بسیاری از نوشته‌های حقوقی مبتنی بر نیازهای واقعی کشور نیست

خبرگزاری شبستان: بعضا میان حقوق اسلامی و حقوق اومانیستی اختلاف به وجود آمده و مرز‌ها روشن نیست، در نتیجه دانش حقوق در مرز‌ها به خصوص مرزهای معرفتی با مشکل جدی رو به رو است.

خبرگزاری شبستان: کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی پس از برگزاری موفقت آمیز نخسین دوره خود، آبان ماه سالجاری نیز با هدف گردهمایی اندیشمندان مسلمان داخلی و خارجی به منظور نقد علوم انسانی غربی رایج و هموار نمودن راه دستیابی به تئوری علوم انسانی اسلامی برپا می شود. در این خصوص و پیرامون لزوم تحول علوم انسانی در زمینه حقوق، با محمود حکمت نیا، معاون امور پژوهشی و آموزشی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛ استاد مدعو دانشگاه تربیت مدرس، قم، پردیس فارابی، دانشگاه تهران و کاشان، مولف کتاب های "مبانی مالکیت فکری"، "مسوولیت مدنی در فقه امامیه" مجموعه سه جلدی " نظام حقوق غرب" مجموعه سه جلدی "فلسفه حقوق خانواده"(تالیف گروهی) به گفتگو نشسته ایم که از نظرتان می گذرد:
 

علم حقوق چه جایگاه و تعریفی در علوم انسانی اسلامی دارد؟
علم حقوق به قواعد الزام آور حاکم بر روابط افراد در محیط اجتماعی که دارای ضمانت اجراست، اطلاق می شود و هدف آن برقراری نظم و عدالت و صیانت ارزش های انسانی است. انسان اگرچه در جزیره ای تنها زندگی کند، اما قواعدی بر رفتارش حاکم می کند و تا این حالت فردی شکل اجتماعی به خود نگیرد، حقوق معنا پیدا نمی کند. در این میان دولت ها نقش الزام کننده در پیاده سازی حقوق در جامعه دارند.
اما این روابط در چند صورت، تجلی و شکل می یابد؛ روابط دو شخص، روابط شخص با اموال، روابط شخص با دولت و روابط شخص با محیط اطراف.
بخشی از دانش حقوق مربوط به خود قواعد است؛ مانند این که قواعد حقوق چیست، چگونه استنباط، تفسیر و اجرا می شود. بخشی نیز به مطالعات جنبی حقوق باز می گردد؛ مانند اینکه چرا در محیط اجتماعی نافرمانی صورت می گیرد، عوامل تخلف در جامعه چیست و ...
علاوه بر این هر کشوری و نظام حقوقی آن در ارتباط با سایر کشورهاست؛ بنابراین مطالعات تطبیقی برای فهم مرزهای نظام حقوقی و تعامل میان افراد لازم است. از آنجا که حقوق، ریشه در تاریخ دارد، در این زمینه مطالعات تاریخ هم مورد نیاز است.
بنابراین به طور خلاصه باید گفت برای فهم دقیق حقوق، برخی از مطالعات در خودِ دانش صورت می گیرد که این در حوزه شناخت قواعد، تفسیر و اشاعه آن شکل می یابد، بخشی نیز پیرامون حقوق جنبی مانند حقوق تاریخی، جامعه شناختی، جرم شناسی و ... معنا پیدا می کند.
 

با توجه به اینکه علم حقوق یکی از زیر مجموعه های علوم انسانی است، وضعیت فعلی این علم را در کشور چطور ارزیابی می کنید؟
عوامل مهمی در این راستا باید بررسی شود؛ به لحاظ نیروی انسانی پس از انقلاب تعداد افرادی که در رشته حقوق و مقاطع گوناگون تربیت یافته اند، در وضعیت مطلوبی قرار دارد؛ دانشگاه ها توسعه یافته و نسبت به 30 سال گذشته دچار تحول شگرف و رشد چشمگیری شده است؛ اما نسبت به رسیدن به وضعیت مطلوب و انتظار و توقعی که در این راستا می رود، هنوز نقایص و خلاء هایی وجود دارد که یکی از آنها مطالعات پیرامون علم حقوق است؛ هنوز حقوق فلسفی، حقوق تاریخی و حقوق جامعه شناختی در کشور ما شکل نگرفته است و دروسی مانند فلسفه حقوق جایگاه چندانی در این میان ندارند. اما در خود دانش حقوق و ادبیات حقوق، چون مطالعات تطبیقی صورت نگرفته، مرزهای اسلامی از حقوق اومانیستی چندان روشن نیست. در این راستا در بعضی موارد احساس می شود میان این حقوق اسلامی و حقوق اومانیستی اختلاف به وجود آمده و مرزها روشن نیست، در نتیجه دانش حقوق در مرزها به خصوص مرزهای معرفتی با مشکل جدی رو به رو است.
همچنین بسیاری از نوشته های حقوقی مبتنی بر نیازهای واقعی کشور نیست و بر فرض اینکه این نیازها شناخته شود، به دلیل اینکه مرزهای معرفتی به درستی شناخته نشده، پاسخی مبتنی بر معرفت اسلامی برای آن تبیین نمی شود. حقوق بخشی از علوم انسانی است که به دلیل نبود نظریه های اسلامی در پاره ای از موارد، دچار سردرگمی است. بنابراین پیشنهاد می شود مبانی نظریه حقوقی مربوط به نظام حقوقی اسلام و فلسفه حقوق به منظور تشخیص درست نظام حقوقی اسلام مورد توجه قرار گرفته و با فرض شناخت مباحث معرفتی، نیازهای علمی کشور شناسانی و در چارچوب اسلام پاسخ داده شود.
 

چه عواملی را تحول علم حقوق موثر و کارآمد می دانید؟
به نظر می رسد موضوعات میان رشته ای، مباحث فلسفه حقوق باید عمیق تر و جدی تر بحث شده و به عنوان سرفصل های اصلی یا مستقل در نظام آموزش عالی وارد شود. ما رشته هایی همچون حقوق تکفیری، جرم شناسی حقوق و ... نداریم. تنوع بخشیدن به دروس حقوق در مقاطع مختلف تحصیلی می تواند در این زمینه موثر باشد.
همچنین در نظام آموزش عالی اگر ارائه دروس با توافق استاد و دانشگاه باشد، می توان بحث های جدید حقوق را در سرفصل ها وارد کرد. اگر استادی مطالعات تخصصی دارد، بتواند آنها را در واحد های درسی وارد کرده به گونه ای که مدرسان دروس حقوقی در آن شرکت داشته باشند. از سوی دیگر رشته های فوق دکتری در زمینه تخصصی افزایش پیدا کرده و در حوزه های حقوق برخی مباحث فرارشته ای را طراحی کنیم. حمایت از رساله ها در راستای برآورده کردن نیازهای واقعی کشور، ارتباط با دانشگاه های دیگر کشورها برای استفاده از ظرفیت حقوقی آنها، از جمله موارد دیگری است که در زمینه تحول علم حقوق می تواند موثر باشد.
 

اخیراً از شورای تخصصی تحول در علوم انسانی خبر رسیده که این شورا هنوز در فهم معنای تحوّل در علوم انسانی مشکل دارد، عامل اصلی این عدم فهم را چه می دانید؟
بنده با این سخن چندان موافق نیستم. ببینید تحول بحثی اساسی است و علی القاعده نباید انتظار داشت یه آسانی صورت گیرد؛ در این راستا از شورای تخصصی تحول در علوم انسانی انتظار می رود بسترهای لازم را برای این تحول فراهم کند. به نظر من بحث برای این اعضا روشن است و این افراد از تخصص های مختلف و آراء و عقاید و نظرات گوناگونی برخوردار هستند. اما نباید فراموش کرد دشواری های خاصی در مسیر تحول علوم انسانی وجود دارد. بنابراین این شورا باید زمینه لازم در حوزه معرفت فراهم کند و ارتباط خود را با فعالان اندیشه ای و بدنه حوزه و دانشگاه قوی تر کرده و گزارشات علمی اش را به صورت روشن به جامعه علمی منتقل کند. همچنین شخصیت ها و نهادهای علمی را درگیر کار کرده و نهضت علمی به راه اندازد؛ نهضت علمی زمانی اتفاق می افتد که جامعه علمی پای کار بیایند. بنابراین جامعه علمی ما به خصوص حوزه و دانشگاه جامعه ای عاقل است که با تعامل و ارتباط با آنها می توان پاسخ مثبت در راستای تحول علوم انسانی دریافت کرد.
 

بعضی از نهادها نظیر دفتر همکاری حوزه و دانشگاه در اوایل انقلاب برای ایجاد وحدت میان حوزه و دانشگاه راه اندازی شدند، از نظر شما امروز سهم این نهاد ها در تحول علوم انسانی چگونه است؟
ببینید ابزارها و شاخصه های علمی برای این نهادها به صورت دقیق طراحی نشده است تا برای پیشبرد معیار مشخصی داشته باشیم، هر چند ملاک هایی وجود دارد اما نگاه در آنها عمیق نیست. اطلاعات در این راستا باید به صورت دقیق جمع بندی شده و سپس سنجیده شود. البته بنده با برخی از این نهادها ارتباط داشته و در مواردی مدیریت آنها را نیز بر عهده دارم. بنابراین اعتقاد دارم امروز دوگانگی میان حوزه و دانشگاه از بین رفته و همگان در پی ارائه مباحث اسلامی هستند. البته این حرکت و همکاری با قوت و ضعف هایی همراه است اما حوزه و دانشگاه سهم عالمانه ای در زمینه تحول علوم انسانی داشته و توانسته اند نقش موثر و شایسته ای را ایفا کنند. بنابراین پژوهش های متعددی در این عرصه انجام شده که باید اطلاعات جامع و فراگیر که بتوان بر اساس آن پژوهشی بر پایه این یافته ها طراحی کرد، از آنها استخراج کرد.
 

آیا شما با حرکت های افراطی یا حضور مراکز غیر علمی در فرآیند تحول در علوم انسانی موافقید؟
نمی شود جامعه را بست؛ فضای علمی را باید باز گذاشت تا افراد صحبت کند. اگر شیوه حضور هم درست و صحیح باشد، برای تحول علوم این آراء مناسب هستند، اما اینکه مسائل را بخواهند جواب دهند، خود جامعه علمی درک می کند که کدام یک از پاسخ ها کارآمد خواهد بود. بنابراین ارائه مباحث علمی را باید باز گذاشت اما جریان نقد را هم جدی گرفت. گاهی افرادی که صرفا ایده و پیشنهادی دارند - هر چند تخصص آنها مرتبط با موضوع پیشنهادی نباشد – نباید آنها را محدود کرد و با دید تخصصی به انحصار کشید، بلکه باید پاسخ ها را علمی دریافت کرد. این قبیل حضورها فضایی با نشاط و علمی را ایجاد می کند.
 

برپایی کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی تا چه اندازه می تواند در راستای تحول علوم انسانی موثر باشد؟ آیا اساسا با برگزاری چنین کنگره هایی موافق هستید؟
بله. به نظر من برپایی چنین کنگره هایی می تواند در مساله یاد شده تاثیر قابل توجهی داشته باشد. کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی در سه مرحله فعالیت می کند که قابل تقدیر است. این کنگره که دومین نشست خود را در پیش رو دارد، در مرحله نخست پیش از برپایی آن در صدد فضاسازی است؛ به طور مثال به ارائه، پذیرش، نقد و بررسی و نقد مقالات یا در اختیار قرار دادن مصاحبه و گفتگو به رسانه ها در زمینه شفاف سازی و آشنایی جامعه با اهداف این کنگره می کند؛ این جریان سازی است که جامعه علمی را درگیر یک نگاه و جریانی می کند که این اقدام بسیار مناسب و ارزشمند است؛ مرحله دوم برگزاری خودِ کنگره و گردهمایی است برای اندیشمندانی که مدت ها ذهن آنها درگیر این مباحث بوده است. در این راستا این کنگره بین المللی در بسیاری از جریان های علمی ایجاد گفتگو میان افراد می کند که البته بهتر است این فضای گفتمان و تبادل نظر گسترش یابد. بنده در همایش های بین المللی حضور داشته ام که بخشی از برنامه و وقت خود را بحث های دوستانه در محیطی باز همراه با پذیرایی کرده اند که این انگیزه و حوصله در مخاطب ایجاد کرده و نتیجه مطلوب و مثبتی را به دنبال خواهد داشت. مرحله سوم نیز فعالیت های پس از برگزاری کنگره است. چاپ و انتشار مقالات ارائه شده در کنگره اقدامی است که در این راستا انجام می گیرد که از آن استفاده حداکثری می توان نمود. اما نباید فراموش کرد که هر حرکتی در آغاز با نقایص و کاستی هایی همراه است و باید انتقادات وارده را مد نظر قرار دهد تا در بهبود برگزاری نوبت های بعدی، به کار گرفته شوند. به نظر می رسد کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی باید سطح علمی آن را بالاتر برده و چهره ها و پیشکسوتان علمی بیشتری را درگیر این کار کند. همچنین گروه های دانشگاهی و حوزوی را به صورت معین تر وارد این جریان سازد. اعطای جوایز، قدردانی و تجلیل از افرادی که در برپایی کنگره فعالیت داشته اند و ... اینها اقداماتی است که در طول زمان و با گذشت آن می توان عملی و اضافه کرد. بنابراین کنگره بین المللی علوم انسانی کامل ترین نیست اما قابل تربیت و پیشرفت است که می تواند با قوت بیشتری به کار خود ادامه دهد و همه باید در این راستا کمک و یاری کنیم.
پایان پیام/

کد خبر 304658

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha