شهید مدافع حرم از نگاه دوستان در «بی برادر»

کتاب «بی برادر» زندگی شهید مدافع حرم جواد محمدی به روایت دوستان و همرزمان از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

 خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی، مریم داوری: زندگی شهید مدافع حرم جواد محمدی به روایت دوستان و همرزمان در قالب کتاب «بی برادر» نوشته بهزاد دانشگر و زهرا کرباسی مشتمل بر 324 صفحه از سوی انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است.

 

کتاب «بی برادر» دو فصل با عناوین «این فصل را بخوان باقی فسانه است» و «این فصل را بسیار خواندم، عاشقانه است» را شامل می شود. فصل نخست شامل چهار بخش با عناوین بچه محل، هوا فضای سپاه، معاونت اطلاعات سپاه پاسداران، یگان امنیت سپاه پاسداران و سوریه است. در انتهای کتاب نیز تصاویری از شهید جواد محمدی گنجانده شده است.

 

زندگی خانوادگی و اجتماعی شهید محمدی در « دخترها بابایی اند» و «بی برادر»

بهزاد دانشگر از نویسندگان جوان کشورمان است که کتابهایی همچون دخترها بابایی اند ، تولد یک انقلاب، دختران آفتاب، نفس، پادشاهان پیاده و ادواردو را به رشته تحریر در آورده است. وی دو کتاب در مورد شهید مدافع حرم، جواد محمدی به رشته تحریر در آورده است. وی در کتاب «دخترها بابایی اند» به زندگی خانوادگی جواد محمدی پرداخته است و در کتاب «بی برادر» از زاویه نگاه دوستان و همرزمان شخصیت شهید جواد محمدی را تبیین کرده است.

دانشگر در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان اذعان کرد: «دخترها بابایی اند» اولین کتابی است که در مورد شهدای مدافع حرم نوشته ام. این کتاب اشاره ای به روایت دختر شهید دارد و این یکی از دلایل انتخاب «دخترها بابایی اند »به عنوان نام کتاب است. دلیل دوم ارادت شهید محمدی نسبت به حضرت رقیه و دختران شهید بود. در کتاب بی برادر، شهید محمدی را از نگاه دوستان و همرزمانش به تصویر کشیدم. بدین ترتیب کسی که این دو کتاب را بخواند با شخصیت و زندگی فردی و اجتماعی شهید محمدی به طور کامل آشنا  می شود.

 

جواد مزد مسئولیت پذیری خود را با شهادت گرفت

این نویسنده در مورد شخصیت شهید محمدی اظهار داشته است: ترجیح می دهم که مخاطبان خود با مطالعه به شخصیت شهید محمدی پی ببرند. از نظر بنده مهمترین خصوصیت جواد این بود که هیچگاه نمی‌گفت «به من چه». وی مسئولیت پذیر بود و هرکاری که مربوط به حضرت سیدالشهدا(ع) و انقلاب بوده را با جان و دل انجام می‌داده است و سرانجام مزد مسئولیت پذیری خود را گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل شد.

 

شهید مدافع حرم جواد محمدی، از جوانان هیاتی و فعالان فرهنگی شهر درچه استان اصفهان بود که 11 خرداد ماه 96 به سوریه رفت و 16 خرداد ماه 96 همزمان با یازدهم ماه مبارک رمضان در حماه با اصابت گلوله به پا و پهلویش به شهادت رسید. محمدی چهارمین شهید مدافع حرم شهر درچه است. پیکر مطهر این شهید بعد از گذشت 25 روز چشم انتظاری، پیدا شد و به وطن بازگشت. از این شهید مدافع حرم یک فرزند دختر به نام فاطمه به یادگار مانده است.

 

جواد محمدی متولد 29 مرداد 1362 بود که در سال 1287 زندگی مشترک را آغاز کرد و حاصل آن دختری به نام فاطمه است که اکنون هشت ساله است. وی تربیت فاطمه را به همسرش سپرده بود و تاکید کرده بود« از تربیت دخترمان شانه خالی نمی کنم ولی مادر بهتر می تواند دختر را تربیت کند» و از دو سالگی به فاطمه یاد داده بود که با روسری و چادر بیرون برود. آخرین سفرش با خانواده  قبل از رفتن به کربلا بود که آنها را تهران و به حرم عبدالعظیم برده بود و گفته بود:«سفر به  ثواب حضرت عبدالعظیم(ع) برابر با زیارت امام حسین(ع) است و شاید دیگر نتوانم شما را به کربلا ببرم».

 

جواد ارادت خاصی به شهدا داشت

همسر شهید محمدی از ارادت خاص همسرش به شهدا این چنین گفته است:هر سال قبل از ایام عید نوروز به راهیان نور می رفت و خادم الشهدا بود. گاهی ۲۴ ساعت در راهیان نور نمی خوابید و می گفت باید برای زائران شهدا سنگ تمام گذاشت تا با خاطره ای خوش از این سفر بروند. ارادتش به شهدا تا آنجا ادامه داشت که در مراسم تشییع شهدای گمنام و همچنین رفیق شهیدش مهدی اسحاقیان سنگ تمام گذاشت و می گفت باید خادم شهدا بود. باید شهدا را به همه نشان داد و تمام تلاشش را کرد که پیکر شهید اسحاقیان را به مراسم سحر ماه رمضان شبکه پنجم سیمای اصفهان ببرد زیرا اعتقادش این بود که باید شهدا را به جهانیان معرفی کنیم.

 

شهید محمدی در مورد رفتنش به سوریه به همسرش گفته بود:«تنها چیزی که در آن ریا نیست، صبر است. حضرت زینب(س) خیلی سختی کشید، ولی در مقابل همه‌اش صبر کرد. پس شما هم صبوری کنید».

 

یقه بی حجاب ها را خواهم گرفت

فیلمی از شهید جواد محمدی بعد از شهادتش منتشر شد که در آن گفته بود «اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بی‌حجاب‌ها را خواهم گرفت».

نذر ابو احمد برای پیدا شدن پیکر شهید محمدی

شهید محمدی نه تنها در زندگی خانوادگی با اخلاق بود بلکه در بین دوستان و همرزمان نیز بسیار محبوب و دوست داشتنی بود. «جاسم حمید» با نام جهاد ابو احمد که به درجه شهادت نائل شده است علاقه خاصی به شهید جواد محمدی داشت. زمانی که جواد محمدی به شهادت رسید، ابو احمد مراسم دعای توسل برگزار می‌کرد تا اهل بیت نظر کرده و بتوانند پیکر شهید محمدی را پیدا کنند. وی یک گوسفند هم نذر کرد تا پس از پیدا شدن پیکر جواد محمدی قربانی کند. پیکر شهید محمدی ۲۵ روز بعد از شهادت، پیدا شد. ابو احمد نیز گوسفندی را قربانی و گوشت آن را بین نیرو‌ها پخش کرد.

 

عبدالحمید محمودی،همرزم شهید جواد محمدی، شخصیت این شهید را جذاب، دوست داشتنی و شوخ طبع توصیف کرده و گفته است: جواد در بین دوستان بسیار خوش مشرب و خوش اخلاق و در معرکه جنگ بسیار جدی و مصمم بود. خصوصیت بارز شهید محمدی بحث ولایت پذیری او بود. جواد ارادت ویژه به مقام معظم رهبری داشت و خود را ملزم به اجرای فرامین مقام معظم رهبری می دانست.

 

جواد یک حر پرور بود

محمد احمدیان همرزم شهید محمدی ، با بیان اینکه جواد یک حر پرور بود، گفته است: جواد همواره به دنبال جذب جوانان به اسلام و انقلاب بود. علاقه زیادی به بحث راهیان نور داشت.وی بسیار متواضع بود. با اینکه روزها و شبهای زیادی در اردوهای راهیان نور با هم بودیم به هیچ وجه درمورد مجروح شدنش در سوریه حرفی به من نزده بود.

 

در قسمتی از کتاب «بی برادر» می خوانیم: اسم رفیق خوب که می آید من یاد خودش می افتم. وقتی می فهمید مشکلی برایم پیش آمده خودش را به آب و آتش می زد که مشکل را حل کند. باهام حرف می زد و بهم راه حل می داد. یک بار هم مرا برد مسجد کمر زرین، نماز که تمام شد گفت برو پیش آیت الله ناصری و سوال ات را بپرس. انگار آب بود روی آتش. آرام شدم. یک سال هم دستم را گرفت و برد خادمی شهدا توی راهیان نور. اواخر بهمن بود که زنگ زد، گفت کجایی؟ گفتم: دانشگاه. گفت تا کی کلاس داری؟ می خواهم بروم اهواز می آیی؟ یک هفته دیگر کلاس داشتم ولی گفتم کلاس هایم تمام است. به استاد گفتم من یک دقیقه می روم بیرون و می آی.، به دوستم هم گفتم کتاب من را بردار و بیاور خانه مان.

 

جواد به همه روحیه می داد

در قسمت دیگری از این کتاب آمده است: بالاخره بعد از 25 روز عملیات کردیم. تپه را گرفتیم و جایی را که جنازه رفقایمان دفن شده بود، شناسایی کردیم. ابو احمد من را کشید کنار و یک چیزی گفت که بدجور دلم را لرزاند. گفت شیخ بیا روی این دو تا تپه روضه بخوان. متوسل بشو که اهل بیت (ع) عنایت کنند، کمک کنند دیگر این تپه ها سقوط نکنند. من رفتم روی نقطه 9 روی تپه ای که عقب تر از محل شهادت جواد بود. روضه علی اصغر (ع) خواندم. اشک هایم را زدم به خاک و ازشان خواستم با آن دست هایش کوچک شان کمک کنند تا این منطقه حفظ شود. بعد رفتم روی تپه بعدی روی نقطه 10 جایی که جواد شهید شده بود. آنجا روضه خاتون رقیه (ع) را خواندم. اشک هایم را زدم به خاک. گفتم خانم این خاک آغشته شده به خون رفیق مان. شما با دست های کوچک تان که جواد خیلی سرش غیرت داشت و خیلی دوست شان داشت کمک کنید این نقطه دست مان باقی بماند و دیگر سقوط نکند.

 

در قسمت دیگری از کتاب «بی برادر» آمده است: بحث سوریه که پیش آمد به معاونت ما هم سهمیه دادند. من داوطلب بودم، قرعه کشی که کردند اسم من درآمد. وقتی نامه معرفی را به لشکر بردم جواد هم آنجا بود. لباس رزم پوشیده بود و خوشحال. گفتم چیه جواد خوشحالی؟ گفت کار من هم جور شد دادا. آن موقع جواد از یگان امنیت آمده بود ثبت نام کردیم و قرار شد برویم آموزش چون جنگ سوریه جنگ شهری بود. مدل اش فرق می کرد. اصلا خاکریز نداشت. خانه به خانه بود یا کوچه به کوچه. باید آموزش های تخصصی می دیدیم هم آموزش تخصصی جنگ شهری هم سلاح هم تیربار و تک تیرانداز و اینها. توی کلاس ها این قدر جواد شوخی می کرد و به همه روحیه می داد که کسی خسته نمی شد. یک وقت هایی استاد می گفت خب آقای محمدی تمام شد؟ برویم سر درس یعنی خود آنها هم از این فضا خوششان می آمد. کلاس کسل کننده نمی شد.

 

گفتنی است، کتاب «بی برادر» زندگی شهید مدافع حرم جواد محمدی به روایت دوستان و همرزمان نوشته بهزاد دانشگر و زهرا کرباسی در شمارگان هزار نسخه با قیمت 40 هزار تومان از سوی انتشارات شهید کاظمی چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

 

 

کد خبر 1015310

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha