علامه جعفری ذهن تحول­ خواهی داشت

شاگرد علامه جعفری گفت: علامه جعفری در عین حال که شارح فلسفه ملاصدرا بودند، نکاتی را هم به ویژه در جلد دوم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطرح کردند که سابقه چندانی در فلسفه ملاصدرا نداشت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان در تبریز، «عبدالله نصری» شاگرد علامه جعفری امروز در برنامه یادبود علامه محمدتقی جعفری که به میزبانی مرکز پژوهشی سه علامه تبریزی وابسته به دانشگاه تبریز با موضوع «جایگاه علامه جعفری در فلسفه معاصر ایران» به صورت مجازی برگزار شد، به تشریح ویژگی‌های علامه محمد تقی جعفری در فلسفه پرداخت.

شاگرد علامه جعفری در این وبینار با اشاره به جایگاه علامه جعفری در فلسفه معاصر اسلام و ایران در بیست و دومین سالگرد رحلت علامه، خاطرنشان کرد: متاسفانه توجه چندانی به فلسفه معاصر اسلامی و فلسفه معاصر ایران نمی‌شود و یکی از مشکلات و دشواری­‌های ما در این زمینه، آن است که تصور می­‌کنند بعد از ملاصدرا، ما دیگر فیلسوفی نداشتیم و کسانی هم که مباحث فلسفی را مطرح کرده‌اند عموما شارحان فلسفه ملاصدرا بوده‌اند.

وی اضافه کرد: این سخنِ نابجا و نادرستی است، چرا که ما بعد ملاصدرا فیلسوفانی مانند ملاهادی سبزواری، حکیم زنوزی، آقاعلی مدرس و علامه جعفری را در دوره‌ی جدید داشتیم که هم شارح فلسفه ملاصدرا بودند و هم تحلیل­ها، نقدها و احیانا نکاتی را به فلسفه ملاصدرا اضافه کردند.

وی گفت: علامه جعفری در عین حال که شارح فلسفه ملاصدرا بودند، نکاتی را هم به ویژه در جلد دوم کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطرح کردند که سابقه چندانی در فلسفه ملاصدرا نداشت، البته تنها این مسأله مطرح نیست که علامه فقط در بحث ادراکات اعتباری یعنی مقاله ششم اصول فلسفه، مبدع بوده باشند، بلکه حتی مقاله پنجم اصول فلسفه هم بسیار مهم است. شاگردان علامه طباطبایی مثل شهید مطهری هم آراء خاصی در فلسفه اسلامی داشتند، برای نمونه در مورد مسأله رابطه ماده و صورت، دو دیدگاه در تاریخ فلسفه وجود دارد، یکی ارسطویی-سینوی و دیگری نظریه سهروردی؛ کسی که در طول تاریخ فلسفه یک نظریه ابداعی جدید در این مسأله ارائه داد مرحوم آقای مطهری بود.

نصری بیان کرد: مرحوم حائری هم ابداعاتی در فلسفه اسلامی داشتند، اگر چه مبانی عموم این بزرگان، صدرایی است، یعنی بحث را از اصالت وجود شروع می­کنند و مباحثشان را در چارچوب حکمت متعالیه بیان می­کنند، اما مطلب مهمی که در این بین وجود دارد این است که در میان این متفکران، علامه جعفری تنها متفکری است که راه و مسیر خودش را طی می­‌کند و مطلقا وارد چارچوب حکمت متعالیه نمی­‌شود و از حکمت متعالیه گذر می‌­کند، نه اینکه مخالف آن باشد.

وی افزود: برخلاف آنچه برخی پنداشته ­اند، ایشان حتی پیرو اصالت ماهیت هم نبود و در اواخر حیاتشان در پاسخ سوال بنده تصریح کردند که بنده طرفدار اصالت ماهیت نیستم، ایشان احساس کردند که یک راه و مسیر جدیدی را طی بکنند، بنابراین با استقلالی که در شخصیت و نظام فکری­شان بود، وارد عرصه­هایی شدند که مورد توجه بسیاری از فیلسوفان ما قرار نگرفته بود.

وی با بیان اینکه علامه جعفری ذهن تحول­ خواهی داشت و دائم در حال فلسفیدن و اندیشیدن بود، گفت: ایشان اعتقاد داشت ما نباید هیچ وقت احساس کنیم که یک مسأله فلسفی برای همیشه حل شده و نمی­شود دیگر درباره آن بحث و گفت‌وگو کرد و باید پرونده‌ی آن مساله را ببندیم.

شاگرد علامه جعفری ادامه داد: برخلاف برخی‌ها که فکر می‌کنند هرچه هست در فلسفه اسلامی و در تفکر ما است، نگاهی که علامه جعفری به فلسفه غرب داشت، نگاهی بسیار مهم بود، نگاهشان به متفکران تاریخ و فرهنگ بشری چنین بود که اندیشه‌های آن‌ها را از دنیای هند باستان مورد مطالعه قرار می­داد و تاکید می­کرد ما نباید تاریخ فلسفه را از یونان باستان شروع کنیم، بلکه تاریخ فلسفه باید از هند شروع شود.

وی گفت: ایشان با توجه به اینکه معتقد بودند زبان فلسفه، زبان انسانی است و همه انسان­ها از اندیشه برخوردارند و خداوند همه تفکرات را به مغز یک عده­ای خاص خطور نداده است، از دوره­ی نوجوانی به مطالعه اندیشه‌های فیلسوفان مختلف پرداختند.

وی خاطرنشان کرد: ارتباط تنگاتنگ با شخصیت­های دانشگاهی و روشنفکران و افراد غیرحوزوی، یکی از کارهای مهم و تاثیرگذار بر شخصیت ایشان پس از مهاجرت به تهران بود، افرادی که نه تنها در فلسفه، بلکه در رشته­های گوناگون از جمله فیزیک و روانشناسی و موسیقی فعالیت داشتند.

نصری بیان کرد: بنای ایشان بر این بود که در زمینه مطالبی که کار شده و مطلب جدید برای گفتن وجود ندارد، ورود نمی­کرد، بلکه وارد عرصه­ای می­شدند که احساس می­کردند یک خلأ علمی در آن رابطه وجود دارد. در همین راستا وقتی در سال 1355 از تفسیر، نقد و تحلیل مثنوی فارغ شدند و درصدد آغاز تفسیر نهج­البلاغه برآمدند و از ایشان پرسیدم که چرا به تفسیر قرآن نمی­پردازید و ایشان فرمودند علامه طباطبایی با تفسیر المیزان خلأ مهمی را پُر کردند و ما الان در زمینه نهج‌البلاغه خلأ و کمبود داریم.

وی خاطرنشان کرد: نکته مهم دیگر اینکه نگاه علامه، نگاه انسان­شناسی بود، در حالی که دیگر فیلسوفان اسلامی به مسأله انسان­شناسی کمتر توجه کرده­اند و مباحثشان، بیشتر، نفس­شناسی است.

کد خبر 993965

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha