کودکانی که در کودکی مرد شده‌اند

خبرگزاری شبستان: برنامه ماه عسل با موضوع کودکان کار در هفتمین روز از ماه رمضان بر روی آنتن رفت.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان، برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی شب گذشته در هفتمین روز از ماه مبارک رمضان بر روی آنتن رفت.

 

موضوع برنامه ماه عسل کودکان کار بود که احسان علیخانی در این‌باره گفت: قصه امروز ما این روزها عادی شده و همه بی‌تفاوت از کنارش رد می‌شوند.

 

میهمانان برنامه 2 پسر و یک دختر نوجوان بودند که رضا 12 سال داشت و رضای دیگر 13 سال که رضای 12 ساله در اتوبان نواب و در چهارراه‌ها دستمال می‌فروشد و رضای 13 ساله جدا از کار در پرسکاری جمعه‌ها دوغ می‌فروشد و منبع درآمدی برای خانواده‌ است.

 

رضای 13 ساله که همانند یک مرد کامل در پرسکاری کار می‌کند و جمعه‌ها آب‌دوغ‌خیار به بچه‌ها می‌فروشد، هفته‌ای از این کار سه هزار تومان درآمد دارد. پدر رضا بیکار است و دارای پنج خواهر و برادر، برادر بزرگ او 14 سال دارد و او هم در پرسکاری کار می‌کند. یکی از خواهرانش خیاطی می‌کند و می‌خواهد جهیزیه بخرد.

 

رضا ماهی 350 الی 400 هزار تومان کار می‌کند و به مادرش می‌دهد و تنها 5 هزار تومان برای خودش برمی‌دارد.

 

رضا هیچ آرزویی ندارد و می‌گوید هیچ‌وقت نتوانسته‌ام به آرزوهایم فکر کنم چون وقت نداشته‌ام اما اگر ثروت داشتم دوست داشتم به کسی کمک کنم اما آرزو می‌کنم هیچ بچه‌ای مثل من نباشد.

 

رضای 12 ساله که پنج خواهر و برادر دارد بزرگ‌ترین پسر خانواده است، پدرش مریض است و فقط رضا کار می‌کند و خواهرانش ازدواج کرده‌اند.

 

رضا کلاس اول ابتدایی است، چند سال درس نمی‌خواند و تازه می‌رود به مدرسه، در سال‌هایی که درس نمی‌خواند یکی از دلایلش تنبیه معلمش بوده است که چوب لای دستان رضا می‌گذاشت و پدر رضا گفت دیگر به مدرسه نرود.

 

رضا روزی 50 هزار تومان دستمال می‌فروشد و بعضی وقت‌ها به سر کار می‌رود و دوست ندارد به پرسکاری برود چرا که دستانش داغون می‌شود.

 

افسانه، یکی دیگر از میهمانان این برنامه است و بیسکویت می‌فروشد. 250 تومان بیسکویت‌ها را می‌خرد و 300 تومان به مردم می‌فروشد، 4 برادر و خواهر هستند و افسانه نان‌آور خانواده است که پیش داماد‌شان زندگی می‌کند و به خاطر خرج خانه به مدرسه نمی‌رود.

 

بیسکویت‌فروختن افسانه را اذیت می‌کند اما 500 هزار تومان از این راه پس‌انداز کرده است.

 

افسانه آرزو دارد مادرش همیشه صحیح و سالم باشد.

 

تفریح این کودکان این است که با هم پول می‌گذارند و گوشت می‌خرند، منقل می‌آورند، می‌روند بیرون، کباب می‌خرند و می‌خورند.

 

فاطمه و مینا دو دخترخانم بزرگسالی هستند که میهمانان بخش دوم برنامه ماه عسل هستند که در کودکی کار می‌کردند و اکنون بزرگ شده‌اند و دارای فرزند هستند.

 

مینا از پنجم ابتدایی کار می‌کرد، او می‌گوید کارکردن عیب نیست، باید خرجی خانواده‌ام را می‌دادم چرا که پدر نداشتم و فرزند بزرگ خانواده بودم.

 

او که با درد و رنج بزرگ شده است اکنون مددکار است و در گذشته یک بار دست به خودکشی زده و پدر معنوی‌اش او را نجات داده است.

 

مینا یک فرزند کوچک پسر دارد که به آن افتخار می‌کند چون هیچ‌وقت فکر نمی‌کرده صاحب زندگی باشد.

 

او می‌گوید درد مثل یک شیشه‌خرده‌ای می‌ماند که می‌خواهی از گلو پایین بدهی، من دوست دارم همیشه پیش بچه‌های دردکشیده باشم بنابراین مددکار شدم و می‌توانم به آنها کمک کنم.

 

فاطمه میهمان دیگر برنامه ماه عسل با موتور کار می‌کرد چون پدرش نابینا است، فاطمه موتورسوار می‌شد و این‌گونه به پدرش کمک می‌کرد، پلیس‌ها اول گیر می‌دادند و بعد به خاطر پدرش بخشیدند ولی هیچ‌وقت مسافر جابجا نکرده و الان پنج ماه است که با ماشین مسافرکشی می‌کند، شب‌ها پدر جلو می‌نشیند ولی روزها نه.

 

احسان علیخانی در پایان برنامه اظهار می‌کند: بچه‌هایی که الان می‌توانند خانواده را اداره کنند شاید فردا مملکت را اداره کنند، در خیابان‌بودن جرم‌شان نیست ولی ممکن است آن خیابان از این کودکان مجرم بسازد.

 

پایان پیام/
 

کد خبر 382792

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha