صدای الله اکبر علیرضا، تیری بود که قلب دشمن را نشانه می گرفت

خبرگزاری شبستان _ اراک:

شهید علی رضا شاملو در سال 41 در روستای گرجائی ملایر به دنیا آمد. علیرضا شاملو خبرنگاری بود که با اعتقاد راسخش با اوج بیداری مردم تنفرش از رژیم پهلوی بیشتر می شد و بنابر فرمان امام راهی جبهه غرب در کرستان شد.

وی مایه روشنی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بود که بزرگوارانه وظیفه خود را نسبت به اسلام اعلام کرد و در راه استقلال کشور قدم به جبهه های حق علیه باطل گذاشت.

صدای الله اکبر علیرضا در زمان انقلاب همانند تیری بود که در جبهه قلب دشمن را نشانه می گرفت. علیرضا شاملو در سال 59 در زندان کردستان به دست گروهک تروریستی منافقین کومله به شهادت رسید.

جسارت، تیزهوشی و آگاهی در این شهید موج می زد
رحمت علی از پیشکسوتان عرصه خبر در استان مرکزی در رابطه با شهید می گوید: در سال 58 بعد از انقلاب اولین هفته نامه استان به نام سروش استان فعالیت خود را آغاز کرد و من دبیر خبر این هفته نامه بودم.

روزی پسر جوانی به من مراجعه کرد و درخواست همکاری به عنوان خبرنگار با این نشریه را داد و من نیز بنا به مسئولیت از اوخواستم مطلبی بنویسد. ایشان نیز شروع به نوشتن مطلب کرد و نوشته او آنچنان جذاب و نشان دهنده توانایی او بود که من با درخواستش موافقت کردم و به عنوان خبرنگار در نشریه مشغول به کار شد.

در اوضاع و احول آن روز که نوشتن خیلی سخت بود و باید با احتیاط مطلب می نوشیم این شهید بنا به اعتقادات خود با جرات تمام به نوشتن مطلب برای آگاهی بخشی و اطلاع رسانی به جامعه می پرداخت و رسالت خود را به درستی انجام می داد.
 

رحمت علی ادامه داد: این امر ادامه یافت تا روزی که قرار شد ایشان به کردستان اعزام شود و کارت خبرنگاری از نشریه دریافت و عازم کردستان شد.
 

وی ادامه داد: شهید شاملو فردی دلسوز، مومن، معتقد و خیرخواه بود و گوش به فرمان رهبر و ولی امر خود در راه اسلام و انقلاب اسلامی به شهادت رسید.
 

زکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

مادر شهید شاملو نیز در رابطه با این شهید بزرگوار می گوید: روزی که علیرضا می خواست اعزام شود در خانه راه می رفت و این شعر را با خود زمزمه می کرد:

ز کجا آمده ام آمدم بهر چه بود، به کجا می روم و رفتنم از بهر چه است

اکرم دریابیگی مادر این شهید بزرگوار با چشمانی اشک آلود و بغضی در گلو می گوید علیرضا در روز عید فطر به دنیا آمد و به دلیل ناراحتی کوچکی که در نافش داشت با مشت پر خون به دنیا آمد و روزی که رفتیم جنازه اش را تحویل بگیرم تیرباران شده بود و مشتش پر خون بود.

مادر نخستین خبرنگار شهید استان مرکزی در ادامه افزود: وقتی در کردستان با ماموران که علی را به شهادت رساندن صحبت کردم و علت اینکه چرا او را به شهادت رساندند و مگر او مال و اموال شما را غارت کرده بود یا به خانواده تان ضرر رسانده بود که در پاسخ گفتند: او زبان تیزی در دفاع از انقلاب دارد که از صد تیر و تانک هم بدتر است.

وی افزود: یکی از آن افسران گفت تو چه به فرزندت یاد داده ای که در هنگام شهادت به دست منافقان در پاسخ به آنهایی که گفته بودند بگذار چشمانت را ببندیم تا یک بار شهید شوی، گفته است دوست دارم در راه خدا هزار بار شهید شوم و نیاز ندارم که چشمانم با دستان نجس شما بسته شود.

مادر اولین شهید خبرنگار استان مرکزی ادامه داد: علیرضا بعد از مدتی فعالیت در منطقه کردستان به دستان منافقان دستگیر شد و بعد از مدتی اسارت بی کناه به دستان آنان تیر باران شد.

وی می گوید: هنگامی که جنازه فرزندم را تحویل گرفتم دیدم که تیر به چشم او خورده و بدونه هیچ ناراحتی گفتم فرزندم در راه انقلاب، دفاع از حق و حقیقت شهید شده و همچون حضرت عباس(ع) تیر به چشمش خورده است.

دریابیگی ادامه داد: آنها فرزندم را به شهادت رسانده بوده و برای تحویل دادن جنازه اش نیز از ما پول می خواستند که من در پاسخ به آنها گفتم من پولی به ظالم نمی‌دهم و جنازه فرزندم را بعد از سه روز بدون اینکه پولی بدهم با قاطر از روستایی که در آنجا شهید شده بود، تحویل گرفتم و به خاک سپردم.

مادر شهید در پایان می گوید، فرزندم در راه اسلام، انقلاب و حفظ ارزش های والای آن و ترویج فرهنگ اسلامی و انقلابی شهید شده است و من به خود می بالم که چنین فرزندی دارم.

پایان پیام/