به گزارش خبرگزاری شبستان، در تواریخ آمده که جبله بن علی شیبانی در قیام مسلم شرکت داشته و پس از آن پنهان شده و سرانجام خود را به کربلا رسانده است. آن طور که گفته می شود جبله روز هفتم یا هشتم در چنین روزهایی خود را به کربلا رسانده است.
او از جمله اصحاب و یاران سیدالشهدا (ع) است که در همان حمله نخستین - تیرباران صبح - به شهادت می رسند. سن این شهید کربلا در هنگام شهادت 50 سال بوده است.
از فضایل و سجایای اخلاقی و رفتاری جبله گفته اند که: شجاع و رزمنده و یاور امیر مؤمنان علی (ع)در جنگ صفین بوده، دوستدار اهل بیت (ع)، قرآن شناس، سخنور، دین شناس و دشمن شناس، فداکار و پاکباز بوده است. در زیارت ناحیه با عبارت "السلام علی جبله بن علی الشیبانی" و در زیارت رجبیه با "السلام علی جبله بن عبدالله" از او یاد شده است.
جبله مثل کوه بود. در صفین جنگیده بود. اسوه نبرد و مجاهدتش مالک اشتر بود. خاطره تلخ سست عنصران کج اندیشی را با خود داشت که قرآن های افراشته بر نیزه را دیدند و فریاد مظلوم قرآن مجسم را نشنیدند. مظلومیت علی (ع) ، بغض هماره نهفته در گلویش بود که در خلوت می شکفت و گاه رهایش نمی کرد. کوفه را نیز دیده بود با انفجار خون در محراب با غریب عدالت در سجده و تشییع غریبانه مولا در شب.
حالا نیز بعد سال ها دوباره کوفه غوغا بود. خانه سلیمان بن صرد خزاعی کانون گفتگوها و برنامه ریزی ها شده بود. آتش نهان از زیر خاکستر قلب ها شراره می کشید. خبر رسیده بود که امام(ع) فرزند عزیز پیامبر از مدینه به مکه آمده است. صحابه بزرگ پیامبر و پیران پاکباز پس از هم اندیشی به این اندیشه رسیدند که امام (ع) را به کوفه دعوت کنند و یاریگر او باشند.
نامه در پی نامه روانه شد. جبله هر روز میان خانه و مسجد و منزل سلیمان در رفت و آمد بود. سرانجام انتظار به پایان رسید و سفیر رشید حسین (ع) به کوفه رسید.
کوفه سراپا شور بود. موج جمعیت برای بیعت با مسلم هر روز فزون تر می شد. اما دریغ که این روزهای شورانگیز و شیرین دیری نپایید. شبح شوم ابن زیاد بر روح و جان مردم کوفه افتاد.
شعارها فروخوابید و دست های گرم بیعت سرد شد. مسلم تنها ماند و یارانش در تعقیب. جبله نیز از کسانی بود که عبیدالله فرمان دستگیری و مرگش را صادر کرد. جاسوسان به هر سو سرک می کشیدند و جبله مخفی شده بود.
روز سوم محرم بود که خبر آمدن اباعبدالله الحسین (ع) به کربلا را شنید. باید راهی برای رساندن خود به کاروان سیدالشهدا (ع) می یافت. شامگاه پنجم محرم بود که خود را به همسر و فرزندانش رساند و صبحگاه پیش از اذان صبح و جوشش فجر در افق آرام از خانه بیرون زد.
او حالا با مرکب خود به سمت امام عشق می تاخت. به سمت صبحی که در قلبش تابیدن گرفته بود. صبح بود که به زیارت آفتابی ترین قلب ها آمد. جبله نماز صبح شهادت را به امامت محبوب خویش برپا کرد.
تضرع و استغاثه و طلب، دمی جبله را رها نمی کرد. امام (ع) از شب تا صبح به یاران سر زده بود به جبله نیز. جبله نیز چند بار به دیدار امام رفت تا توان مضاعفی برای نبرد صبحگاه بیابد.
امام خطبه خواند. یاران را به شکیبایی دعوت کرد و جنان واسعه خدا را مژده داد. تردید و تزلزل و تذبذب را در هیچ قلبی راه نبود. مرگ تنها در گستره لشکر دشمن قدم می زد.
ناگهان پرواز تیرها آسمان کربلا را در ابری سیاه فرو برد و پس از آن خون سرخ جوشش آغاز کرد. حالا جبله کوهی بود که در رود خون خود جاری شده بود.
پایان پیام/
نظر شما