امام موسی کاظم (ع) هرگز با فرقه های انحرافی کنار نیامد

دکتر روح الله رجبی پور گفت: معصومین ما به ویژه در دوران امام کاظم علیه السلام به هیچ وجه حاضر به کنار آمدن با فرقه های انحرافی نبودند و شیوه ائمه ما از جمله امام موسی کاظم روشنگری در این باره بوده است.

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، حیات مبارک امام موسی کاظم علیه السلام مصادف با دوره بسیار خطیری از حیات شیعه است آن جا که فرقه های انحرافی و ضاله در برابر حقیقت اسلام و تشیع صف آرایی می کنند و در حقیقت جنگی عقیدتی و فکری شکل می گیرد. آنچه در ادامه می آید گفتگوی ما با دکتر روح الله رجبی پور، پژوهشگر تاریخ اسلام درباره شیوه مواجهه امام موسی کاظم علیه السلام با این مکاتب انحرافی و جزئیاتی درباره محتوای فکری آن هاست.

 

ارتباط ظهور و اوج گیری فرقه های انحرافی با دوره حیات امام موسی کاظم علیه السلام را چطور می توانیم رصد کنیم؟

بحث فرقه های انحرافی در دوران امام کاظم علیه السلام مساله مهم و حیاتی است. تعداد زیادی فرقه های انحرافی عقیدتی، فکری و فرهنگی، جامعه را به انحراف می کشیدند. گروه های مختلفی بودند که امام موسی کاظم علیه السلام با هر کدام از آن ها به یک نحو و شیوه برخورد و درباره انحراف آن ها موضع گیری کردند. در این میان گروه هایی بودند که بعد از شهادت امام صادق علیه السلام در بین شیعیان ظاهر شدند. مثلا عبدالله افطح برادر امام کاظم (ع) که ادعای امامت می کرد. البته سن و سال عبدالله افطح از امام کاظم بیشتر بود و گروهی از شیعیان در آغاز دور عبدلله افطح جمع شدند.

در تاریخ چه مشاهداتی در این باره گزارش شده است؟

مثلا روایت هشام ابن سالم و مومن طاق را داریم. این دو برای شناخت امام بعد از امام صادق به مدینه آمدند و وقتی به مدینه رسیدند روزهایی بود که در واقع عبدالله افطح بساط امامت پهن کرده بود. این دو نزد عبدالله رفتند و از او سوالاتی درباره زکات پرسیدند اما عبدالله افطح نتوانست به سوالات هشام ابن سالم و مومن طاق جواب بدهد و این دو فرد که در حقیقت جویای حقیقت بودند و می خواستند امامِ زمان خود را بشناسند با یک حالتی از ناامیدی و استیصال از خانه عبدالله افطح بیرون آمدند. هشام ابن سالم می گوید ما نشستیم و گریه کردیم . در این حالت غمگینی و ناامیدی بودیم و در این فکر که تکلیف ما چیست و به چه کسی باید رجوع کنیم که ناگهان کسی به ما اشاره ای کرد و ما به دنبال او راه افتادیم و سر از خانه امام موسی کاظم درآوردیم. آن جا حضرت موسی کاظم (ع) بی آن که چیزی از ما بپرسد به ما گفت نه نزد مرجئه بروید نه نزد دیگران، به طرف من بیایید که بعد از امام صادق (ع) من امام شیعیان هستم.  هشام می گوید ما سوالاتی از امام موسی کاظم علیه السلام پرسیدیم و حضرت به بهترین نحو به سوالات ما جواب دادند و چون فضای خفقان بود امام به ما تذکر دادند که به کسی در این باره چیزی نگویید و اگر کسی را در کوفه بسیار رازنگهدار  دیدید با او در میان بگذارید.

در حقیقت جان سالم بردن امثال هشام ابن سالم و مومن طاق هم از خطر فرقه های انحرافی به واسطه فرستاده امام و ارشادات امام موسی کاظم علیه السلام است؟

بله امام متوجه انحراف عبدالله افطح بودند و کاملا حساب شده افراد خود را به مدینه می فرستادند و افراد سرگردانی که نمی دانستند چه کسی امام است - توجه کنیم که فضای خفقان حاکم بوده و بعد از آن که امام صادق علیه السلام را به شهادت رساندند فضا کاملا تیره و تار بود و در حقیقت فرصتی برای اعلام عمومی امامت نبود چون اگر می دانستند امام موسی کاظم، امامِ بعد از امام صادق است به سرعت ایشان را هم به شهادت می رساندند - از خطر حلقه فرقه های انحرافی نجات می دادند و راه درست را به آنان نشان می دادند. در واقع امام موسی کاظم بسیار در این باره با تدبیر و فراست رفتار می کردند.

از جمله فرقه هایی که در دوران امام کاظم (ع) از راه اسلام و تشیع واقعی منحرف شدند واقفیه بودند. درباره این فرقه ها چه می دانیم؟

ببینید ما در این دوره افرادی مثل زیاد بن مروان قندی را داریم که ادعا کردند امام کاظم علیه السلام آخرین امام است و بعد از ایشان دیگر امامی نیست بنابراین این انحراف را در شیعه ایجاد کردند در حالی که امام کاظم علیه السلام صراحتا در این باره موضع گیری کردند و به اصحاب و یاران خود گفتند بعد از من امام وجود دارد و علی ابن موسی الرضا بعد از من به امامت خواهد رسید و به زیاد هشدار دادند و گفتند نکند بعد از من، حق پسرم علی را ضایع و امامت او را قبول نکنی چون اگر در این دام بیفتی گرفتار آتش جهنم خواهی شد. در واقع امام به این طریق با انحراف بزرگی که در دوره امامت حضرت به تدریج شکل گرفت مبارزه کردند.

درباره محتوای فکری و عقیدتی غالی و غالیه که در زمان امام کاظم (ع) اوج گرفتند چه جزئیاتی در اختیار ماست؟

شخصی به نام محمد ابن بشیر بزرگ ترین غالی دوران امام کاظم علیه السلام در کوفه بود و خیلی ها را منحرف کرد. در واقع محمد ابن بشیر ادعای نبوت می کرد به این طریق که امام کاظم را خدا معرفی می کرد و خودش را در جایگاه نبی قرار می داد. امام کاظم علیه السلام با این شخص منحرف هم مبارزه کردند و روشنگری های لازم را در این باره صورت دادند و وقتی دیدند که این شخص از آن روشنگری ها بهره ای نمی برد و زمینه انحراف بسیاری را فراهم آورده است دستور قتل این غالی را صادر کردند و این فرد بعد از شهادت امام موسی کاظم علیه السلام به قتل رسید. خب این نشان می دهد که

معصومین ما به ویژه در دوران امام کاظم علیه السلام به هیچ وجه حاضر به کنار آمدن با فرقه های انحرافی نبودند و شیوه ائمه ما از جمله امام موسی کاظم روشنگری در این باره بوده اما گاه مساله آن قدر جدی بوده و خطر این فرقه ها به قدری زیاد می شده که حتی امام معصوم خون آن فرد انحرافی را که در واقع در دین و حقیقت آن بدعت ایجاد می کرد مهدور می دانست.

برخی افراد، شیعه را به غالی و غلوکنندگان نزدیک می دانند. ما البته می دانیم که دامن شیعه حقیقی همواره مبرا از غلو بوده و در سیره معصومین ما آنچه دیده می شود دعوت به توحید محض و عبور از همه آن شرک های درونی و بیرونی است با این حال گاه جریان هایی در شیعه آلوده به غلو بوده اند. آیا صرفا در شیعه چنین اتفاقاتی افتاده است؟

ببینید جریان غلو در همه مذاهب وجود دارد. گاه اهل سنت هم درگیر غلو شده اند. گروهی در شیعه هم دچار این خطا و انحراف گشتند. البته شاید در شیعه قدری بیشتر بوده و یکی از علل آن این بوده که چون ائمه ما صاحب کرامت بودند و از خود کرامت و علوم مختلف نشان می دادند عده ای نمی توانستند این حقیقت را هضم کنند که یک انسان به ظاهر معمولی می تواند صاحب چنین عظمت و جایگاهی باشد بنابراین عده ای جایگاهی را برای ائمه متصور می شدند که نشانه غلو بود. البته انگیزه ها در این میان یکسان و همانند نبود برخی می خواستند از این آب صید خود را داشته باشند مثل امثال محمد ابن بشیر که امام کاظم علیه السلام را به عنوان خدا مطرح می کردند تا به این واسطه جایگاه نبوت هم برای آن ها ایجاد شود.

 

 

کد خبر 958780

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha