خبرگزاری شبستان _ اندیشه: تولید علم دینی و تحول علوم بر اساس داشته های دینی بومی از دغدغه های اصلی رهبر معظم انقلاب است که بارها در مناسبت های مختلف به آن اشاره کرده اند و از مسئولان و شخصیت ها و نهادهای ذیربط پیگیری این مسئله را خواستار شده اند. امری مهم که امروز برای نخبگان دینی علمی نیز یکی از دغدغه های مهم به شمار رفته و سعی می کنند با بحث و تبادل نظر به راهکارها و نقشه این مهم دست یابند. از این رو در گفتگویی با حجت الاسلام قاسم ابراهیمی پور، کارشناس اندیشه معاصر مسلمین و استاد دانشگاه گفتگویی چیستی، چرایی و چگونگی تولید علم دینی را به بحث گذاشته ایم؛ گفتگوی ما با مولف کتاب های "رابطه نظریه و مشاهده در علوم اجتماعی" و "روش شناسی علوم اجتماعی" از نظرتانمی گذرد:
در بحث تحول علوم انسانی، سخن از تولید علم دینی نیز به میان می آید، علم دینی چگونه تولید شده و از چه منابعی اخذ و گرفته می شود؟
علم دینی تعاریف بسیار متعدد و گاه متناقض دارد؛ این که علم دینی یعنی چه و با کدام تعریف امکان دارد، نظرات مختلف است اما تعریف مشهور آن است که علمی دینی گفته می شود که مبانی خود را از دین گرفته باشد ضمن آن که همه علوم مبتنی بر مبانی سه گانه هستی شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی است. بنابراین اگر علم چه از نوع طبیعی و چه انسانی، مبانی خود را از دین گرفته باشد، به آن علم دینی گفته می شود حتی اگر مبانی خود را از دین گرفته و مابقی را از منابع غیر دینی، اما باز هم علم دینی است. با این تعریف علم دینی هم از حس و تجربه استفاده می کند و هم از عقل و روش های عقلی و هم شهود و وحی و اینطور نیست که به طور کامل وحی محور باشد. علم باید پاسخگوی یک مساله باشد؛ هدف علم بسته به اینکه طبیعی باشد یا عقلی، انسانی یا اجتماعی، مشخص است و هدف آن تنها انباشت اطلاعات یا پاسخ به دغدغه های شخصی دانشمند نیست. برخی از نظریه ها در پاسخ به مسائل علمی شکل می گیرند. این که تعریف علم چیست و چه روشی دارد و شیوه های نظریه پردازی چیست، اینها مباحث علم نظری است که گاه در پاسخ به مسائل طبیعت یا اجتماع شکل می گیرد؛ به طور مثال علوم انسانی برای بهبود زندگی مردم است و برای پاسخ به این مسائل، مبانی خود را از دین می گیرد اما ادامه مسیر، بسته به این که منظور ما کدام علم و از کدام سنخ باشد، تفاوت دارد و ممکن است روش در آن، عقلی باشد یا تجربی یا شهودی.
از مسائل اصلی در موضوع تولید علم، نواندیشی است؛ آیا دین می تواند فضای این نواندیشی و پویایی را برای تولید علم که نیاز امروز بشر است، فراهم کند؟
برخی گمان می کنند وقتی سخن از علم دینی به میان می آید یعنی آن که در پاسخ به مسائل، آیه یا روایتی خوانده شود و متون دینی که نیز که محدود است و نمی تواند نوآوری داشته باشد؛ این تعریف از اساس غلط است. وقتی مبانی علم از دین گرفته شود، می توان به بهترین صورت به مسائل روز پاسخ داد و نظریه نیز تولید کرد و اتفاقا باب نظریه پردازی در این فضا از فضای علم سکولار فراهم تر و گشوده تر است و این مساله مصادیق فراوانی دارد.
مثلا به چه مصادیقی می توان اشاره کرد؟
با مرور تاریخ هزار ساله خود در تولید علم، مشاهده می کنیم نوآوری های فراوان داشته ایم؛ به طور مثال خواجه نصیرالدین طوسی قرن ها پیش از گالیله قادر بود فاصله زمین تا ماه یا قطر کره زمین را اندازه بگیرد یا نظریه های جامعه شناختی ابن خلدون و درمان بیماری های روحی و جسمی توسط بوعلی سینا نشان از این موضوع دارد؛ در قرن معاصر نیز نظریه پردازی های علامه طباطبایی در حوزه علوم انسانی نوآوری هایی است که مبتنی بر دین بود و می توان نام علم دینی را بر آن نهاد.
به نظر شما در پروسه تولید علم دینی، آیا باید اندیشه های وارداتی و غربی را حذف کرد یا آنها را جرح و تعدیل نموده و همسو با آموزه های دینی کرد؟ آیا این امر کافی است؟
امروز ما با علم مدرن مواجه شده ایم یعنی علمی که در جوامع غربی تولید و به وارد فرهنگ ما شده که از آن به عنوان نظریه های برون زا یاد می کنیم. این علوم گاه با مبانی معرفتی ما تناقض پیدا می کند و فضای موجود را دچار چالش؛ اینجا چند رویکرد را می توان پیش گرفت. نخست آن که علوم غربی را به طور کامل کنار بگذاریم، دوم آن که آن ها را کالبد شکافی کرده و اجزای آن را بررسی و تهذیب و پالایش کرده و آن ارکانی که با مبانی ما ناسازگار است، حذف کرده و بقیه را به کار بندیم. اما رویکر سوم نیز آن است که دیدگاه تاسیسی داشته باشیم. این رویکرد، شیوه قبل را نفی می کند و معتقد است علم، به طور کلی بهم پیوسته است که اگر برخی از اجزای آن را حذف کنیم و به مابقی اجزا چیزی بیفزاییم، علم ما کارآمد نخواهد بود.
در رویکرد تاسیسی ما از تجربه غرب استفاده می کنیم یعنی نه آن را کنار گذاشته و نه پالایش می کنیم، بلکه به خوبی و با شناسنامه آن را آموخته و با مبانی معرفتی و غیر معرفتی آن آشنا شده، مبانی معرفتی خود را گرفته و مبتنی بر آن بررسی می کنیم که در سایه علم غربی چه می توانیم بگوییم.
به عبارت دیگر در مقابل ساختمان غرب، مبتنی بر مبانی خود ساختمانی جدید را می سازیم که شباهت های بسیاری با علم غرب دارد اما به دلیل آن که مبنای آن از فندانسیون دین خود گرفته شده، تفاوت جدی با آن خواهد داشت و در عین استفاده از تجارب آنها، حرف نویی برای گفتن خواهیم داشت.
پایان پیام/
نظر شما