خبرگزاری شبستان: "متاسفانه ما کمتر به علم روان شناسی اسلامی پرداخته ایم چرا که دانش آن را نداشته ایم. در این راستا باید به قرآن و منابع دینی و اصالت دینی خود بازگردیم. غرب ذهن ما را از دانش و داشته های خود پر کرده است و ما انبار محصولات آنها شده ایم و جایی برای تولیدات خود باقی نگذاشته ایم." اینها بخش هایی از سخنان حجت الاسلام سیداحمد رهنمایی، عضو هیئت علمی موسسه علمی پژوهشی امام خمینی (ره) گفتگویی انجام داده ایم؛ گفتگوی ما با این روان شناس از نظرتان می گذرد:
با توجه به اینکه علم روان شناسی کنونی از غرب گرفته شده و وارادتی است، از چه ابعادی نیاز به تحول دارد؟ آیا اساسا همین علم موجود نمی تواند پاسخگوی نیاز بشر یاشد؟
در مسیر تحول علوم انسانی از جمله علم روان شناسی، باید افق دید علم روان شناسی اسلامی باشد، هر نوع تحولی را نمی توان در این زمینه پذیرفت و به سان سایر حوزه های علوم انسانی باید چشم انداز ما متعالی باشد و به تحولی بیندیشیم که حرف نهایی را بزند. اینجا است که باید دید نظریه اسلامی در حوزه روان شناسی و انسان شناسی چیست. برای دستیابی به این مهم باید برگردیم به آنچه توسط وحی به ما نازل شده و از طریق پیامبر (ص) و مفسران وحی برای ما تبیین و بازنمایی شده است. با کمی تامل، در می یابیم در اسلام به مقولاتی توجه شده که در هیچ یک از مکاتب دیروز و امروز نمی توان آنها را جست و این نگاه اسلامی را نسبت به سایر مکاتب ممتاز می کند. بنابراین هر مکتبی که در حوزه روان شناسی اظهار نظر کرده است باید با یک سلسله نشانه هایی داشته باشد؛ ما وقتی اسلام را بررسی می کنیم به نشانه هایی می رسیم که ویژه اسلام بوده و کسی به آن نپرداخته است.
می توانید در این زمینه به مصداق و نمونه ای اشاره کنید؟
فطرت مساله ای است که در هیچ کتاب آسمانی در خصوص آن صحبت نشده و نخستین کتاب که به این موضوع تصریح کرده، قرآن است و پیامبر (ص) اولین کسی بود که آن را تفسیر کرد. این نمونه به خوبی در آیه 30 سوه روم مشهود است:" فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ"
فطرت زیر بنای علم روان شناسی اسلام و مبنای تمام علوم انسانی است و اساسا انسان را بدون فطرت نمی توان شناخت.
قرآن فطرت انسان را به خود منسوب کرده و بیان می کند در سرشت انسان از خدا عنصری نهفته است. البته تمامی عناصر مادی ما هم توسط خدا آفریده شده و قرآن از میان همه عناصر به آن جوهر اصلی وجود انسان و مبنای زندگی انسانی و سنگ بنای احساسات، انگیزه ها و اراده ها که همان فطرت است، می پردازد.
این فطرت هم از جهت پیدایش هم از جهت تاثیرگذاری مرتبط با دین و خدا است، اگر این فطرت را به تعبیر قرآنی باز کنیم، مشاهده می کنیم تمام ابعاد وجودی انسان گرایش ها، رفتارها، غرایز، انگیزه ها و احساسات و همه اموری که از انسان سر می زند زیربنای آن فطرت است. اگر در تمام مکاتب روان شناسی جستجو کنیم هیچ نشانه ای از این زیربنا بیان نشده اگر چه به طور دقیق در خصوص انگیزه ها احساس ها این مکاتب حرفی دارند و به آن پرداخته اند اما روان شناسی امروز هیچ شانی برای فطرت قائل نیست. کدام مکتب می تواند این موضوع را باز کند؟
مکتب رفتارگرایی، روان تحلیل گرایی فروید، انسان مداری، این سه مکتب از شاخص ترین و برجسته ترین غربی هستند و افراد صاحب نظر آن باید پاسخ دهند مکتبی که ادعا می کند عنصری در وجود انسان به نام فطرت وجود دارد و از جانب خداست را چطور توجیه می کنید؟ متاسفانه آنها برای راحت کردن خود این حقیقت (فطرت) را انکار می کنند. اینجا است که باید از آنها پرسید آیا با پاک کردن صورت مساله این موضوع حل می شود؟ متاسفانه این مکاتب برای عوامل ماورائی و فیزیولوژی هیچ نقشی قائل نیستند و نمی توانند این ادعای قرآن را هضم کنند چراکه اصل فطرت را قبول نداشته و جایی برای بحث آن ندارند.
با تحول در علم روان شناسی امروز و جانشینی علم روان شناسی اسلامی چه تغییراتی را در ارتباط با انسان شاهد خواهیم بود؟
طبیعی است اگر علم روان شناسی اسلامی مطرح شود، تحول اساسی در روان شناسی موجود اتفاق می افتد و علم روان شناسی اسلامی حرف های نو و تازه ای دارد که ممکن است برای برخی قابل پذیرش نباشد. اگر این علم مطرح شود، روان شناسان دنیا شاهده می کنند این علمی که میل به کمال، فطرت و ... انسان را توجیه می کند و برای آن حرف دارد چه زیبا است، چیزی که در علم روان شناسی جدید تبیین نشده و مصداق آن علم تنها مسائل مادی است.
یا به طور مثال میل به جاودانگی که در وجود هر انسانی است، در حوزه علم رفتار شناسی غرب چه جایگاهی دارد؟ متاسفانه این علم خالی از این موضوعات است یا به طور ناقص به آن پرداخته است و مثلا میل به جاودانگی انسان را با گذاشتن نامی از خود تفسیر می کند!
بنابراین اگر علم روان شناسی اسلامی جان بگیرد، حرف هایی برای کلیه نیازهای مادی و فیزیولوژی انسان دارد که نشان می دهد تا چه اندازه سقف نگرش علم روان شناسی غربی کوتاه است.
مکاتبی که ادعا می کنند برای انسان آرامش می آورند بله تا جایی در این زمینه موفق عمل می کنند اما از جایی به بعد دیگر حرفی برای گفتن ندارند و انسان را در بن بست خود رها کرده و می گویند از اینجا به بعد خودت برو چرا که من آن طرف را نمی بینم! و خود به چه کنم گرفتار می شوند. نمونه این مطلب رفتار فروید در هنگامی است که بیماری سختی گرفت و به منشی خود سپرد که اگر عرصه بر من تنگ شد کار را تمام کن چرا که من تحمل زندگی سخت را ندارم!
این نشان می دهد مکتبی که بینش همه جانبه در خصوص رفتارهای انسان ندارد، به زودی به آخر خط می رسد. اما قرآن سقف دید وسیعی دارد و برای سراشیبی های زندگی نیز برنامه و تعریف دارد. آن روحانیتی که انسان در روان شناسی اسلام به آن می رسد پروبال او را باز می کند و او همه جا را عرصه پرواز خود قرار می دهد.
لذا در همین موقعیت است که روان شناسی اسلامی می تواند خود را خوب نشان دهد و حرف های تازه خود را به جهانیان ثابت کند.
تا چه اندازه توانسته ایم علم روان شناسی اسلامی را کشف و در فضای اکادمیک و البته جامعه خود تسری دهیم؟
متاسفانه ما کمتر به علم روان شناسی اسلامی پرداخته ایم چرا که دانش آن را نداشته ایم. در این راستا باید به قرآن و منابع دینی و اصالت دینی خود بازگردیم. غرب ذهن ما را از دانش و داشته های خود پر کرده است و ما انبار محصولات آنها شده ایم و جایی برای تولیدات خود باقی نگذاشته ایم. بنابراین ابتدا باید این علوم را تخلیه کرده سپس جایی برای علم روان شناسی اسلامی در افکار و اذهان خود فراهم کنیم.
چه آسیب های از ناحیه علم روان شناسی غرب که امروز در دانشگاه ها تدریس می شود، جامعه و نسل جوان ما را تهدید می کند؟
یکی از حوزه هایی که روان شناسی در آن تاثیر عجیبی دارد، بحث مشاوره به خصوص مشاوره بالینی و روان درمانی است. البته این موضوع را به همه روان شناسان تعمیم نمی دهم اما یک نفر هم کافی است تا ضربه اساسی بر پیکره جوان و جامعه وارد کند. به طور مثال گاه دیده و شنیده شده که دختری با مادر خود برای رفع مساله و مشکلش به مشاوری مراجعه کرده که تحت تاثیر این علوم وارادتی و غربی قرار گرفته و مشاوره خود را بر طبق آن نظریات ارائه داده است. در اظهارات رد و بدل شده در این جلسه، دختر که دچار پریشان خاطری است این گونه درمان می شود که مشاور به او می گوید:" هر کس هستی برای خودت باش اگر چه می خواهی فاحشه باشی اما برای خودت باش و خواسته های خودت را سرکوب نکن!" و پس از این ماجرا مادر دختر بیان می کند دختری که اهل دین و نماز و حجاب و مقید بود، همه ارزش های خود را پس از این جلسه به کنار گذاشت!
متاسفانه این قبیل ارائه مشاوره ها، برآیند نظریات فروید و افکار داروینی است که بسیار خطرناک بوده و بنیان جامعه را به باد می دهد. در همین راستا اگر مشاوره بر پایه تعالیم اسلامی صورت می گرفت، به جای این نسخه، مسیر صحیح همراه با چراغی برای نجات و پاکی به فرد مراجعه کنند ارائه می شد نه اینکه او را بیشتر در منجلاب فرو می برد.
ما در منابع اسلامی طرح و محتوا داریم و به اصطلاح در این زمینه هیچ چیزی کم نداریم و فرهنگ غنی ما که میراث اهل بیت (ع) است، باید بازگشایی شده و دولت بستر اشاعه آن را با ایجاد فضا و امکانات فراهم کند.
پایان پیام/
نظر شما