خبرگزاری شبستان: بحث از تحول علوم انسانی موضوع جدیدی نیست، سال های سال است که مقام معظم رهبری در برهه های مختلف اعم از دیدار با اساتید و پژوهشگران یا مسوولان نهادهای ذیربط تاکید بر بومی سازی این علوم و تحول اساسی در شاکله علوم انسانی موجود در کشور داشته اند.
اما با وجود تمامی فعالیت هایی که در این زمینه صورت گرفته است، امروز نمی توان قاطعانه اعلام کرد علوم انسانی دچار تحول مبتنی بر بنیادها و آموزه های اسلامی شده و در یک کلام دغدغه تولید علوم انسانی اسلامی وارد جامعه آکادمیک ما نشده است.
این اتفاق و عدم توفیق نسبی دلایل مختلفی دارد، یک بخش از این امر به عدم تعریف مشخص از واژه تحول بر می گردد، یک سوی قضیه به نبود همکاری و تعامل میان دستگاه های دولت و طرف دیگر ماجرا به دانشگاه ها و به طور قطع نیز یکی از اصلی ترین پایه ها به کم کاری رسانه های جمعی در کشور بر می گردد؛ از این نظر که رسانه به عنوان عنصر اثربخش و اساسی توان آن را دارد که در لایه های مختلف جامعه جریان ساز باشد و طبعا زمانی که در ین حوزه غفلت شود یا حداقل توجه کافی نباشد نمی توان انتظار داشت که به نتیجه مطلوب دست یابیم. در این میان، شبکه چهارم سیما که از همان ابتدا به دلیل نگاه تخصصی خود به موضوعات خاص علمی پژوهشی، شبکه فرهیختگان نام گرفته است، در سه سال اخیر برنامه مناظره محوری با عنوان مجله علوم انسانی زاویه را روی آنتن می برد، که با حجم وسیعی از مخاطبان مواجه شده است.
این برنامه به تهیه کنندگی علیرضا حائری کلید خورد و بازخورد قابل توجهی را در سطح جامعه دانشگاهی و حوزوی داشت، اما زاویه در چند ماه اخیر با تغییراتی مواجه شدو در حا حاضر تهیه کنندگی برنامه بر عهده مهدی خداوردیان است.
به این بهانه و با توجه به تغییرات تیم و اتاق فکر برنامه زاویه از مهدی خداوردیان، تهیه کننده و مسعود معینی پور، کارشناس مجری این برنامه دعوت کردیم تا در خبرگزاری شبستان حضور یافته و به سوالات ما پاسخ دهند:
آقای معینی پور، به عنوان کارشناس مجری برنامه زاویه که تقریبا از اواسط پخش با زاویه همراه شدید فکر می کنید تا چه اندازه این برنامه توانسته است در جامعه علمی و در میان اساتید اثر داشته باشد، به بیان دیگر آیا اساتید بحث تحول بر اساس مبانی دینی را پذیرفته اند؟
برنامه با استقبال خوبی مواجه شده است و البته این نتیجه زحمات دوستان قبل از ما و تیمی است که در حال حاضر در برنامه ریزی و عملیات اجرایی کمک می کنند؛ در عین حال بعضا نظرات استادان متفاوت است ولی به طور کلی به نظر من اساتید با کلیت طرح تحول مشکلی ندارند.
شما سردبیری، پژوهشگری و اجرای «برنامه پگاه تحول» را هم در کارنامه رسانه ای خود دارید و این دو برنامه به موضوع علوم انسانی می پردازند با این حال خودتان به عنوان یکی از پژوهشگران علوم انسانی، چشم انداز تحول این علوم در کشور را چگونه ارزیابی می کنید یا چه تعریفی از آن دارید؟
البته فرم زاویه با پگاه تحول تفاوت دارد؛ پگاه تحول مناظره ای نبود و به عنوان زمینه ساز کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی تولید شد.
حداقل 10 سال است از تحول علوم انسانی به وفور سخن گفته ایم اما کمتر پیش آمده است که در مورد چشم انداز تحول و ساحات آن به گفتگو بپردازیم.
از یک طرف غرب را نقد و از آن طرف ایده های خود را ارائه کرده ایم، اما هرگز از فرم ساختاری سخن نگفته ایم که واقع تحول علوم انسانی چه پیامدهایی را باید داشته باشد و به دنبال کدام چشم انداز باید باشیم بعضا هدف از تحول علوم انسانی را تمدن سازی عنوان می کنند اما باز هم معلوم نیست که حدود این تمدن چه خواهد بود و آیا سازوکاری برای ورود به این عرصه وجود دارد و آیا نهادهای سیاستگذار در این رابطه چشم اندازی را برای خود تعریف کرده اند.
در واقع منظورتان این است که اگر علوم انسانی در سطح جامعه بروز و ظهور نداشته باشد، نمی توان امیدی به گسترش آن داشت چه رسد به تحول!؟
دقیقا، به هر حال علوم انسانی که صرفا برای تولید مشتی انتزاعیات طرح نشده است، در واقع این علوم به دنبال رفع مشکلات و نیازهای جامعه است و طبق آنها تولید می شود.
اما بسیاری به علوم انسانی چنین رویکردی را ندارند، شاید ارائه مثالی بد نباشد، علومی چون فیزیک و شیمی کاربردی و تجاری هستند که البته نکته قابل قبولی است؛ برخی تصور می کنند که علوم انسانی یعنی (علم برای علم) اما نکته آن است که علمی که دردی از جامعه دوا نکند ارزش ندارد امام خمینی(ه) نیز در کتاب خود با عنوان «شرح حدیث جنود عقل و جهل» به این مساله اشاره داشته اند بنابراین نگاهی این چنینی به علم نزد ما مطرود است.
مشکل علوم انسانی موجود چیست؟
یک دلیل آن است که اساسا عمده روش های غرب در حوزه علوم انسانی بر رویکرد پوزیتیویستی ابتناء دارد. اما رویکرد ما به مراتب وسیع تر است، ما در روش شناسی بسیار وسیع تر از غرب نگاه می کنیم و تنها منبع کشف را تجربه نمی دانیم بلکه وحی و تجربه و عقل و مکاشفات را هم به کار می گیریم؛ تفاوت دیگر اینکه غرب انسان و عالم مادی را در نظر می گیرد اما رویکرد اسلامی ضلع سومی را نیز توجه دارد که همان خدامحوری است، بنابراین میان این دو دیدگاه تفاوت های زیادی وجود دارد لذا از همین گذر است که بحث تحول مطرح می شود. مخلص کلام اینکه ما حداقل در منابع تولید، روش شناسی تولید و انسان شناسی و هستی شناسی و خداشناسی تولید با غرب تفاوت های مهمی داریم. تازه این تفاوت ها غیر از تفاوت های فرهنگی و تربیتی و جغرافیایی و... ما با آنها است.
یک مساله که در بحث تحول علوم انسانی در کشور مطرح می شود نظریات مختلفی است که بعضا اساتید و پژوهشگران این حوزه نسبت به چگونگی و چرایی تحول دارند، نظرتان در این باره چیست؟
برخی معتقدند که باید با علوم انسانی بر آمده از تمدن غرب گزینشی برخورد کرد، برخی معتقد به گرفتن تمام این علوم از غرب هستند و نهایتا برخی معتقدند که به طور کلی باید دست به تاسیس شاخه جدیدی بزنیم. شما چه فکر می کنید؟
من پیشنهاد بر خورد با این علوم و تولیدات را با مبنای مراجعه به نیازها ،همخوانی با فطرت و قدر متقن های انسانی مشترک بین تمام نوع بشر و عدم عدول از اصول موضوعه و مبانی دارم، معتقدم که ما باید بر اساس نیازها و مبانی فطری حرکت کرده و بر همان اساس نیز در حوزه علوم انسانی به نقد و نظر بپردازیم و لذا پیشنهاد بنده برخورد گزینشی با تولیدات غربی با حداقل رعایت این سه شرط است.
همه انسان ها روی به کمال دارند و برای رسیدن به این مقصود راه های مختلفی وجود دارد، غرب آزادی مطلقی را تعریف کرده است که ما نمی پذیریم چراکه این برداشت از مفهوم آزادی با فطرت مخموره انسان همخوانی ندارد و از عوارض غلبه هواهای انسان است و به اصطلاح از برآینده های تبدیل فطرت مخموره به محجوبه است. فطرت محجوبه آن فطرتی است که عوارض طبیعی زندگی انسان و گرایش بیش از حد به امور مادی بر خمیر مایه اولیه او غلبه می کند.
غرب معتقد است که حتی باید به دنبال هواهای نفسانی رفت، در حالی که حرکت در مسیر علم دینی این سوی مرز قرار دارد، بنابراین تولیدات غربی تا جایی که مشترکاتی با ما دارد و نیازهای ما را با رعایت حداقل آن سه شرط برطرف می کند قابل استفاده اند اما زمانی که با نظریات و مبانی دینی تداخل داشته باشد قطعا ما نمی پذیریم.
نکته شایان توجه این است که نظام تولید و کشف مسائل را داراست اما از این نظام کشف و تولید مسائل بی بهره ایم و لذا هنوز حتی در پاسخ به مسائلی که مخصوص خودمان هست هم بر سر سفره غرب هستیم.
متاسفانه آنچنان که باید از داشته ها استفاده نکرده ایم، بعد از انقلاب تولیدات مختلفی در حوزه های فکری انجام شد اما مهم آن است که بر اساس نیاز جامعه و در بطن جامعه این مسائل دیده شوند.
نکته بعد آن است که ما نسبت به مسائل و مکاتب و نظریاتی که حتی از سوی خود غربی ها مطرود شده است حساسیت داشته و مساله درست کرده ایم، برای مثال داروین صد سال است که در غرب نقد می شود اما ما همچنان داریم در مورد نظریه او سخن می گوییم یا فروید که در مورد او نیز چنین رویکردی را داریم.
یعنی نظریات باید بیان شوند و هر مکتب حداقل به عنوان بخشی از تاریخ علم که وجود داشته است، معرفی شود؟
بله دقیقا، اما نباید در آنها متوقف شویم و فکر کنیم که وحی منزل است و نباید از آن عبور کرد. متاسفانه اغلب ما چنین جزم انگاری که در باب تولیدات غربی داریم را درباره وحی الهی نداریم! تکیه بر نظریات مطرود شده کمکی نمی کند فارغ از آنکه با مبانی و آموزه های ما نیز مغایرت دارد، ضمن آنکه متاسفانه نگاه ما به عرصه تحول صفر و صدی است، یا نگاه صرف به علوم غربی داشته و داشته های خود را فراموش می کنیم و یا برعکس صرفا بر داده های خود تکیه می کنیم.
به عنوان پژوهشگر و شخصی که به شکلی ملموس با اساتید حوزه های مختلف علوم انسانی از طیف های گوناگون مرتبط است، فکر می کنید فرآیند تحول چشم اندازی چند ساله دارد؟
این رویکرد دیربازده است، ضمن آنکه ذکر نکته ای در این راستا ضروری به نظر می رسد اینکه از معضلات اساسی ما آن است که در تحول اجتماعی و علمی در ایران عموم مردم را در نظر نمی گیریم. بنابراین تا زمانی که تحولات علمی در لایه های اجتماعی ما درگیر نشود تحول رخ نخواهد داد. ضمن آنکه این مهم نیاز به تعاملات رسانه ای دارد، اما متاسفانه هیچ هم افزایی در رابطه با این مساله در سازمان صدا و سیما وجود ندارد.
جناب خداوردیان، اولین سوالی که قطعا به ذهن مخاطب مجله علوم انسانی زاویه متبادر می شود رویکرد برنامه در سری جدید است، محور اصلی و شاکله اساسی زاویه در دوره جدید مبتنی بر چه مواردی است؟
ببینید، در واقع تمام تلاش ما بر این است که با توجه به تاکیدات رهبری بر بحث تحول علوم انسانی و همچنین کرسی های آزاداندیشی بتوانیم مباحث مختلف در گستره علوم انسانی را در میان کارشناسان و طیف های مختلف اساتید، به بحث و مناظره بگذاریم.
حداقل در چند ماه اخیر هر وقت نام برنامه زاویه می آید، خود به خود ذهن مخاطب علاوه بر محتوا، درگیر برخی حواشی می شود که اشاره ای مبسوط به آن نمی کنیم، اما هدف من از طرح موضوع و برگشت به گذشته زاویه این بود که بدانم در سری جدید برای جلوگیری از بروز چنیی مسائلی چه رویکردی خواهید داشت؟
زوایه اساسا یک مجله تخصصی است، تمامی موضوعات در اتاق فکر این برنامه حلاجی و انتخاب می شود، ضمن آنکه انتخاب موضوعات نیز بر اساس نیاز مخاطب و جامعه علمی کشور تدوین می شود.
البته در سری قبل حواشی ایجاد شد و مثلا شهریار زرشناس از برخورد مجری برنامه دلگیر شدند و معتقد بودند که زمان کافی برای طرح مباحث در اختیار ایشان قرار نگرفت، اما در سری جدید که وی برای مناظره با صادق زیباکلام در برنامه حضور یافتند، بسیار راضی بودند که من این رضایت را ناشی از مدیریت قوی مجری کارشناس برنامه می دانم که قبل از حضور من نیز در زاویه فعالیت داشتند.
یعنی به طور کلی فضای مناظرات به سمت و سوی جدیدی سوق داده اید که طی آن اساتید در حد امکان و اقتضا نظریات خود را بیان می کنند.
دقیقا، در واقع دست مجری کارشناس برنامه بسته نیست و آزادی عمل در ارائه مباحث و مدیریت بحث را دارد، به هر حال ما به دنبال آن هستیم که ذائقه جامعه آکادمیک و علمی در حوزه علوم انسانی را عوض کنیم و فهم اجتماعی مردم را ارتقا بخشیم، هر چند که عموما مخاطبان ما از قشر تحصیلکرده جامعه هستند و اساسا شبکه چهار بنا به تعریف شبکه نخبگان و فرهیختگان در جامعه شناخته شده است با این وصف اما مخاطب عام نیز به این برنامه جذب شده است چراکه مناظرات علمی بی طرفانه بیان می شود و تاثیر خود را هم گذاشته است.
آیا دستگاه های متولی بحث تحول علوم انسانی، رسانه ها و دیگر نهادها با شما همراهی دارند؟
سوال خوبی است اما اینگونه پاسخ می دهم و دوست دارم این مساله را بیان کنید سوال من آن است که شورای تحول علوم انسانی حقیقتا چه اقداماتی داشته است، ما به عنوان رسانه حقیقتا تمام توان خود را به کار گرفته ایم، اما شورای تحول باید به هرحال فعالیت های خود را در جهت تحول اعلام کند، ما منکر این نیستیم که فعالیت هایی انجام شد است اما این ضرورت برای اعلام به رسانه به ویژه برنامه زاویه به عنوان برنامه تخصصی حوزه علوم انسانی حس می شود.
پایان پیام/
نظر شما