خبرگزاری شبستان: مسئله تولید علم یکی از اصلی ترین راهبردها در توسعه و پیشرفت یک کشور است. امری مهم که از پژوهش های کاربردی از مبانی اصلی آن به شمار می رود. از این رو در واکاوی علل ضعف پژوهش ها و موانع موجود در مسیر تولید علم با حجت الاسلام ابوالفضل خراسانی، معاون پژوهشگاه علوم وحیانی معارج به گفتگو پرداختیم که در ذیل می آید:
مساله محور بودن پژوهش ها از چه ضرورتی برخوردار است؟
در موضوعات پژهشی باید مساله محور پیش رویم. یک سوال هر چه جزیی تر باشد، به نتایج بهتری دست پیدا می کنیم. الان اغلب پژوهش ها کلی نگر و موضوع محور انجام می شود. اگر موضوعی ریز و جزیی شود و از طریق همان سوالات پژوهش پیش رود، پژوهشی مساله محور خواهیم داشت. شاید دغدغه ای که پژوهشگران پیرامون موضوعات دارند، کمبود منابع باشد. به ویژه افرادی که پایان نامه قرار است تدوین نمایند، معمولا با انبوه مسائل روبه رومی شوند که به جای پژوهش، پرونده علمی کار می کنند.
مساله محور بودن پژوهش ها تا چه اندازه به کاربردی شدن آنها منجر می شود؟
در پژوهش مساله محور محقق نسبت به مساله ای دغدغه فردی یا اجتماعی دارد. یعنی مساله ای ذهن او را به خود مشغول کرده یا موضوعی در جامعه در حوزه های مختلف همچون پزشکی، علوم انسانی، صنعت، جامعه شناسی یا دیگر مسائل پبیش آمده که وی را به کنکاش پیرامون پاسخ واداشته است.
اگر محقق به دنبال حل و رفع این مشکل دست به پژوهش بزند و راهکار ارائه نماید، این پژوهش قطعا کاربردی خواهد بود اما اگر کلی گویی شود هیچ گاه به نتایج کاربردی نخواهیم رسید. در نگاه های کلی، مشکل خاصی را نمی توانیم حل کنیم، به طور مثال در حوزه اقتصاد، گاهی از سوی فردی مسائلی که به طور کلی در تولید یا توزیع محصول نقش دارد، کنکاش و بازگو می شود اما یک محقق پیرامون این مساله جزیی که مثلا در سال 92 درصد تورم یا تولید این عدد است و علت آن و چرایی به وجود آمدنش مسائلی خاص بوده و به شرح این موارد می پردازد، دست به تحقیق می زند؛ اینجاست که می توان گفت پژوهش واقعی انجام شده است.
امروز بین خدمات پژوهشی و پژوهش تفاوت قائل نمی شویم. در بسیاری از مواقع ما پژوهش انجام نمی دهیم بلکه خدمات پژوهشی ارائه می کنیم. به همین دلیل موازی کاری و تکرار در مراکز پژوهشی به وفور اتفاق می افتد. یک علت این واقعه این است که مراکز پژوهشی به صورت جزایری و جدای از یکدیگر فعالیت می کنند و از تحقیقات انجام شده توسط دیگران و دستاوردهای آنان خبر ندارند در صورتی که اصل در پژوهش در ابتدا تعیین پیشینه موضوع و دانستن اینکه دیگران درخصوص یک موضوع تا چه حد پیشرفته و تحقیق کرده اند، است تا در این ورطه به تکرار و دوباره کاری نیفتیم.
چرا پژوهش ها به نظریه پردازی منجر نمی شوند؟
اگر همه به دنبال یه مساله تازه و جدید باشیم، نظریه نیز قطعا به وجود می آید. متاسفانه آنچه که امروز در تحقیقات شاهد هستیم، جمع آوری و روزمرگی است. در سال کتاب های متنوعی در موضوعات مختلف با تیراژهای بالا منتشر می شود اما وقتی این کتاب ها را بررسی می کنیم به طور مثال متوجه می شویم دوهزار کتاب در حوزه علوم انسانی داریم که از آثار دیگران رونویسی شده است. وقتی این رویکرد در پژوهش باشد، به نظریات نو و بدیع نمی رسیم. البته الزاما نباید یک پژوهش به نظریه پردازی منجر شود؛ گاهی ارائه یک متد و روش از نتایج یک پژوهش مثبت است. اما به طور کلی ما پژوهش زیربنایی انجام نمی دهیم. گردآوری پژوهش نیست، خدمات پژوهشی و پرونده علمی است. پژوهنده جوینده مطالب جدید است.
چه ارتباطی میان پژوهش های مناسب و تحول علوم وجود دارد؟
اگر بخواهیم تحول در علوم داشته باشیم، بستر آن با پژوهش فراهم می شود. به دنبال تحول، پیشرفت حاصل می شود و در واقع پیش زمینه پیشرفت، پژوهش است. متاسفانه در حوزه نظام آموزشی، آموزش از پژوهش بریده و جداست. اگر پیوند میان این دو حوزه برقرار شود یابه تعبیر دیگر آموزشی پژوهش محور داشته باشیم، شاهد تحول در علوم خواهیم بود. از توجه به پژوهش است که زمینه های تحول و پیشرفت در همه عرصه های علمی به وجود می آید.
مهمترین ضعف پژوهش های دینی از کجا ناشی می شود؟
پژوهش در حوزه علوم دینی را فعالیت دشواری است، در پژوهش های دینی و به معنای عام آن علوم انسانی، حساسیت ها بیشتر از حوزه های دیگر است. تحقیق در دیگر مسائل به مراتب آسان تر و راحت تر است تا در حوزه علوم دینی. معتقدم علوم دینی پیشرفت در حوزه علوم طبیعی و صنعت را فراهم می کند. یکی از مشکلات در زمینه پژوهش های دینی، موضوع آزمایش و تجربه است که در این موارد نمی توان انجام داد. این علوم متن محور است. در این زمینه با حقیقتی به عنوان مسائل ماورائی مواجه هستیم که برای فهم بشر باید این حقایق در قالب محسوسات ریخته شود تا مفهوم آن تبیین شود. به طور مثال وقتی به دانش آموز گفته می شود آب در صد درجه به جوش می آید، او می تواند این مساله را تجربه و حس کند اما ثابت کردن خدا یا مسائلی همچون توحید و جهان بینی امری حسی نیست. شفاف سازی این مسائل معقول که باید در ساختار محسوس بیان شود، کار سختی است و شیوه های متنوع و متفاوتی را می طلبد. به طور کلی همان مشکلاتی که در پژوهش های غیردینی داریم، در این زمینه نیز با آن مواجه هستیم که موازی کاری و کلی گویی مهمترین آنهاست. مثلا بسیاری از محققان درباره کلیات معاد خیلی خوب حرف می زنند و تحقیق می کنند اما در بیان مسائل جزیی آن عاجز هستند.
چه ارتباطی میان پژوهش های کاربردی و تاثیرگذار و تولید علم می بینید؟
امروز به گفته بسیاری از بزرگان در مقوله علم، تولید نداریم و نگاه کاربردی کمتری داریم. به طور مثال در حکمت متعالیه اگر بزرگانی ورود پیدا کردند و نظریه هایی مطرح نمودند، دیگران شرحی و تبیینی بر آن مرقوم کردند و نام آن را تولید علم گذاشتند. این تولید علم نیست. مثلا بر برهان صدّیقین که برای اثبات پروردگار است و از بهترین براهین فلسفی است، تقریرهای فراوانی نوشته شده که به زعم برخی افراد این تقریرات تولید علم است اما در واقع این طور نیست و اگر فردی برهان جدیدی اقامه کرد، این را می توان تولید علم نامید. الان یکی از بزرگترین آفت ها که در حوزه علم مشاهد می شود، این است که به صورت تخصصی در مسائل پیش نرفته ایم. اگر بخواهیم تولید علم داشته باشیم، باید نگاه کاربردی و تخصصی به مسائل داشته باشیم.
پایان پیام/
نظر شما