خبرگزاری شبستان، کارشناسان و اندیشمندان بر این اعتقادند که علوم انسانی امروز در دانشگاه ها و فضای آکادمیک تدریس می شود و به نوعی خوراک روح و جان افراد جامعه را تامین می کند با مبانی فرهنگ ایرانی و اسلامی تعارضاتی دارد و در صورت دستیابی به علوم انسانی اسلامی منطق با فرهنگ دینی و بومی کشور، شاهد تحولی شگرف در جامعه و رخت بر بستن بسیاری از مشکلات خواهیم بود. در این خصوص با حجت الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، محقق و نویسنده گفتگویی انجام داده ایم که از نظرتان می گذرد:
اساسی ترین آسیب های و معضلاتی که در علوم انسانی رایج به چشم می خورد چه مواردی است؟
به نظر می رسد در علوم انسانی موجود بحران معرفتی وجود دارد؛(من این کلمه را به معنای معرفتی به کار می برم) وقتی علمی به وضعیتی می رسد که مسائل مورد نظر و موجود را نمی تواند رفع و حل و فصل کند، در واقع کارکرد اصلی خود را از دست داده و اینجاست که باید گفت بحران بر آن حاکم می شود.
اما بحران معرفتی که در علوم انسانی امروز حاکم است دلایل مختلفی دارد که می توان به برخی از آنها اشاره کرد؛ به طور مثال در علم جامعه شناسی رایج به حدی تنوع دیدگاه و نظریات متفاوت وجود دارد که اگر فردی بخواهد دست به تحقیق بزند، آنچنان دچار سردرگمی شده که نمی داند از کجا و چطور باید شروع کند یا نمی تواند روش علمی مناسبی برای خود پیدا کند.
البته این سردرگمی ممکن است در علوم طبیعی هم باشد اما به اندازه ای نیست که وحدت آن را بر هم زند و انسجام آن را از بین برد اما در علوم انسانی این پریشانی به حدی رسیده که وحدت آن را بر هم زده است.
دلیل دیگر این بحران حاکم بر علوم انسانی به مبانی این علوم باز می گردد؛ با توجه به اینکه مبانی این علوم در فضای غرب و مدرنیسم شکل گرفته و با مبانی دینی ما تناسب ندارد، گاه با یکدیگر سر ستیز و ناسازگاری پیدا می کنند و هر یک تعریف خاصی از انسان ارائه می دهند که این رویکرد موجب تعارض این علوم با یکدیگر شده است.
همچنین مبانی فلسفی و متافیزیکی این علوم هم مشکل آفرین هستند و آنچه که متناسب با روح و جان انسان باشد، در آن به چشم نمی خورد.
آیا علوم اسلامی می تواند جایگزین مناسبی برای علوم انسانی رایج باشد؟
به این شکلی که هست، خیر؛ چرا که علوم اسلامی هنوز در کشور ما شکل نگرفته است. البته اگر کار جدی در این زمینه شود، می توان امیدوار بود که به صورت تدریجی و آرام آرام علوم اسلامی جایگرین علوم انسانی موجود شود اما باید دانست این کار زمان طولانی را می طلبد و ما هنوز اول راه هستیم و باید از نقد علوم متداول شروع کرده و سپس مبانی اسلامی را در آن نفوذ داده و جایگزین کنیم.
علوم انسانی رایج می تواند پاسخگوی تمامی نیازهای بشر باشد؟
خیر این علوم متناسب با نیازهای غربی است و قابل تسری به سرزمین ها و تمدن های دیگر نیست. این علوم نمی تواند مشکل کشورهای اسلامی و شرقی و جوامع غیر غربی را حل کرده و راه حل مناسب برای مسائل آن ارائه دهد. در واقع مسائل این کشورها، مسائل نابه هنجار برای علوم غربی رایج هستند.
چشم انداز اسلامی کردن علوم انسانی چیست و در واقع خروجی این اتفاق (در صورت تحقق) چه مساله ای می تواند باشد؟
همین که به این رسیده این علوم متداول باید اسلامی شوند، این خود یک نوع اعلام نیاز و خودآگاهی است. ما خوشبختانه به این باور رسیده ایم که علوم انسانی متداول تناسبی با مبانی اسلام ندارد، بنابراین اگر این اتفاق به وقع بپیوندد و دانشمندان و اندیشمندان به طور جدی درگیر آن شوند و به آموزه های اسلام تاسی کنند و علوم انسانی را جهت و سمت و سو دهند، یک اتفاق فکری بزرگی در کشور روی خواهد داد که البته این فرآیند طولانی است و زمان زیادی را می طلبد.
این اتفاق فکری چه چیزی می تواند باشد؟
همین که علوم انسانی به علوم انسانی اسلامی تبدیل شده و می تواند مسائل جامعه را با رویکردی متناسب با فرهنگ بومی و دینی آن رفع کرده و به نتایج و دستاوردهای مهمی دست پیدا کنیم.
آیا تحول علوم انسانی به معنای کنار گذاشتن علوم موجود که عمدتا وارادتی و محصول غرب بوده، است یا می توان بخشی از آن را همچنان به کار گرفت و بخشی را حذف کرد؟
کنار گذاشتن علوم رایج یعنی انقراض آن که نمی توان این کار را انجام داد بلکه باید بتدریج آن بخش هایی را که با مبانی اسلامی و فرهنگی ما ناسازگار و در تعارض است و با آنها همخوانی ندارد را کنار گذاشت تا به وضعیت مطلوب رسید. به طور مثال نظریه ای در علم جامعه شناسی غربی وجود دارد که تغییر اجتماع را معلول تغییر شیوه کار می داند، اگر چه این نظریه کاملا درست و صحیح نیست اما غلط هم نیست و می توان آن را با مبانی خود تکمیل کرد. بنابراین قانون همه یا هیچ درست و صحیح نیست بلکه باید در این خصوص جرح و تعدیل انجام داد.
پایان پیام/
نظر شما