خبرگزاری شبستان: تاریخ به ما نشان داده است که اقدامات افراطی جمعی دیندار که بر اساس جهل و هوا و هوس و منافع دنیوی تیشه به ریشه دین می زنند بسیار خطرناکتر از گروه های دیگرند. دو فرقه وهابیت و بهائیت در عصر حاضر نمونه ای روشن از فرقه های افراطی هستند که بر اساس منافع سیاسی و دنیوی، هوا و هوس سردمدارانشان و نیز جهل عالم نمایانی که از روی تعصبات حقایق را نادیده گرفته اند قلب اسلام و وحدت اسلامی را هدف قرار داده اند. در گذشته نیز فرقه های متعصب وجود داشته اند. در زمان حضرت علی علیه السلام خوارج با رویکردی افراطی در برابر قرآن ناطق ایستادگی کردند و با تفسیری غلط از دین جنایات فراوانی را مرتکب شدند.
تاریخ شکل گیری بهائیت و وهابیت نیز نشان می دهد منافع سیاسی استعمار نقشی مهم در شکل گیری این فرقه ها داشته است. استعمار با هدف تفرقه و ایجاد فتنه در عالم اسلام فرقه هائی را حمایت کرد که از هرگونه فساد و جنایت علیه وحدت اسلامی دریغ نکردند. وهابیت از همان ابتدا خوی خشن خود را نشان داد و به غارت و قتل پرداخت و هنوز احکام و فتاوای غیرانسانی و مغایر با حقوق انسان از سوی عالم نمایان این فرقه داده می شود و بهائیت با سکوت و تساهل و تسامح چشم بر حقایق بست و آراء و عقاید ناب شیعه را بازیچه منافع خود ساخت.
سیراب شدن از منبع واحد یعنی استعمار و منافع سرمایه داران و نیز مقابله با اسلام حقیقی، ضربه زدن به وحدت اسلامی و ایجاد تفرقه میان مسلمانان وجه اشتراک این دو فرقه انحرافی به شمار می رود.
«حمیت و عصبیت قومی عرب جاهلی از جمله فرهنگهای راسخ مردم حجاز پیش از اسلام بود. غرور و تکبر نه تنها در حد یک صفت انسانی مشترک بین همه انسانها، بلکه در حد یک فرهنگ در اعماق جان اعراب ریشه داشت. ندای«انا رجل» بلندترین و مقدسترین ندایی بود که به گوش میرسید. زن در حکم حیوان و کالا بود و نوزاد دختر برای صیانت از شرافت و رجولیت زنده زنده دفن میشد. غارت و راهزنی و شمشیر و شراب آرمان پهلوانان و جوانان بود و علم به آباء و انساب عرب و افتخار به تعداد قبور و... شغل پیران به شمار میرفت. کوچکترین کلامی که منافی غرور و هویت عربی باشد،کافی بود تا جنگی تمام عیار را رقم زند و بالاخره بتپرستی اگرچه اعتقاد ظاهری مردم جزیرهء العرب بود اما باور واقعی آنان خودپرستی و قبیلهپرستی بود...
احیای جاهلیت اعراب این بار در سایه دین
در این اوضاع دینی ظهور کرد که انسان را به تسلیم فرامیخواند و از او میخواست روزی 43 مرتبه پیشانیاش را که بلندترین و شریفترین اعضای بدن اوست، به نشانه ذلت و خضوع در برابر پروردگار بر خاک بندگی بساید. تعالیم بلند اسلام که بر نفی پرستش غیر خداوند تعالی مبتنی بود،جزیرهء العرب را تکان داد و دست کم در زمان حیات نبی اکرم(ص) دوران تابان و ارزشمندی از فرهنگ تعبد و تسلیم به تصویر کشیده شد.
پیامبر اکرم (ص) هم در جایگاه نبوت و هم در سمت امام و راهبر جامعه غرور و حمیت شرکآلود را مطرود اعلام کرد و نوعی صلابت دینی را از اساس بنیان نهاد پس از رحلت پیامبر (ص) چندی نگذشت که مناسبات قومی و قبیلهای زنده و عصبیت خفته جاهلی بار دیگر بیدار شد البته این بار نام دین را با خود یدک کشید و به همین سبب، رویارویی با آن بسیار مشکل مینمود؛ بنی امیه که از احیاگران پشتپرده این جریان بودند و آن را خطدهی مینمودند، بیشترین سوء استفاده را از آن کردند.کار این فرهنگ قومی عربی که صبغه دینی یافته بود،به جایی کشید که آشکارا رو در روی حاکمیت دینی امیر مؤمنان (ع) شمشیر کشید و به قتل و راهزنی و غارت مسلمانان پرداخت،تا آنجا که خبّاب بن أرت را در برابر چشمان همسر حاملهاش سر برید و پس از دریدن شکم او جنینش را بر نیزه زد. این اعمال را کسانی مرتکب میشدند که روزها را به روزه و شبها را به عبادت میگذراندند و از کثرت سجده پینههای پیشانیشان را با قیچی میبریدند.
رفته رفته و در بستر حکومت بنی امیه این جریان ادامه یافت تا اینکه در زمان یزید عدهای به اسم اسلام و خلیفه مسلمین و با ندای تکبیر و تهلیل، سر مطهر حسین به علی (ع) را جدا کردند و اهل بیت او را به عنوان خارجشدگان از دین و کفار به اسارت بردند. با اینکه انگیزه یزید از این حرکت پلید هیچ ربطی به تکبیر و تهلیل نداشت، خود او گفت:«لیت اشیاخی ببدر شهدوا...»؛ ای کاش اجدادم زنده بودند و میدیدند چگونه انتقام بدر را از حسین و پدرش ستاندم و نام و آبروی خانوادگیام را زنده کردم. البته این نگرش و کلام یزیدی نسبت به حادثه عاشورا و پایین آوردن آن در حدّ جنگ قدرت و حکومت،امروزه نیز از گوشه و کنار به گوش میرسد.
تأثیر ماجرای کربلا در جامعه اسلامی به قدری عمیق بود که خلفای بنی امیه و بنی عباس را اگرچه در ظاهر به جانبداری از اهل بیت (ع) وادار ساخت و بنی عباس را با شعار «الرضا من آل محمد» به روی کار آورد. همچنین جریان خارجیگری را که توسط دشمنان اهل بیت (ع)سامان مییافت، به انزوا کشاند. اما از آنجا که این تفکر در ذات فرهنگ عربی ریشه داشت،از بین نرفت و به حیات ضعیف خود ادامه داد.
ایجاد فرقه وهابیت با درک صحیح استعمار از وضع حجار
در قرن هشتم ابن تیمیه مبانی فکری این جریان را با ظواهر آیات و روایات صحیح و مجعول تئوریزه کرد و برای نخستین بار به عنوان مکتبی مبتنی بر توحید ناب ارائه کرد،
اما شاید به دو دلیل نتوانست مکتب خود را آنچنان که میخواست ترویج کند؛ نخست، هوشیاری دانشمندان اسلام از فرق و مذاهب مختلف و نوشتن ردیههای متعدد بر عقاید و افکار وی، و دوم اینکه او مانند محمد بن عبد الوهاب، ابن سعودی نداشت که از قوت شمشیر او برای رواج مکتب کمک گیرد.چند قرن بعد توافق محمد بن عبد الوهاب و محمد بن سعود در درعیه، زمینهساز بروز همان اسلام عربی متعصب شد. درک صحیح استعمار از وجود چنین بستر مناسبی در فرهنگ عرب حجاز تشکیل فرقهای جدید را نوید میداد که حداقل در آغاز میتوانست ساز مخالفی میان بقیه سازها باشد؛ هدفی که استعمار پیر از آغاز، آن را مبنای سیاست استعماری خود تعریف کرده بود. بازوی خونریز ابن سعود به عنوان امام سیف، آمال و آروزهای دور و خطرناک محمد بن عبدالوهاب را عملی میکرد و میتوانست به عربستان در خاورمیانه قدرت و مرکزیت ببخشد؛ مرکزیتی که تابع استعمار و استکبار و نطفه شوم اسلام امریکایی بود. چیزی نگذاشت که فرقه ای به نام وهابیت، نماد مذهبی حکومت آل سعود شد و علمای طراز اول دربار سعودی را بزرگان وهابیت تشکیل دادند.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ایران،امام راحل در عمل مروّج اسلام ناب محمدی و طلایهدار مبارزه با استکبار و ایران ام القرای جهان اسلام شناخته شد. این حقیقت برای فرهنگ«أنا رجل»بسیار ناگوار بود؛ از همین رو به تحریک استکبار و میل ذاتی از هیچ کمکی به دشمنان ایران اسلامی دریغ نکرد.این طیف در دهه اخیر سلاح بر دوش و به نام ارگان نظامی القاعده کوشیده است در ظاهر از حکومت سازشکار خود فاصله بگیرد و با رجزخوانی و غرور فزاینده،به اصطلاح جامعه جهانی را اصلاح کند؛ اما تاکنون دستاوردی جز کشتار انسانهای مظلوم و بیگناه با بمب و ترور و ذبح و سوزاندن زنده زنده،نداشته است».
ر.ک: وهابیت و بهائیت امتداد دو جریان. لطیفی، محمد.
ادامه دارد/
نظر شما