زندگی نامه شهید «فاضل فرهادی» توسط کانون شهدای قشقایی نقنه روایت شد

گوشه‌ای از زندگی نامه شهید «فاضل فرهادی» از شهدای عشایر استان چهارمحال و بختیاری در هشت سال جنگ تحمیلی توسط کانون فرهنگی هنری شهدای قشقایی شهر نقنه روایت شد.

«محمدحسین صادقی نسب» به خبرنگار خبرگزاری شبستان در شهرکرد اظهار داشت: روایت زندگی نامه شهدای شهر نقنه یکی از ویژه برنامه های کانون فرهنگی هنری شهدای قشقایی است که به مناسبت چهلمین سالگرد هفته دفاع مقدس آغاز شده است.

 

مدیر کانون فرهنگی هنری شهدای قشقایی مسجد حضرت سیدالشهدا (ع) شهر نقنه ادامه داد: گروهبان دوم شهید «فاضل فرهادی» فرزند شیرخان در تاریخ ۷ بهمن سال ۱۳۴۱ در یک خانواده عشایری زیر چادر به دنیا آمد.

 

وی ابراز کرد: شهید «فاضل فرهادی» تحصیلات ابتدایی را در دبستان های سیار عشایری به پایان رسانید ۲ سال دوره راهنمایی را در مدرسه شهاب بروجن به اتمام رساند و پس از آن در آموزشگاه نوجوانان تهران ثبت نام و یکسال در آن دوره دید تا اینکه به سن سربازی رسید، به خدمت نظام رفت و در خرداد ۵۷ به دستور امام خمینی (ره) که فرمودند پادگان ها را تخلیه کنید شهید فرهادی از پادگان فرار و مدت 7 ماه فعالیت های انقلابی زیادی انجام داد پس از آن به پادگان لویزان تهران برگشت و خدمت خود را به پایان رساند.

 

صادقی نسب تصریح کرد: شهید «فاضل فرهادی» در دوره آموزش گروهبانی شرکت و با درجه گروهبان دومی به استخدام ارتش درآمد و به تیپ هوابرد شیراز منتقل شد و دوره چتربازی را در آن پادگان به پایان رساند.

 

مدیر کانون فرهنگی هنری شهدای قشقایی مسجد حضرت سیدالشهدا (ع) شهر نقنه ادامه داد: با شروع جنگ تحمیلی در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۵۹ روانه جبهه ها شد در اولین حمله شرکت و از ناحیه کتف مجروح شد و پس از بهبودی نسبی به جبهه بازگشت و در چندین عملیات از جمله فتح، سوسنگرد و بستان خدمت کرد.

 

خاطرنشان می شود: شهید «فاضل فرهادی» سرانجام در جبهه سومار کردستان در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

فرازی از وصیت شهید «فاضل فرهادی»:

مادر جان افتخار کن که فرزندی در دامن خود پروراندی و روانه جبهه اسلام علیه کفر ساختی.

 

مادر مهربان برای من گریه نکن و سیاه نپوش چون دشمن اسلام و مسلمین خوشحال می شود و اگر خواستی گریه کنی تکه برفی را بر روی مزار من بگذار تا به جای تو به حال من آب شود.

 

از همسرم همانند دختر خود مواظبت و نگهداری کن و نگذار غم بر چهره او سایه افکند چون او برای من خیلی مهربان و باوفا است.

 

من در راه امام حسین (ع) کشته شده ام و به خاطر بر دست گرفتن گوشه ای از پرچم اسلام شهید شده ام.

 

اگر من شهید شدم، مجال خواب خوش به دشمن نداده ام و تا آخرین لحظه تپش قلبم با دشمنان اسلام جنگیده ام.

 

کد خبر 970573

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha