خبرگزاری شبستان: ماه مبارک رمضان ماه دعا و مناجات عبد با معبود است. ماهی که دعاهای زیادی در آن وارد شده مانند ابوحمزه، افتتاح و... . علاوه بر این دعاهای ماثور از ائمه دریایی از معارف عمیق الهی را در خود دارند که بنده می تواند با تدبر در آن ها از این دریای بی کران بهره ها ببرد. آنچه در ذیل می خوانید قسمت یازدهم تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی است که به بررسی مرحله هشتم این دعا یعنی طلب می پردازد.
8. طلب
اکنون پس از حیرت و قصد و اقرار و عذر، نوبت طلب است. طلبى پس از اسلام. ببین چه مى خواهند و چه مى خواهیم ... مى خواهد که به یاد او باشد و این یاد و این ذکر مانع کارها و تکلیف ها نباشد، که با این یادآورى و ذکر به اشتغال و کار مشغول شود.
پس از آن همه سیر و حرکت و اقرار و اسلام و عذرخواهى و زمینهسازى، چه مىخواهد؟ جز یاد او و آن هم یادى که کار مى آورد و بار مى آورد و تکلیف مىسازد.
اللهم اشغلنا بذکرک؛ تو ما را به یاد خودت مشغول بدار تا براى تو باشیم. ما به یاد چیزهایى هستیم و در نتیجه در راه آن ها، هنگامى که به یاد تو ماندیم و تو در یاد ما ماندى، ناچار براى تو مى شویم. این ذکر ما تمام پیمان هاى تو را بر عهده ما مىنشاند. آنچه تو به گردن گرفتهاى که روزى بدهى و دفاع کنى و ولایت داشته باشى و یارى کنى و دستگیر باشى، آن همه به عهده ما مىافتد و گردنگیر ما مىشود. این ذکر، ما را از سخط تو پناه مىدهد و از عذاب مىرهاند.
تو ما را با ذکر خودت به شغل بگمار و با این یاد به ما کار بده و ما را از سخط خویش پناه بده و از عذاب برهان و از بخششها و دهشهایت به ما روزى بده که اینها رزق ما بشوند و هضم بشوند و تنها حمل ما نباشند و بار ما نباشند. از علم و ثروت و نعمتهایت به ما روزى بده و بهره بده که حمال الحطب و باربر هیزمهاى جهنم خود نباشیم و از حج خانه ات و از زیارت و دیدار رسولت به ما رزق و بهره بده، چون تو نزدیکى و شنوایى و تو جواب مىدهى و برآورده مىکنى.
به ما رزق بده و از کارها و عمل ها، براى ما روزى بگذار و کارى کن که این اعمال و کارها فقط از امر تو الهام بگیرد نه از هوس ها و حرف هاى این و آن، چون نه عبادت و ریاضت و نه تمرکز و نه خدمت به خلق و... که فقط عبودیت و اطاعت تو ما را بارور مى سازد.
حج رزق روح است
در این مرحله که انسان به سوى الله بازگشته و با یاد او همراه شده سخن از رزقها است؛ رزقهایى بالاتر از نان و آب، در این جملهها از نعمتها و رزق مىخواهد و حج را رزق مىشمارد، چون انسان نتها بدن نیست که مغز و عقل و روح است و این ها هر کدام به رزق و نیرویى نیاز دارند. غذاى فکر، از تدبر و توجه و تمرکزها تامین مى شود و شناختهایى به دست مى رسد که رزق عقل را فراهم مى سازد و یقینها سبز مى شود که نیاز سنجش و تعقل ماست و با این سنجش بهترین آشکار مىشود و با مشخص شدن بهترها، دل ما و احساس ما رزق خویش را مى یابد که رزق دل عشق است و محبت است و این محبت هم اطاعتى را به دنبال مى آورد و قربى را هدیه مىکند که رزق روح ماست.
کسی که از خدا عدول کرده نمی تواند انسان دوست باشد
و در این جملهها به این رزقها اشاره رفته و با این رزقها است که انسان از محدوده جدا مىشود و از زندان خویشتن آزاد مىگردد. رأفت او و محبت او همهگیر مىشود و وسیع و گسترده .
و با این رحمت است که به مادر و پدر و زن ها و مردهایى که همعقیده و همراه و هماهنگ با او هستند و مؤمن شدهاند فکر مىکند و براى آنها دست و پا مىزند و براى آنها غفران و آمرزش رحمت و بخشش و رابطه با نیکىها و خیرات را طلب میکند.
آنها که از خداوند عدول کردهاند و از این نور گذشتهاند، دیگر ارزش ثابتى نخواهند داشت و جز خودمحورى، تکیهگاهى نخواهند داشت. با این خودخواهى سخن از انساندوستى و حقوق انسانها بیش از یک دروغ و فریب نیست.
کذب العادلون بالله و ضلوا اضلالا بعیدا و خسروا خسرانا مبینا؛ آنها که از خدا مىگذرند و از نور، چشم مىپوشند، در تاریکى به بىتفاوتى خواهند رسید و در تاریکى کم خواهند شد و زیان خواهند دید، چون هنگامى که انسان خود را ندید و قدر و ارزش خود را نشناخت، به کم قانع میشود و با هیچ مىسازد و خود را مىبازد.
انسان با شغل و کارى که با یاد خدا و ذکر حق به دست مى آورد، به دنبال روزىهایى مىگردد و با آن روزىها به وسعت و جودى و فرا از محدودههایى مى رسد که محبت او را بر هر کس مىگستراند و همچون رسول که مىگفت من و على پدر این جمعیت در راه حق هستیم، به مرحله ابوت و پدرى مىرسد و از حد برادرى و اخوات هم فراتر مىرود.
صلوات بر رسول خواسته کسی است که از او بهره ها گرفته
اللهم صل محمد و آل محمد و اختم لى بخیر و اکفنى ما اهمنى؛ در مقطع دعا از رسول به تکرار یاد مىشود و براى درود فرستاده مىشود. این درودها پاداش زحماتى است که رسول براى شکستن محدودههاى وجودى کشیده و مزد رنجهایى است که در راه وسعت وجودى ما برافراشته و این دعا، دعایى است که با تمام وجود تو پیوند خورده، نه یک دعای فرمى و بستهبندى شده. صلوات بر رسول تنها یک کلمه نیست که یک خواسته است آن هم از طرف کسى که از رسول بهرهها گرفته و در برابر رنجهاى رسول پاداشى و مزدى را بر گردن خویش نهاده.
مرا به خیر پیوند بزن نه به خوشی ها
و اختم لى بخیر؛ پس از این که کار ما با ذکر تو شروع شد و به آن همه عهد و پیمانى که تو عهده گرفته بودى رسید، از تو مىخواهیم که ادامه کار را براى من به خوبى تمام کنى و مرا به خیر (نه خوشىها) پیوند بزنى.
و اکفنى ما اهمنى؛ و در این راه و در این ادامه آنچه که فکر مرا مشغول مىکند و هر اهمیتى که مرا خود جذب مىکند، تو عهده دار و کافى باش و در این مسیر هیچ فکر و صاحب فکر و صاحب قدرت و صاحب قدرت و صاحب نعمتى را بر من مسلط نکن که از رحمت خالى است و محبتى ندارد و فقط خویش را مىخواهد.
تو بر من زرهى پاسدار و نگهدارى همیشگى قرار بده که در این راه و درگیرى ضربه نبینم و نعمتهاى تو را از دست ندهم.
خوبىهایى را که بر من بخشیدى از من مگیر و اگر از آن ها بهره نگرفتهام و کفران کردهام تو مرا به شکرى برسان که این ها را بر من مستدام بدارد.
از فضل خودت به من رزق گسترده و همهجانبه محبت کن؛ رزقى گسترده که از راه به دست آمده و در راه به جریان افتاد و آلوده نگردیده.
رزقى که شامل غذا و لباس و تدبر و توجه و معرفت و یقین و عشق و ایمان و حرکت و عمل قرب و وسعت روحى باشد و تمام وجود را در بر بگیرد. تو مرا و این رزقهایم را پاسدارى کن و نگهدار باش و به عهده بگیرد. تو مرا و این رزقهایم را پاسدارى کن و نگهدار باش و به عهده بگیر.
حج انسان را با خود آشتی می دهد
رزق حج را در امسال و در هر سال و دیدار رسول و پیشوایان را همیشه به من عنایت کن تا شاید من در این مشاهد و جایگاه های شهود و دیدار به به مشهودها و نظارت هایی برسم؛ به شهود و دیدارى از نعمتها و از خودم و از تو و از راهم و به نظارتى و بر حرکتها و حالتهایم، حرکتهایى که از صبح تا به شام دارم و حالتهایى که مدام در من رفت و آمد دارند.
مبادا که مرا از این مشهد و از این مشاهد جدا کنى و از این ایستگاهها محروم کنى. چون انسان در حرکت خویش مستمرا احتیاج به این نظارتها و شهودها و بررسىها و ایستگاهها وقوفها -مواقف- دارد که خود را ارزیابى کند و با یقین به راه خویش ادامه بدهد.
این زیارت و دیدار و این حج خانه، رزق هایى هستند و شهودهایى و وقوفهایى که انسان را با خویش آشتى مىدهند و او را به حضور مىرسانند و از غیبتها نجات مىدهند.
توبه من گذشته ام را پاک می کند و توبه تو حافظ آینده ام است
اللهم تب على حتى لا أعصیک؛ خدایا! من پس از عصیانهایم به سوى تو توبه کردم و به سوى تو باز گشتم و اکنون تو بر من توبه کن تا در آینده به عصیانى آلوده نشوم .
توبه من، مرا از گذشته پاک مىکند و به توبه تو مرا از آینده و در آینده نگهدار و عاصم و حافظ، خواهد بود. تب على حتى لاأعصیک.
توبه تو الهام به خوبىها را همراه دارد و مرا در لحظههاى بى خبرى و غفلت به خویش مىآورد و مرا به عمل وا مىدارد و مرا پس از این همه عمل به غرور نمىکشاند که شناخت عظمت تو، خشیت را در لحظههاى بى خبرى و غفلت به خویش مىآورد و مرا به عمل وا مىدارد و مرا پس از این همه عمل به غرور نمىکشاند که شناخت عظمت تو، خشیت را در من زنده کرده است.
الهى تب على حتى لا أعصیک و ألهمنى الخیر و العمل به و خشیتک باللیل و النهار ما أبقیتنى؛ کسى که با توبه تو همراه مىشود و پس از توبه خودش با این لطف تو شروع مىکند دیگر نباید محروم شود و گرفتار گردد.
نظر شما