایی دین از سیاست را کنار گذاشتند و گفتند اگر سیاست دینی نباشد و دین اهل سیاست نباشد هیچکدام از اینها به درد نمی خورد. سبک زندگی ای که برنامه برای بعد معنوی انسان ندارد یقینا بعد مادی آن نیز دچار اشکال است، چراکه انسان موجودی دوبعدی است.
امام راحل باوری را به مردم دادند که می توان از دین استفاده کرد و اسلام بهترین دستورها را دارد برخلاف بسیاری از ادیان برای اینکه جهانی نیستند و همه زمانی و مکانی نبودند چراکه اینکه تحریف شده بودند.
در واقع بالاتر از این حکومتی که مردم خود در سرنوشت شان دخیل باشند نوع دیگری هم وجود دارد و آن حکومتی است که خداوند بر مردم حکومت کند که مسئله جامع و کاملی است که امروز شرایط آن مهیا نیست.
این بیداری فرهنگی سیاسی که ایجاد شده و بیداری اسلامی در منطقه و همچنین جنبش وال استریت در آمریکا نوعی تغییر موازنه جهانی را نشان می دهد. این تغییر موازنه از اینکه قدرتی در دست حاکمان باشد در حال حرکت به این سمت است که قدرت در دست مردم باشد. امروز مردم در بیشتر دنیا به این مساله رسیده اند و دنبال حکومتی می گردند که خودشان و خواسته هایشان در حکومت متبلور شود. به واسطه بیداری سیاسی و فرهنگی و از روزی که انقلاب به پیروزی رسید شاهد گرایش مردم به دین اسلام بوده ایم شما مقایسه کنید میزان افراد روشنفکر جوامع شرقی و غربی را در قبل و بعد از انقلاب که چقدر تفاوت داشته است.
پایان پیام/
نظر شما