کشف تاکتیک عملیاتی سازمان نفاق سبز از 25 بهمن1389 به بعد

25بهمن باهمه تلخیهایک ارمغان دارد:همه فهمیدند:«ترحم بر گرگ تیزدندان، ظلم است به گوسفندان»و همین بس است که حاشیه امنِ عمله های سیاسی دوم خردادی آمریکا درایران اسلامی به دوزخ روانی حاصل ازآینده نامعلوم؛تبدیل شود.

«علی محقق مقدم»

اشاره: چنانچه سیستمی بخواهد در قبال تهاجم سیستم بیرونی به مقابله و دفع تهاجم بپردازد یک راهِ منطقی بیش ندارد. اول باید بداند دشمن چه می خواهد بکند سپس نسخه دفاعی را برای سیستم خود بنگارد. بر همین اساس ایران اسلامی از سال 88 با نُمودی بیرونی و علنی دچار تهاجمی نرم و کودتای مخملی شده است که آفات و ته ریزهای آن همچنان باقی است. متعاقباً در بین کارشناسان امر بر سر انتخاب تاکتیک برخورد با این ته ریزها، تفاوت نگرش حاصل شده است. برخی دَم از مصلحت و تأخیر در محاکمه می زنند و برخی دایه ی قصاص جرم اثبات شده برداشته اند و صدالبته که مردم در راهپیمایی ها و در هیئات مذهبی خواستار محامه عاجل این میکروب های سیاسی اند.
مرقومه ذیل در پی آن است تا با کشف تاکتیک های عملیاتی سازمان نفاق سبز که یک سرِ آن در داخل است و سر دیگرش در اسرائیل غاصب و ایالات متحده آمریکا؛ راه حل معقول انقلابیون را بازشناسد؛ باشد رهایی بخش هرچه سریعتر امت ایران از شرّ میکروبهای سیاسی سبز، ان شاء الله.

 

• اول- تاکتیک شناسی جبهه دشمن
برای پاسخ به سئوال اول مرقومه لازم می نماید سیر فتنه 88 را بار دیگر مرور نمود. فتنه 88 سال ها پیش از 22/خرداد/1388 زمینه سازی شد و در انتخابات ریاست جمهوری دهم و از هفته پایان تبلیغات انتخاباتی در غالب یک کودتای مخملی ظهور نمود. این کودتای مخملی در هفته اول با همراهی یک یا دو میلیونی مردم بدلیل دروغ پراکنی و پراپاگاندای شدید رسانه ها مبنی بر تقلب بزرگ انتخاباتی توسط محمود احمدی نژاد؛ روزهای اوج خود را گذراند؛ تاکتیک وارونه نمایی حقیقت. جمعه همان هفته اول حضور رهبر مسلمین عالَم و مقتدای شیعیان ایران و جهان در نماز جمعه میوه شیرین آگاهی بخشی و بصیرت افزایی را برای مردم تهران به ارمغان آورد. از این پس فتنه سبز دچار اُفت شدید نفرات شد و متعاقباً تاکتیک اغتشاش بجای اعتراض مدنی را برگزید. اولین اغتشاش اساسی روز شنبه مورخ 30/ خرداد همزمان با اعلان جنگ مسلحانه منافقین با حکومت اسلامی بود. بعد از آن، فراخوان های جنبش سبز بدلیل نمایان شدن بیشتر حقیقت با تاکتیک کشته گیری و مشروعیت زدایی جمهوری اسلامی تبدیل به یک حرکت فرسایشی شد. این حرکت فرسایشی در روز 13 آبان و 16 آذر کمترین همراهی سیاهه لشگر را به خود دید تا در 22 بهمن و 9 دی میخ آخر بر تابوت جنبش موهوم سبز بدست امتِ امام خامنه ای زده شود. از 9 دی تا 25 بهمن کُمای عناصر حامی سران فتنه شکل گرفت و تمامی فراخوان ها بخاطر وجود ترس از اینکه رهبران داخلی فتنه عَن غریب زیر تیغ محاکمه اند؛ بی پاسخ ماند. روز 27/9/1389 ریاست محترم دستگاه قضائی طیّ اشتباهی تاکتیکی گفت: «تصمیم‌گیری در این زمینه از عهده من خارج بوده و خود مقام معظم رهبری در این زمینه تصمیم‌گیری می‌کنند.» و در امتداد این اشتباه تاکتیکی امت حزب الله دچار اشتباهی استراتژیک شد و از مطالبه محاکمه سران فتنه و مهدی هاشمی غفلت نمود. از شروع ماه دهم سال 89 تا 25 ماه یازده این سال، برای سران فتنه حاشیه ای امن ساخته شد و توانستند فارغ از دغدغه آینده زندگیشان دست به برنامه ریزی بزنند. این حاشیه امن، سازمان پیاده فتنه را نیز امیدوار نمود تا اینکه در 25 بهمن جمع شدند.
سئوال این است که سازمان نفاق فتنه سبز در تمام حرکات خود با توجه به احتمال همراهی مردم تاکتیکی عملیاتی را برگزیده است که در بالا بدان اشاره شد؛ تاکتیک آنها برای 25 بهمن و بعد از آن چیست؟ در کتب تاریخی آمده است معاویه (لعنت الله علیه) بعد از جنگ صفین که در فاز نظامی به شکست انجامیده بود، به بازی های اجتماعی- سیاسی روی آورد. لذا وی بعد از این تصمیم در عرصه نظامی به اقدامی خبیثانه دست زد: جنگ راهزنی. در کتب روایی تاریخ حکومت علوی آمده است که معاویه بارها یکی از فرماندهان نظامی را با گروهانی مثلاً 400 نفره به یکی از شهرهای مرزی حضرت امیر (ع) گسیل می داشت تا بدان شهر چونان راهزانان حمله کنند و بعد به شهر بعدی بروند و به همین منوال به محدوده ای وسیع متعرض شوند تا ناامنی شهرهای تحت ولایت امیرالمؤمنین را فراگیرد. سپس می گفت تا لشگریان علی به شما رسیدند فرار کنید و درگیر نشوید. این عمل معاویه برای آن بود تا حکومت مرکزی حضرت امیر (ع) را ناکارا جلوه دهد و در سایه این بی امنیتی مردم بلاد مرزی به تکلف شامات در آیند.
بنظر می آید غرب و سران فتنه با توجه به ریزش فوق العاده سیاهه لشگرشان همین روش معاویه بن ابی سفیان (لعنت الله علیه) تحت عنوان جنگ راهزنی در حوزه شهری تهران را برگزیده اند. نگاهی به اقدامات روز 25 بهمن مثل پاشیدن میخ در راه اتوبوس های BRT و استفاده از انواع سلاح های سرد و گرم توسط عناصر منافقین حاکی از این تاکتیک است. غرب تصمیم گرفته است حالا که در منطقه در گرداب بیداری اسلامی مستغرق شده، انقلاب را در کانون آن و در پایتخت آن به ناامنی شهری دچار نماید و انقلابیون عالَم را از ادامه ی راهِ ایران اسلامی باز دارد. چرا که نمایش این بی امنیتی در شهر تهران در رسانه های استکبار جهانی حاکی از ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی است.

 

• دوم- تاکتیک شناسی جبهه خودی
فتنه سال 88 هر چند آفاتی و هزینه هایی برای نظام اسلامی بدنبال داشت اما در کل باعث گردید امت اسلامی و نظام اسلامی نسبت به نوع جدیدی از ویروس های تمدن غرب واکسینه شود. از این گذشته از اواسط قضایا که بر می گردد به 22 بهمن یا 9 دی سال 1388 همیشه در برخورد با سران فتنه و ته ریزهای این فتنه پیچیده چهار رویکرد بین نخبگان سیاسی- اجتماعی بروز کرده است.
رویکرد اول که نشان داده جای خود را در میان توده مردم به خصوص امت حزب الله بیشتر باز کرده اعتقاد دارد بعد از 9 دی پروسه مصلحت سنجی و آگاهی بخشی نظام تمام شده است و باید عاجلاً با تمامی عمله های نقشه نرم غرب در داخل کشور برخورد قاطع گردد.
رویکرد دوم هر چند اعتقاد دارد تمامی شرکت کنندگان در فتنه سبز متهمند و باید به اندازه جرمشان با آنها برخورد صورت بگیرد در عین حال تحلیلش این است که برخورد قضائی مخصوصاً با رهبران داخلی فتنه در شرائط فعلی باعث بروز تشنج دوباره در جامعه تهران و اعتراضات برنامه ریزی شده می شود. رویکرد پیش گفته در بدنه ای از مسئولین امنیتی و اعضای ارشد دستگاه قضائی بیشتر جای دارد ولی شواهد نشان می دهند امت اسلامی بدین رویکرد روی خوشی نشان نمی دهند.
رویکرد سوم معتقد است سران فتنه و تمامی اذانبشان در داخل با تدبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی مرده اند و اصلاً احتیاجی به محاکمه اینان نیست؛ چرا که "سری کی درد نمی کنه را نمی بندند!".
رویکرد چهارم که از بازماندگان و همپیاله های حزبی و فکری دوم خردادی جنبش سبز هستند؛ معتقدند اصولاً اتفاقی نیفتاده است و عده ای نخبه سیاسی با همراهی بعض مردم نسبت به سیاست های حکومت و دولت معترض بوده اند و بدون برنامه ریزی قبلی و خارج از تصرف میدان به دست اجانب به اعتراض مدنی دست زده اند و شعارشان این است که اصولاً آزادی بیان در نظام اسلامی جرم نیست. گفتنی است رویکرد بازگفته چه بین سیاسیون و چه در بین عامّه مردم مرده است.
در تحلیل چهار رویکرد بالا دو رویکرد آخر بدلیل براهین عقلی محکم و حجج شرعیّه و نیز تعداد کم طرفدارانشان از گردونه بررسی خارج می شود. چرا که عقل و شرع هر دو حکم می کنند با متخلف و مجرم که حقوق الهیه و مردم را ضایع گردانیده در هر جا و با هر نفوذی باید برخورد نمود و مثال بارزش حکم قصاص است در اسلام یا اینکه حتی نظام های سکولار نیز با متخلفین از قانون به حسب قانون برخورد می نمایند.

 

• امکان سنجی تاکتیک ها و بازخوردشناسی اجتماعی آنها
دو رویکرد شماره 1 و 2 که در بالا مشخص گردید تفاوت چندانی با هم ندارند؛ فقط یکی قائل به این است که دوره مصلحت اندیشی با توجه به همراهی توده مردم از حاکم شرع و ولایت مطلقه فقیه به پایان رسیده است و دیگری همچنان قائل به عدم انجام حق و مبارزه با فاسد بدلیل مصالح نظام اسلامی است. اما اصولاً مصلحت و مصلحت سنجی چه تفاوت هایی با محافظه کاری و مسامحه گری دارد؟
مصلحت به تعبیر بعض علمای شریف اسلام به معنی مسکوت ماندن حقی از حقوق واجب الهی یا حقوق الناس است برای آنکه حق بزرگتری فداء نشود؛ در حقیقت چنانچه ستاندن حقی از حقوق مشخصه که بواسطه احکام الهی و حکم عقلائی ثابت است بدست ولی و حاکم شرع به هر دلیلی مِن جمله عدم همراهی امت و توده مردم در عرصه اجتماعی قابل اجراء نباشد و این حق ستانی خود حق بزرگتری را از اسلام و امت آن و پایایی آن ضایع نماید؛ آن ولی که فقیه جامع الشرایط است تصمیم می گیرد طیّ یک دوره زمانی حق اول را برای حق اولی مسکوت بگذارد.
فی المثل حضرت مولی الموحدّین جناب امیرالمؤمنین (علیه الّسلام و الّصلوه) پس از رحلت حضرت ختمی مرتبت (ص) و بعد از فتنه شومِ "سقیفه بنی ساعده" و حتی بعد از به شهادت رسیدن یگانه بانوی عالم حضرت صدیّقه (سلام الله علیها) برای صیانت از کلیت اسلام و حکومت آن از حق الهی خود مبنی بر خلافت و زعامت مسلمین و حتی قصاص دنیوی قاتل دُخت مکرم نبی اکرم چشم پوشید. اما آیا این بدان معنی است که جملگی امامان معصوم از ذریه ی آن حضرت و در زمان غیبت آنها تمام علمای حقه ی اسلام تا ابد الّدهر از بازپسگیری این حق و رساندن خلافت به جای خود چشم پوشند؟ به حکم تاریخ، عقل و احکام شرعیه ی اسلامی و روایات رسیده از امامان معصوم همه می دانیم چُنین نیست؛ چنانکه حضرت صاحب الامر (عج) قیام نمی کند مگر آنکه ابتداء حکومت اسلامی و الله را در گستره ی عالَم حاکم نماید.
اما محافظه کاری و مسامحه گری صیغه ی دیگریست. محافظه کار و محاسمه گر بنا به دلائل مادی و قصور در عزم و ایمان دست از جهاد برای ستاندن حقوق متشرعه الهی دست می کشد؛ «وقتى شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفه‏ى مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام خطر داشته باشد در عالى‏ترین مراحل، یا نداشته باشد. خطرِ بالاترین، آن است که انسان جان خود و عزیزان و نوامیس نزدیک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران- را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اینها چیزهایى است که از بس تکرار شده، براى ما عادى شده، در حالى که هر یک از این کلمات، تکان‏دهنده است. بنابراین، حتى اگر خطر در این حد هم وجود داشته باشد، وقتى شرایط براى اقدام متناسبِ با این خطر وجود دارد، انسان باید اقدام کند و دنیا نباید جلوى انسان را بگیرد؛ ملاحظه‏کارى و محافظه‏کارى نباید مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافیتِ جسمانى نباید مانع راهِ انسان شود؛ انسان باید حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان ایمان و اسلام او بر جا نیست.». (رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با روحانیون و مبلغان دینی در آستانه محرم الحرام- 5/11/1384)
در هفته ی اخیر رسانه های استکباری دنیای غرب از BBC گرفته تا سایت هایشان و شبکه های تلویزیونی ضدانقلاب سعی کردند با تمام قدرت به مظلوم نمایی برای سران فتنه در ایران بپردازند. بهانه ای هم جز از این ندارند که قطع ارتباط موسوی و کروبی با خراج از کشور را مستمسک شوند و از مردم بخواهند از روز یک اسفند تا چهارشنبه سوری آخر سال خیابان های تهران را برای شکستن حصر ارتباطی این دو خائن با اربابان اسرائیلی- آمریکائیشان؛ دستخوش آشوب و اعتراضات مدنی کنند. از 25 بهمن که حداکثر حدود 2000 تا 3000 نفر بصورت تیم های چندصد نفری پراکنده دست به اغتشاش زدند، تهران روزهای متشنج و کم امنیتی را نمی گذراند.
در اولین نماز جمعه بعد از اغتشاش 25 بهمن آیت الله جنتی طیّ خطبه های نماز از قوه قضائیه خواستند تا به مسئله سران فتنه رسیدگی می شود؛ آنها را موقتاً در خانه حصر نمایند. بررسی و تحلیل سه داده ذیل نتیجه استنتاجی جالبی دارد: اول اینکه مکانیزم ارتباطی سران فتنه با خارج از کشور توسط مسئولین امر طیّ دو هفته اخیر کاملاً قطع گردیده است. دوم آنکه رصد رسانه های غربی و ضدانقلاب نشان می دهد طیّ این دو هفته از فراخوان برای شکستن این حصر ارتباطی نشده است. سوم اینکه واقعیات خارجی در روزهای اول و یازدهم اسفند در تهران که قائدتاً باید حداکثر عکس العمل به دو فرض قبلی باشد؛ مسئله قابل توجهی نبوده است. چنانچه در شهر تهرانی که سال ها پاتُق مجاهدین خلق و منافقین بوده و تعداد زیادی از آنها یا اعدام شده اند یا فراری جمع آوری 1000 نفر یا حتی بیشتر کار مشکلی نیست؛ ضمن اینکه حتی همین تعداد هم در روزهای 1 و 11 اسفند نتوانستند به میانداری برای موسوی و کروبی دست بزنند.
نتیجه منطقی سه فرض بالا این است که سران فتنه بین مردم تهران دارای پایگاه اجتماعی نیستند و برخورد با این متهمین فتنه 88 تحقیقاً نمی تواند توده مردم را برای ایجاد اعتراض بسیج نماید. در واقع حتی نوبورژوآهای مولود دوران 16 ساله کارگزاران و اصلاح طلبان که به بالاشهری های تهران معروفند در فراخوان های بعد از 9 دی پارسال با جنبش موهوم سبز همراه نشده اند. این واقعیاهمه مؤیّد همان حکمی است که در بالا ذکر شد: موسوی و کروبی دارای پایگاه اجتماعی بیش از آنچه در 25 بهمن و 11 اسفند دیده شد؛ نیستند. و البته باید افزود که این قشر حداکثر 4000 یا 5000 نفره در تهران، خاکستری نیستند و احتمال کمی متصور است که اینها از اغتشاش آفرینی دست بردارند. جالب آنکه حتی شایعه انتقال سران فتنه به زندان حشمتیه هم نتوانسته است کاری از پیش ببرد.
لذا پُر واضح است که رویکرد اول نخبگان سیاسی- اجتماعی کشور مبنی بر اقدام عاجل در مورد سران فتنه (کروبی، خاتمی، خوئینی ها و موسوی) و کسانی چون فائزه و مهدی هاشمی و سپردن آنان به تیغ محاکمه عدالت اسلامی امری است ضروری و در حال حاضر و با توجه به شرائط زمان تأخیر در محاکمه نه مصلحت بلکه محافظه کاری است.

 

• "ترحم بر گرگ تیزدندان، ظلم است به گوسفندان"
با تمام این تفاسیر معلوم نیست چرا همچنان برخی اصرار بر این دارند که همچنان باید مصلحت ها را در نظر گرفت در حالیکه الآن مصلحت در قاطعیت است. بطور مثال از قول یک مسئول ارشد دستگاه قضائی روز 30 بهمن در روزنامه معلوم الحال موسوم به اصلاح طلبی نوشته می شود: «باید مصلحت نظام را در نظر گرفته و برای محاکمه سران فتنه صبر پیشه کرد» (روزنامه شرق- 30/11/1389، ص2) و سپس در همان صفحه با ذوق زدگی داهیانه ای طیّ یادداشتی نوشته شود: «اختلاف چرا؟» و توضیح دهند که از عواملی که باعث اختلاف و تفرقه است دست بردارید و احیاناً منظورشان این باشد که محاکمه را رها کنید و به وحدت با اصلاح طلبان بیندیشید.
از همه این ها که گذر کرد مشخص می شود 25 بهمن هر چقدر برای مردم تلخ شد اما یک ارمغان روشن به همراه آورد و آن تحفه گرانقدر این است که؛ این روزها همه سیاسیون حزب الله فهمیده اند: «ترحم بر گرگ تیزدندان، ظلم است به گوسفندان» و همین بس است که حاشیه امنِ عمله های سیاسی دوم خردادی آمریکا در ایران اسلامی به دوزخ روانی حاصل از آینده نامعلوم؛ تبدیل شود.
پایان پیام/

کد خبر 24537

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha