مهر خدا و کفر نمرود!

روزی کشتی‌ای از کنار آن جزیره عبور نمود. مسافران آن کودک را دیده، او را در میان کشتی آورده و همراه خود بردند. ای عزراییل! کار او بالا گرفت تا آنکه او را پادشاه نمودم. آن‌گاه با من ستیز آغاز نمود.

خبرگزاری شبستان: بی شک عبرت گرفتن از گذشتگان، دگرگونی ها، حوادث و رخدادها و بی وفایی دنیا، روح را تصفیه و تزکیه و دل را از عالم طبیعت رها می سازد. پندآموزی راه را آسان، یاد مرگ را در انسان زنده و نفس را از هوا و هوس، شهوت پرستی، سرکشی و ارتکاب معاصی باز می دارد و اسباب انس و انقطاع حقیقی از غیر خدا را فراهم می آورد و محبت به ساحت اقدسش را در دل و جان آن چنان ریشه دار می کند که جز با انس و یاد حضرتش، لحظه ای آرام و قرار نخواهد داشت. بر این اساس آیات قرآی و پیشوایان معصوم (ع) همواره مردم را به عبرت گرفتن و پند آموزی فرا می خوانند، تا با تعقل و تفکر و ارزیابی در مورد عواقب امور و پایان کارها، برای تلاش و حرکت در راه هدف متعالی، مهیا شده و با تمام توان خود از تمامی لحظات عمر گرانمایه خویش، به نیکوترین شکل استفاده نمایید. متن زیر برگزیده کتاب " در آستانه سلوک" پیرامون عبرت و پندآموزی است.
 

عبرت و پندآموزی

امیرمؤمنان می‌فرمایند:"الاعتبار یثمر العصمه . عبرت گرفتن و پندآموزی، عصمت از خطا و عصیان را ثمر می‌بخشد".

"الاعتبار یفید الرشاد . عبرت‌گرفتن و پندآموزی، هدایت‌آور و موجب استقامت در طریق حق است".

"ان فی کل شی موعظه و عبره لذوی اللب والاعتبار . به راستی در هر چیزی پند و عبرتی برای فرزانگان و اندیشمندان و پندآموزی است".

مورخین نوشته‌اند: پس از سام بن نوح، از اولاد او پادشاهی در عجم به حکومت رسید که نامش نمرود بود و عجم او را کیکاووس می‌گفتند. او مردی بت‌پرست و به غایت ظالم و ستم‌کار بود، بت‌خانه‌های زرین و ثروت فراوان داشت، سپاهی بسیار فراهم آورده به طرف ترکستان رفت، آنجا را متصرف شد و از ترکیه به هندوستان رفته آنجا را نیز مسخر ساخت و از آنجا به روم رفته، آن را نیز در تصرف خود آورد و پادشاه مغرب و مشرق شد.

چون شرق و غرب در تحت نفوذ او قرار گرفت به کوفه آمد و آنجا مقام گرفت و شهر بابل را بساخت در حالی که خراج از ممالک دیگر می‌گرفت.

وی هزار و هفتصد سال پادشاهی نمود و چنان متکبر و خودخواه بود که در تمام عمر هرگز سر به سجده آفریدگار ننهاد و حتی بر آن شد که به پندار خود خدای آسمان را از پای درآورد!

خداوند به عزراییل خطاب کرد که منصب قبض ارواح را به تو دادم، آیا تا به حال دلت به حال کسی سوخته است؟ عرض کرد: بارالها! هنگام قبض روح بر تمام بندگانت رقت می‌نمایم ولی از جانب تو مأمور به فرمانت هستم. خطاب آمد که در این مدت کجا دلت بیشتر سوخت؟

عرض کرد: زمانی، کشتی‌ای در حرکت بود. مرا امر فرمودی که کشتی را غرق نموده، مسافران آن را قبض روح نمایم، به دستورت کشتی را غرق کرده و همه سرنشینان آن را قبض روح نمود، مگر یک زن و کودک خردسال که جدیدا متولد شده بود و آن زن و کودک روی تخته چوبی چسبیده و موج دریا آنها را به اطراف می‌انداخت. ناگاه مأمور شدم روح مادر را نیز بگیرم. آن طفل به تنهایی بر روی تخته چوبی باقی ماند و من بر آن کودک بسیار رقت نمودم.

خطاب آمد: به موج دریا امر کردم او را به جزیره‌ای خوش آب و هوا اندازد. باد را دستور داد که خار و خاشاک روی بدن‌اش نریزد. ابر را فرمان دادم که بر او باران نبارد، خورشید را گفتم که حرارت خود را به او نرساند و در آن بیشه، پلنگی تازه زاییده بود. او را دستور دام که آن طفل را شیر دهد و آن پلنگ هر روز پیش از شیر دادن بچه خود، نزد او آمده و او را شیر می‌داد تا سیر شود. اندک اندک بزرگ شده، استخوان‌اش محکم گشته، به راه افتاد و در آن جزیره گردش می‌نمود.

روزی کشتی‌ای از کنار آن جزیره عبور نمود. مسافران آن کودک را دیده، او را در میان کشتی آورده و همراه خود بردند. ای عزراییل! کار او بالا گرفت تا آنکه او را پادشاه نمودم. آن‌گاه با من ستیز آغاز نمود و اظهار دشمنی کرد و هنگامی که حضرت ابراهیم فرمود: خدای من، خدای آسمان‌ها و زمین است، گفت: خدای او، منم و باید به آسمان بروم و خدای او را به قتل رسانم.

صندوق ساخته و چهار کرکس به پایه‌های آن بستند و آنها را گرسنه نگاه داشتند و گوشت به پایه‌های صندوق بستند و خود با تیر و کمان در آن صندوق نشست. آن‌گاه کرکس‌ها را رها نموده، رو به آسمان پرواز کردند. به قدری بالا رفتند که زمین بسان سپری نمایان شد. در آن هنگام تیر را به کمان گذاشته، به جانب آسمان انداخت. در آن میان به جبراییل خطاب آمد که ماهی را از دریا گرفته، مقابل تیرش نگاه دارد که جبرییل عرض کرد: خدایا! نمرود به پندار خود به جنگ با تو آمده و جنابت این‌گونه به او مهربانی می‌کنی! خطاب آمد: ای جبرییل! هرچه باشد او بنده من است، او را محروم و مأیوس نمی‌کنم و آن‌گاه که تیر خون‌آلودش بازگشت، نمرود گفت به یقین خدای آسمان را کشتم و به حضرت ابراهیم گفت: خدای آسمان را به قتل رساندم.

 

بنابراین گزارش، کتاب در آستانه سلوک به قلم عباس اسماعیلی یزدی از سوی انتشارات مسجد مقدس جمکران روانه بازار نشر شده است. از جمله موضوعات گردآوری شده در این کتاب می توان به "عل م و دانش"، "انسان از دیگاه قرآن"، "حرکت به سوی معبود"، "فرمانبرداری از پروردگار" و "عبرت و پندآموزی" اشاره کرد.

 

پایان پیام/

 

 

کد خبر 348511

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha