به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، این کتاب شامل 44 قطعه شعر است که تمامی اشعار آن در قالب غزل سروده شده است. در این کتاب به تمام ابعاد زندگی انسان پرداخته شده است و شعرهایی با درونمایه مدح شهدا و معصومین(ع)، اشعار اجتماعی، اعتراضی و عاشقانه در آن گنجانده شده است.
اشعار موجود در این کتاب به سالهای آغازین دهه 80 این شاعر متولد 1360 باز می گردد. اولین شعر های این مجموعه شعر به غزل های عاشقانه اختصاص داده شده است. غزل هایی که با مضمون هجران یار و غم تنهایی با قلمی روان و به دور از تکلف و در کمال شاعرانگی سروده شده اند. در دومین غزل این مجموعه شاعر اوج تنهایی و غم نبودن معشوق را به خوبی در همان بیت آغازین تصویر سازی کرده است. دومین غزل این کتاب با این مطلع آغاز می شود:
(حکایتی است که من باشم و غم و تو نباشی / من و خیال تو باشیم با هم و تو نباشی)
و تا پایان شاعر با بیت هایی زیبا دلتنگی ها و تلخ کامی های همراه با معشوق در زمان دوری از یار را روایت می کند. تا بیت نهایی که از دلهره دیدار دوباره با مخاطب چنین می گوید: ( در این نداری و دوری، همیشه دلهره دارم / که دست پر به سراغت بیایم و تو نباشی )
یکی از نکات قابل توجه که از ابتدای مجموعه تا انتهای آن ذهن مخاطب را درگیر میکند انتخاب ردیف های دلنشین وخاص برای برخی غزل ها است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره ای خواهیم کرد:
ردیف تنها در غزل سوم (چه ازدحام غریبیست، تن به تن، تنها/ دلم درون تن و تن به پیرهن تنها) یا ردیف بهار در غزل چهارم (پاییز را به گریه نشستیم تا بهار/ خود گفته بود: وعدۀ دیدار ما بهار) و همچنین ردیف خودت در بیست و نهمین غزل کتاب (ماندهای با زخمها تنها خودت / مهربان من چه کردی با خودت؟) از جمله ردیف هایی است که به خوبی برای غزل ها انتخاب شده است.
هفتمین غزل این مجموعه با مضمون عاشقانه و فضای اندوهگین با مطلع (کار ما در برزخ تردید از مردن گذشت/ عمرمان، با هر چه شادی، هر چه غم خوردن، گذشت) آغاز می شود و در ادامه از گذران سخت عمر با مخاطب روایت می کند . شاعر با زبان شیرین شعر، تلخی هایی که روزگار در گذران عمر به کام شاعر ریخته است را سخت مورد سرزنش قرار می دهد که در بیت سوم نمونه ای از آن را خواهید خواند: ( خون دل برد آن که جام آورد، آری زندگی/ دور باطل بود، در آوردن و بردن گذشت) . در انتهای این غزل شاعر درخواستی از روزگار دارد تا امید را در دل خود زنده نگه دارد و با بیت زیرغزل را به پایان می برد:
(اندکی ای ابر بالای سر من گریه کن/ شاید این گل مدتی از خیر پژمردن گذشت) .
سیزدهمین غزل مجموعه شعر «زیر چتر ابر» حکایت غریب جدایی و و معشوقی است که دنیای زمینی را ترک گفته و عاشق را با همه اندوه های تنهایی و خاطرات تنها گذاشته است. در همان دو بیت ابتدایی غزل شاعر به فقدان جان سوز یار خود به طور مستقیم اشاره دارد:
آغوش تو گر سوی اجل باز نمیشد
با سایۀ من خاک تو دمساز نمیشد
هر بار سر خاک تو با گریه دلم را
میخواستم آرام کنم، باز نمیشد
در غزل شماره 14 شهابی به مشکلات اقتصادی و مسایل اجتماعی پیرامونش پرداخته است. غزل هفدهم این مجموعه را شاعر به استاد خود جناب آقای جمشید علیزاده تقدیم کرده است. بیست و چهارمین غزل کتاب به تجلیل از فرهنگ شهادت و ایثارگری پرداخته است. شاعر در این شعر درد دلهای پدر شهیدی را بیان می کند که در آتش فقدان فرزند و دلتنگی دیدار او می سوزد. در بیت ششم و پنجم این غزل زمزمه های پدر شهید با فرزندش بیان شده است :
« تو نیستی و خاطرههایت به جای تو
حالا برای پیری بابا عصا شده
هرچند روسفید، ولی در فراق تو
مویی سپید دارم و پشتی دوتاشده »
بیست و پنجمین غزل کتاب «زیر چتر ابر» نیز تقدیم به ساحت مقدس حضرت ولیعصر (عج) شده است که خواهید خواند:
نشان از پایمردیهای ما دیگر نخواهد بود
که فردا هیچ سربازی درین سنگر نخواهد بود
جوانمردی نخواهد داشت معنایی به جز رندی
و خلقالناس را مردانگی زیور نخواهد بود
نخواهی یافت جز خنجر به زیر آستین کس
خیالی نیز غیر از ناکسی در سر نخواهد بود
نخواهد خورد بعد از این به هم جام رفاقتها
که فهمیدیم غیر از زهر در ساغر نخواهد بود
بدین سان که حقیقت را گلو با پنبه میبُرند
ازین پس ترس ما از تیزی خنجر نخواهد بود
بیا با صولتی مردانه بشکن خیبر غم را
به جز تو هیچ مردی وارث حیدر نخواهد بود
چنان از جادههای بستهات گفتند میترسم
از آن فردا، که چشمی منتظر بر در نخواهد بود
خودت میدانی، ای جان، بهتر از چشمانتظارانت
نباشی، حال و روز ما ازین بهتر نخواهد بود
لازم به ذکر است کتاب « زیر چتر ابر» سال 1396 با شمارگان 2500 نسخه در 58 صفحه چاپ و روانه بازار نشر شده است.
نظر شما