علی معلم دامغانی، شاعر و رییس فرهنگستان هنر درباره تجلی زیبایی در شعر عاشورایی به خبرنگار شبستان گفت: عاشورا خود تجلی زیبایی است و من با وجود آن که قائل به زبان اسطوره و تاریخ هستم؛ اما برای به تصویر کشیدن زیبایی عاشورا زبان دیگری هم وجود دارد که کسانی همچون دکتر محمد رضا ترکی از آن به عنوان تاریخ قدسی نام می بردند و این زبان، زبان اسوه هاست که پشتوانه ما در بیان و فهم آن احادیث، قرآن و ادعیه است.
اسوهها، بالاتر از حقیقت، زندگی و تاریخ ما هستند
وی با اشاره به مفهوم اسوه ها افزود: اسوهها عکس اسطورهها هستند. خدایآفریدهاند، در تاریخ حضور دارند و انسان هر چه میکوشد به حقیقتشان راه نمیبرد. مثلاً درباره کلام امیرالمومنینعلی(ع) درنهایت میگویند چیزی پائینتر از کلام خالق، بالاتر از کلام مخلوق. یعنی در برزخ انسان و خدا، کتابی هست که به نام نهجالبلاغه که هویت و شخصیت خاص خود را دارد. سایر اسوهها نیز بنا بر تجلیاتشان شناخته میشوند. همه تجلیات، قلمی و کلامی نیستند، بلکه صور دیگری هم به خود می گیرند. همه اسوهها، نشانی در تاریخ دارند و زمانی در میان ما زیسته اند اما بالاتر از حقیقت ما و زندگی ما و تاریخ ما هستند، بنابراین اسوه ها هم از ما هستند و هم بالاتر از ما.
معلم دامغانی در ادامه عنوان کرد: در میان شاعران مسلمان، شیعهتر از فردوسی نداریم. اما پرسشی درباره او مطرح می شود: اگر شاعری شیعیتر از فردوسی پیدا نمیشود، چرا فردوسی در حقیقت اسوهها را گذاشت و به اسطورهها پرداخت؟ چرا این مرد بزرگ عمرش را صرف بخش دوم ماجرا نکرد در حالی که مسلماً این، به خرد عظیم او خطور میکرد.
صاحب مجموعه «مجلس حر» تصریح کرد: سالیان سال ما دعواهایی کردیم که اجداد ما بارها اینها را طرح و حل کرده بودند. رستم بزرگتر است یا علی ابن ابی طالب(ع)؟ این سوال و حتی زشت تر از آن را از کسانی که متدینتر بودند، شنیدهایم. اما آن چه درباره فردوسی مسلم است این که سخنان او تجلی ادبی است که شیعه تا این ساعت به ذوات مقدسه ورزیده است و هر که آگاهتر بوده این ادب را بیشتر نگاه داشته است. بسیاری اوقات به جای آن که آفتاب را بیان کنیم، سایه را نشان میدهیم و سایه دلالت بر آفتاب دارد. چون سایه آنجا اتفاق میافتد که آفتاب باشد. و آن که آفتاب را به سایه می شناساند، حرمت آفتاب را نگاه داشته و خیره در آفتاب ننگریسته و خودش را شایسته این معنی نمیداند.
فردوسی اسوهها را عظیمتر از آن میانگاشت که درباره آن ها سخن بگوید
معلم دامغانی با اشاره به نگرش فردوسی به "اسوه ها" اظهار کرد: جالب اینجاست که فردوسی، شاعری با آن قوت و قدرت، اسوهها را عظیمتر از آن میانگاشت که درباره آنها سخن بگوید. چون در حق دلبران سخن نمیتوانست گفت، سخن در مورد دیگران گفت تا مردمان به مفهوم، حد مصداق را بشناسند؛ اگر رستم چنین است پس علیابنابیطالب در کجای عالم قرار دارد!؟ اگر سیاوش شهیدی است که در بلخ از قطره خون او گل سرخ میروید، حسین علی(ع) چه جایگاهی دارد در کربلا!؟
وی یاد آور شد: در واقع فردوسی میدانست که آن حقیقت را نمی توان حتی به کلام بیان کرد. چون خواهی نخواهی همانند قرآنند. اگر ترجمهاش کنی، به نوعی تفسیرش هم کرده ای. به عنوان مثال ترجمه «اولیالامر» را بنویس. هرطور که ترجمهاش را بنویسی، در حقیقت تفسیرش هم کردهای. بیشتر آنچه که در سخن فردوسی است، یا ترجمه آیات قرآن است، یا نوعی تفسیرگونه و برداشت است. یعنی همه حکمتهایی که در پایان قصهها به آن ها میپردازد، یا عین سخن خدا و احادیث نبوی است و یا نوعی برداشت از آن است.
این شاعر خاطر نشان کرد: این شیوه اولاً دانش علمی و دینی فردوسی را میرساند که تا چه اندازه آگاه بوده است و ثانیاً ادب او را که به جای مستقیم سخن گفتن، نوع دیگری سخن گفته و مسلما آن کسی که شاهنامه را خوانده باشد، حقیقت کربلا و مظلومیت سیدالشهدا(ع) و حقیقت امیرالمومنین(ع) و شجاعت او و کمالات دیگر او را راحتتر در مییابد. چون آن که به مفاهیم استیلا پیدا میکند، مصادیق را بهتر شناخته و روشنتر درک میکند و این بیان زیبا شناسانه را باید غنیمت شمرد.
شهید مقوله ای است که در دل اسوهها تحقق دارد، نه در ساحت اسطورهها
علی معلم دامغانی در بخش پایانی سخنان خود گفت: در کربلا شریعت در اختیار امام حسین (ع) است و اهل شریعه فرات را بر او بستهاند اما به واقع آنها هستند که تشنه اند؛ چرا که آبی که در شریعه جاری است در شریعت به نحو دیگری جاری است و اگر کسی بتواند این را با زبان اسوه ها بیان کند توانسته تجلی زیبا شناسانه ای از عاشورا ارایه دهد که همیشه ماندگار می ماند.
وی افزود: اگر بخواهیم مفهومی متعالی از شهادت را در عاشورا ارایه دهیم باید از زبان اسوه ها بهره بگیریم زیرا شهید مقوله ای است که در دل اسوهها تحقق دارد، نه در ساحت اسطورهها.
پایان پیام/
نظر شما