دعای ابوحمزه از توجه به گناهان گسترده تا بیان خواسته ها و نیازها

دعای ابوحمزه دعایی است که در 12 مرحله انسانی را که با توجه به نظام ها و سنت ها به حیرت رسیده به امن و حمد و قصد و اقرار و اعتذار و طلب پس خستگی، ایمان و توحید و خواسته های والا را در درون او شکوفا می کند.

خبرگزاری شبستان: ماه مبارک رمضان ماه دعا و مناجات عبد با معبود است. ماهی که دعاهای زیادی در آن وارد شده مانند ابوحمزه، افتتاح و... . علاوه بر این دعاهای ماثور از ائمه دریایی از معارف عمیق الهی را در خود دارند که بنده می تواند با تدبر در آن ها از این دریای بی کران بهره ها ببرد. آنچه در ذیل می خوانید قسمت اول تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی است که در نگاهی کلی به بررسی مراحل این دعا می پردازد.

نگاهى کلى‏
ابوحمزه، دعایى است که دوازده مرحله را در خود دارد.
1. توجه
این دعا با توجه شروع مى‏شود؛ توجه به نظام‏ها و سنت‏ها و توجه به حرکت‏ها و سستى‏ها، توجه به ذنب‏ها و گناه‏ها؛ گناه‏هایى نه در سطح همین گناه‏هاى معدود؛ که تلقى تو در حرکت‏هاى شتابنده از گناه عوض مى‏شود، حتى لرزش‏ها، گناه‏هاى بزرگى هستند. داستان از این قرار است که تو اگر بمانى و حرکت نکنى، مى‏گندى و مى‏گندانى و اگر حرکت کنى و نشتابى، مانع راه شتابنده‏ها خواهى بود، که در این اتوبان سرعت‏هاى محدود مزاحم است و درگیرى مى‏آورد و اگر شتاب برداشتى آن وقت دیگر باید روى لرزش‏ها و حتى تعادل هواى چرخ‏ها هم حساب بکنى. آنچه براى تازه راه افتاده‏ها و یا ماندگارها مسأله نیست، براى تو مسأله خواهد بود. ماشینى که راه نیفتاده هر چه فرمانش را بچرخانى خطرى نمى‏بیند و همین طور ماشینى که آرام مى‏رود، انحراف‏هایش خیلى خطرناک نیستند، اما در سرعت‏هاى زیاد، سرعتى بالاتر از سرعت نور، یک دهم ثانیه انحراف و لرزش سى هزار کیلومتر انحراف است.
اگر مى‏بینى که آدم با حرص و شیطان با کبر و پسر آدم با بخل و یونس با شتابش، گرفتار آن همه رنج و تبعید و زندان شدند، به خاطر همین نکته است که شتاب برداشته بودند و توقع‏ها از آن ها بالاتر رفته بود و الّا من که جامع الشرایط هستم و همه‏ى این‏ها و جز این‏ها را با هم دارم، به آن همه مبتلا نشده‏ام؛ چون توقع‏ها در حرکت‏ها بالا مى‏رود. کودکى که تازه قلم به دست گرفته و آب و بابایش از لوله‏هاى آب شهر هم درازتر وکشیده‏تر است، صدآفرین مى‏گیرد، اما هنگامى که استاد خط مى‏شود، باید حتى رنگ و یک میلى‏متر کم و زیاد را هم در نظر بیاورد وگرنه کنارش مى‏گذارند.
هنگام حرکت، گناه‏هایى مطرح مى‏شود که ماندگارها حتى تصورش را هم نمى‏توانند. امام در آن دعا چهار استغفار دارد:
از هر لذتى به جز یاد او
و از هر راحتى به جز انس او
و از هر سرورى به جز قرب او
و از هر اشتغالى به جز طاعت او. این‏ها این گونه از گناه تلقى دارند. و ذنب راه رفته‏ها در این سطح است. اگر لذت غذایى و یا برخوردى آن ها را بگیرد، این براى آن ها گناه است.
و اگر پس از رنج‏ها و خستگى‏ها، در کنار چشمه‏اى آرام بگیرند و راحت شوند، این گناه است. و اگر از چیزى جز قرب او، با نگاهى و لبخندى و یا
محبتى و هدیه‏اى مسرور شوند، این گناه است. و اگر اشتغال آن ها با سنجش و نظارت و انتخاب بهترین‏ها نباشد و امر نداشته باشد، این گناه است.
دعاى ابوحمزه با این توجه‏ها آغاز مى‏شود؛ با توجه به خویشتن و عظمت‏هایش، با توجه به هستى و نظام‏هایش، با توجه به دوست و رحمت‏هایش و با توجه به غفلت‏ها و ذنب‏ها و سستى‏ها و تندروى‏ها ... و با توجه به ضرورت تأدیب و این که بیرون کردن از راه ضربه خوردن دارد و با توجه به این که تأدیب شکل‏ها دارد، از عذاب و قهر، از تبعید و طرد، از چوبکارى کردن و مهر و چشم پوشى کردن و صفح.
این مرحله در دو جمله‏ى اول دعا خلاصه مى‏شود؛ الهى لا تُؤَدِّبنى بِعُقُوبَتِک وَ لاتَمْکُرْ بى فى حیلَتِک.

2. حیرت و تنهایى‏
پس از این مرحله، مرحله‏ى حیرت مى‏رسد. تویى که توجه ندارى و نظام‏ها و راه‏ها و خطرها و پرتگاه‏ها را نمى‏شناسى و راه‏ها و بیراهه‏ها را نمى‏دانى، هیچگاه نمى‏مانى و حیرتى نخواهى داشت. حیرت از آن لحظه آغاز مى‏شود که تو به این همه آگاه مى‏شوى و تنهایى را احساس مى‏کنى و این جاست که این مرحله را در این جمله‏ها مى‏بینى؛ مِنْ أَیْنَ لِىَ الْخَیْرُ یا رَبِّ وَ لایُوجَدُ إِلّا مِنْ عِنْدِک. مِنْ أَیْنَ لِىَ النَّجاةُ وَ لاتُسْتَطاعُ الّا بک لا الَّذى أَحْسَنَ اسْتَغْنى‏ عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِک. وَ لا الَّذى أَساءَ وَ اجَتَرَءَ عَلَیْکَ وَ لَمْ‏یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِک ... یارَبِّ، یارَبِّ، یارَبِّ ...
3. أمن
تا خیال مى‏کنى که تویى و تنهایى، این همه حیرت است و رنج. اما آن جا که مى‏یابى او شروع کرده و او تو را خوانده و این دعا و خواندن تو، از اوست و این نواى تو، از اوست، آن جا به امن مى‏رسى، که با تو، تو را شناختم: بِکَ عَزَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنى عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنى الَیْکَ. وَ لَوْلا أَنْتَ، لَمْ أَدْرِ ما أَنْت.
4. حمد
این است که تو پس از آن همه ذنب و حیرت و امن، اکنون، به حمد مى‏رسى؛ أَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى أَدْعُوهُ وَ انْ کُنْتُ بَطیئاً حینَ یَدْعُونى ...
5. قصد
پس از این همه حمد که هر کدامش داستان یک عمر است که در یک جمله پیچیده و قصه‏ى یک تاریخ است که در کلمه آمده، پس از حمد نوبت انتخاب است و هنگام قصد: فَرَبّى أَحْمَدُ شَئٍ عِنْدى وَ أَحَقُّ بِحَمْدى ... اللَّهُمَّ انّى أَجِدُ سُبُلَ الْمَطالِبِ الَیْکَ مُشْرَعَه ... وَ قَدْ قَصَدْتُ الَیْکَ بِطَلِبَتى وَ تَوَجَّهْتُ الَیْکَ بِحاجَتى ... وَ جَعَلْتُ بِکَ اسْتِغاثَتى وَ بِدُعائِکَ تَوَسُّلى ...
6. اقرار
اکنون تو قصد کرده‏اى و رو به سوى او آورده‏اى ولى اقرار دارى که حتى مستحق شنیدن او نیستى تا چه رسد به جواب دادنش و باز سزاوار بخشایش او نیستى تا چه رسد به دهش‏ها و بخشش‏هایش؛
مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقاقٍ لِاسْتِماعِکَ مِنىَ وَ لااسْتیجابٍ لِعَفْوِّکَ عَنّى؛ چون او شروع کرده بود و تو جوابش نداده بودى و او آغاز کرده بود و راهش را نمى‏پذیرفتى.
7. اعتذار
با این همه تو عذرهایى دارى که دوباره صدا کنى و جواب بگیرى ... آن هم نه یک خانه و یک پست و یک قبولى امتحان، حتى نه دنیا و نه بهشت، که بالاتر از این همه ... بهشت من تویى تویى ... بهشت را بهشته‏ام، بهشت من تویى تویى ...
اینجاست که عذرها راستى شاهکار هستند و بى‏شماره. شاید بیش از پنجاه عذر و اعتذار هست، که راستى گره‏هاى روح را مى‏گشاید و یأس‏ها را مى‏شکند و مى‏تواند در برابر آن تلقى و برداشت عمیق تو از ذنب و از گناه در آن وسعت، بایستد و تو را امیدوار کند و حتى طلبکار.
این عذرها در تمام دعا پراکنده‏اند که در این قسمت در حدود سه صفحه و در طى جمله‏هایى زیباتر از احساس شکل گرفته‏اند؛
بَلْ لِثِقَتى بِکَرَمِکَ وَ سُکُونى الى صِدْقِ وَعْدِک وَلَجائى الى اْلإیمانِ بِتَوْحیدِک ... تا الْعَفْو الْعَفْو الْعَفْو ...
8. طلب
پس از این اعتذار و زمینه سازى، نوبت طلب و خواستن است، آن هم چه خواسته‏هایى ... و چه نیازهایى؛
اللّهُمَّ اشْغَلْنا بِذِکْرِک ... تا اللَّهُمَّ تُبْ عَلَىَّ حَتى لا أَعْصِیَک وَ أَلْهِمِنى الْخَیْر وَ اْلَعَمَلَ بِهِ وَ خَشْیَتِکَ بِاللَّیل وَ النَّهارِ ما أَبْقَیْتَنى ...
9. خستگى و درگیرى‏
انسان پس از این توجه‏ها ... و شناخت‏ها و حرکت‏ها، پس از اسلام و طلب، پس از آمدن‏ها و دویدن‏ها ... ناچار به حالتى مى‏رسد که خسته مى‏شود و احساس مى‏کند که رها شده و تنهایش گذاشته‏اند ... نمازش خالى است و روحش بى‏جواب و صدایش محروم.
مى‏توانى این حالت را در خودت و دوستانت که تازه راه افتاده‏اند و با شور دویده‏اند ببینى. بعضى‏ها به این حالت بى‏اعتنا مى‏شوند و فرارى و بعضى‏ها با آن درگیر مى‏شوند و خسته. بعضى‏ها با این و آن مى‏گویند و جواب مى‏خواهند.
اما بعضى‏ها که مى‏توانند از بدها خوب استفاده کنند و در بن‏بست‏ها راه بسازند و در برابر گرفتارى‏ها از گرفتارى‏ها، نه فرار کنند و نه درگیر شوند، بهره برمى‏دارند و از همان حالت‏ها که یافته‏اند طبیعى است به حرکت‏هاى بیشترى مى‏رسند.
اینها، این حال را، این خستگى را با دوست در میان مى‏گذارند. به جاى اینکه، در زیر آوار خستگى بمیرند و یا به خودکشى بیندیشند و یا به بازگشت و فرار رو بیاورند، آن را با یار مى‏گویند نه با اغیار؛ اللَّهُمَّ انّى کُلَّما قُلتُ قَدْ تَهَیَّأتُ و تَعَبَّأتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلوةِ بَیْنَ یَدَیْکَ و ناجَیْتُکَ، أَلْقَیتَ عَلىَّ نُعاساً اذا أَنَا صَلَّیتُ وَ سَلَبْتَنى مُناجاتَک إذا أنا ناجَیْتُ مالى کُلَّما قُلُتُ ... تا الَّلهُمَّ بِذِمَّةِ الإِسْلامِ ...
10. ایمان
این روح‏هاى بیدار، این گونه ما را درس مى‏دهند و از بن‏بست‏ها مى‏رهانند. آن جا که از گفتن و خواستن خسته مى‏شوى و فرار مى‏کنى و یا مى‏مانى، به تو یاد مى‏دهند که از همین خستگى مایه بگیر و همین خستگى را با او در میان بگذار و سپس با اسلام و طلب و با خواسته‏هاى محرومت گامى به جلوتر بردار و از عشق و طلب و ایمان و از توحید بهره بردار؛ عشقى که خستگى‏ها و وازدگى‏ها زمینه‏اش را فراهم آورده‏اند.
این گونه از خستگى بهره بردار و آن را به وازدگى و آزادى و زهد و به ایمان و توحید گره بزن.
در این مرحله، دعا با تصویرهایى همراه است از گذشته و حال و آینده، با توجه به ذنب‏ها و شکرها و با اعتذارها ... این مرحله از أللّهُمَّ بِذِمَّةِ الْإِسْلام شروع مى‏شود، تا لَکَ الْحَمْدُ عَلى مانَقَّیْتَ مِنَ الشِّرْکِ قَلْبى.
11. توحید
پس از این حرکت تو از شرک‏ها جدا شده‏اى، هیچ کس جز دوست در تو شور نمى‏آورد و تو را راه نمى‏اندازد که هیچ، تو جز با دوست به سوى او نیامده‏اى و جز با او او را ندیده‏اى. تو از شرک‏هاى خفیف هم گذشته‏اى و پنهان‏هاى شرک را کشف کرده‏اى.
ما گاهى براى اثبات خدا از آثار او مدد مى‏گیریم و براى نشان دادن او به پنهان‏ها وتاریک‏ها رو مى‏آوریم، در حالى که او شاهد هستى است، او گواه‏ هستى است، هستى با او روشن شده. او هستى را نشان داده، مگر غیر او از او آشکارتر است تا آشکار کننده‏ى او باشد. ما با او دیده‏ایم و چه بیچاره مى‏خواهیم حالا او را ببینیم. تو در این جریان، از این شرک‏ها هم جدا شده‏اى و خدا را نه با آثار که با خودش شناخته‏اى؛ بِکَ عَرَفْتُکَ ... و این است که سپاس مى‏گذارى؛ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلى ما نَقَّیْتَ مِنَ الشِّرکِ قَلْبى ...
12. خواسته‏ها و نیازها
در این مرحله تا آخر دعا باز عذرها و خواسته‏ها در کنار هم مى‏نشینند و این هر دو در کنار تصویرهایى هستند که تو را در تمام هستى مى‏چرخانند و در این چرخش تو را نشانت مى‏دهند که چه هستى و چه کردى و آن هستى را به کجا ریخته‏اى ...
این دعاى ابوحمزه است با این همه جریان، با این همه رابطه. شاید تو نتوانى همه‏اش را بخوانى و یا همه‏اش را بخواهى. حق با توست. تو آن مقدار که نیازش را احساس کرده‏اى باید بخواهى. ضرورت ندارد که تمامى یک دعا را تکرار کنى، که شاید نیاز تو یک جمله، یا یک مقطع یک خط آن باشد که تو حتى ساعت‏ها از مرورش آرام نمى‏گیرى و با خواندنش خالى نمى‏شوى. در هر حال، هر وقت که مى‏خواهى شروع کنى باید زمینه‏هایش را فراهم‏ کنى و سؤال‏هایت را مرور کنى و آن وقت که در جریان دعا قرار گرفتى از آن بهره‏بردارى وگرنه در کنار فرات هم تشنه خواهى ماند ... تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى.‏
 منبع: کتاب بشنو از نی، اثر آیت الله علی صفایی حائری

پایان پیام/

 

کد خبر 57197

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha