خبرگزاری شبستان: واژه "humanism" یا "humanismus" که امروزه به کار میرود، از واژه "humanista" برگرفته شده است که در دوران رنسانس به معلمان و دانشجویان علوم انسانی اشاره داشت. در قرنهای اولیه مسیحی، این کلمه لاتین به مطالعه متون شرکآمیزِ مرتبط با روم و یونان قبل از پیدایش مسیحیت اطلاق می شد، بعدها متفکران و نویسندگان بعدی رنسانس معنای اومانیسم را توسعه دادند. بتدریج، متفکران شاخص دوران رنسانس به کمک ذهن برای کشف و دریافت حقایق، ارج بسیاری نهادند؛ میکلآنژ، اِراسموس، لئوناردو، میکل سروانتس و بسیاری دیگر طالب جست و جو از «حقیقت نامقیّد» بودند و بر توان فردی انسانها برای دریافت حقایق تأکید فراوان داشتند.
حرکت تدریجی در مسیر ضددین
دستگاه تفتیش عقاید کلیسا با هر اندیشه تازهای به شدّت برخورد میکرد و این امر متفکران آزاداندیش را رنج میداد. بتدریج حرکت اومانیستی اروپا، جهتی ضددینی پیدا کند. اراسموس و تامس مور فلسفه مدرسی را تحقیر کردند و هر دو خواهان اصلاح روحانیت از داخل شدند. این اندیشه رفته رفته راه را برای اومانیستهای عصر روشنگری باز کرد.
از این رو، اومانیسم که تا قرون 17 و 18 میلادی جنبهای ادبی داشت، کم کم در این عصر معنایی به خود گرفت که با معنای امروزین آن بسیار نزدیک است. اومانیسم در این زمان به اصحاب ادب، علم و فلسفه اشاره داشت که فکر میکردند دغدغه اصلی انسان نه کشف خواست خدا، بلکه شکل دادن به زندگی و جامعه براساسِ عقل است.
مسیحیتْ دینی فشارآور و محدودیتزا بود، پس آنان که در جستوجوی بنیانی استوار بودند، مسیحیت را از میان حذف کرده به روم و یونان باستان علاقهای مفرط نشان دادند. نهضت بازگشت به یونان و رم باستان جزء شاخصههای اومانیستها شد. آثار کلاسیک احیا شد و مورد مطالعه قرار گرفت، بهویژه برای سقراط که همّش مطالعه انسان بود، حرمتی فراوان قائل شدند.
علاقه مفرط اومانیست ها به آثار روم و و یونان
«یونانیان و رومیانِ باستان مشرک بودندو طبیعت را میان خدایان تقسیم کردند، برای هریک حوزهای درنظر میگرفتند. از نظرن اومانیستها این نوع معتقدات کهن جذابیتی نداشت، بلکه یونانیان و رومیان از آن رو برای اومانیستها جذاب بودند که اجازه نمیدادند خدایان در عرصه فکر و اندیشه بشر دخالت کرده و مانع بالیدن یک سیستم اخلاقی شوند. این دو عرصه را یونانیان برای خود محفوظ نگاه داشته بودند.
این بود که تفکّر و اندیشه برای آنان حدّی نمیشناخت، از این رو، در حوزههای ریاضیات، فیزیک، معماری، سیاست و اخلاق دستآوردهای بزرگی داشتند». (مجله پژوهش های فلسفی - کلامی» پاییز و زمستان 1382 - شماره 17و18، اومانیسم دینی و اومانیسم سکولار ، توکلی، غلامحسین).
به دیگر بیان اومانیستها خواهان فکر و اخلاقی آزاد بودند که مذهب در آن دست اندازی نکند. اراده و اختیار آزاد نزد اومانیستها یعنی آزاد از قید دین و مذهب و خدا. مذهب نباید با ایجاد قید و بند، حصاری بر عقل و اراده انسان بکشد. این بود که اومانیسم بر آزادی اندیشه و فکر، تأکید میکرد، تا جایی که برخی اومانیسم را معادل پژوهش آزاد میدانند.
در قرن نوزدهم مطالعه آثار یونان و لاتین سکولاریزه شد. اومانیسم سکولار با باید از اقسام اومانیسم های افراطی برشمرد. ماتیو آرنولد (1822ـ1888) ارزشهای اومانیستیِ حاصل از ادبیات کهن را به جای مسیحیت نشاند؛ لودویک فویرباخ (1704ـ1782) نیز واژه اومانیسم را برای سکولاریزه کردن مسیحیت به کار بست و به دنبال انتقادات وی کارل مارکس (1818ـ1883) آنچه را او اومانیسم مسیحی خوانده میشد، از ریشه درآورد.
پایان پیام /
نظر شما