دعای مخلصین چیست؟

آیت الله قرهی با تاکید بر اینکه مخلصین عالم قلب های فارغ از دنیا دارند گفت: آنهایی که دنیایی هستند، معلوم است دل به دنیا می دهند.

 


به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله قرهی در صد و نود و دومین جلسه درس اخلاق خود با موضوع اخلاص گفت: اگر دلبر حقیقی ذوالجلال والاکرام است، دنیا دیگر دل را نخواهد برد. آنهایی که دنیایی هستند، معلوم است دل به دنیا می دهند.
آنچه در ادامه می آید گزیده‌ای از درس اخلاق آیت الله قرهی، مدیر حوزه علمیه امام مهدی (عج‌) است.
راه رسیدن به اخلاص
خصوصیّت بندگان خالص خدا که به‌واسطه همان توانسته‌اند به مقام اخلاص برسند، این است که دنیا در مقابل آن‌ها هیچ است. عرض کردیم پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: اخلاص، سرّی از اسرار¬الله است که آن را به همه نمی‌دهند.
لذا اگر کسی بخواهد به این مقام که سرّ الهی است برسد، باید دنیا برای او هیچ شود و قلبش مشغول به دنیا نباشد. این که به صورت ظاهر، انسان در دنیا باشد ولی قلبش و فکر و ذکرش دنیا نباشد، بسیار سخت است.
به¬ تعبیر دیگر، انسان باید در دنیا باشد و از دنیا بهره ببرد، امّا دنیا او را فریب ندهد و ظواهر دنیا او را به خود مشغول نکند. با این چشمش زیبایی‌های ظاهر دنیا و این همه جلواتی را که فریب‌دهنده است ¬ببیند، امّا به این دنیا دل نبندد و به ظواهر دنیا فخر نکند.
اگر کسی در سنّ بالا مثل کودکان که وقتی بازی می¬کنند، به اسباب¬بازی¬های خود فخر می¬کنند و به تعبیر عامیانه پُز می‌دهند که فلان وسیله را پدرم برایم خریده، ببین چقدر زیباست! تو نداری! او هم، به واسطه خانه زیبا یا ماشین فلان، فخر کند، جلوات و ظواهر دنیا او را بگیرد، چنین کسی طبق فرمایش نبیّ مکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نمی¬تواند به مقام اخلاص برسد.
طبق فرمایش حضرت، مخلصین عالم کسانی هستند که قلبشان به آنچه که در دنیا می‌بینند، مشغول نمی‌شود؛ چون اگر بناست قلب، حرم ذوالجلال و الاکرام باشد «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ» طبعاً این قلب نباید مشغول به دنیا گردد و خدای ناکرده هرچه که دید، عامل شود قلبش مملو از محبّت به آن شیء و مملو از دنیا شود.
البته بارها عرض کردیم، این مطلب به این معنا نیست که از دنیا بهره نبرد، حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین ) و انبیاء عظام در همین دنیا آمده‌اند. امّا آن¬ها چگونه زیستند؟ دنیا نه تنها - نعوذبالله نستجیربالله- آن‌ها را فریب نداد بلکه بر عکس، آن‌ها بر دنیا مسلّط شدند، فرمودند: «غُرِّی غَیْرِی» .
لذا مهم این است که انسان بتواند در دنیا باشد و از دنیا بهره ببرد ولی قلبش مشغول به دنیا نگردد و فریب ظواهر دنیا را نخورد که اگر این‌طور شد، پیامبر اکرم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند: او جزء مخلصین است.
دعای مخلصین
پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند: «طُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ الْعِبَادَةَ وَ الدُّعَاءَ» خوش به حال آن کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند. صورت ظاهر عبادت معلوم است؛ این که نمازش، روزه‌اش و هر‌چه که هست فقط و فقط برای خدا باشد و خلّص کلام، بندگی‌اش برای خدا باشد.
امّا منظور از دعا چیست؟ مخلصین چگونه دعا می¬کردند؟ دعا چطور باید برای خدا باشد؟ مِن ناحیه اللّه تبارک وتعالی امر به دعا شده «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ» امّا دعای مخلصین چیست که وجود مقدّس نبیّ مکرّم، خاتم رسل(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) برای آن‌ها عنوان طوبی بیان می‌فرماید؟
دعای آن‌ها لله است که جزء مخلصین عالم می‌شوند. آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به نقل از آمیرزا جواد آقا ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف بزرگوار می‌فرمایند: دعای مخلصین این است: خدا! تو امر کردی دعا کنم، من هم گرفتاری دارم و دعا می‌کنم، امّا هر چه تو صلاح می‌دانی، آن را برای من قرار بده.
گرچه در باب دعا داریم درب خانه خدا مصرّ باشید، امّا نهایت اصرار این است که هر‌چه تو برای من مقدّر کردی، هرچه صلاح من است؛ چون بعضی مواقع ما به چیزی علاقه و محبّت داریم و آن را می‌خواهیم، امّا آن برای ما شرّ است. به تعبیر قرآن کریم و مجید الهی «عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» یک موقعی به چیزی علاقه¬مند هستید و به نظر شما خیر است، امّا این برایتان شرّ است. می‌گویید: إلّا و بلّا باید این باشد امّا نمی‌دانید در آن خیر نیست، بلکه شرّ است.
مثلاً اصرار به این داری که حتماً با فلان دختری که به او علاقه¬مند هستی، ازدواج کنی، یک موقعی خیر در آن نیست، بعدها می‌فهمی که عجب گرفتاری شدی. اصرار به این داری که تو را در فلان شغل بپذیرند، بعد می‌بینی که آن شغل برای تو جز وزر و وبال چیز دیگری نبود.
بشر خیلی مواقع صورت ظاهر خیر را برای خودش تبیین می‌کند، چون خام است و نمی‌داند فلان مسئله‌ای که اصرار بر آن دارد امکان شرّ در آن هست. لذا انسان باید خیلی مواظبت کند.
گاهی نسبت به یک مطلب کراهت دارید، امّا آن برای شما خیر است. قرآن کریم و مجید الهی می‌فرماید: «عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ» برای تو مکروه است و خوشت نمی‌آید، امّا خیر است «وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ».
لذا مخلصین عالم - به تعبیر آن عارف بزرگوار - در نهایت می‌گویند: خدا خودت فرمودی: دعا کنید، اجابت از من، در روایات هم فرمودند اصرار بر دعا داشته باشید، چشم، امّا هر‌چه تو می‌پسندی، هر‌چه تو صلاح من را می‌دانی و بنده صلاح خود را نمی‌داند، إلّا به این که بگوید: «أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ» خدا بینای به بندگانش هست، پس تفویض امر به حضرت حق می¬کنم.
گرچه حضرتش ما را در مقام اختیار قرار داده است، امّا عرفای عظیم‌الشّأن، خلّصین و مخلصین عالم، همه و همه می‌گویند: پسندم آنچه را جانان پسندد. هر‌چه حضرت حق بگوید، آن را می‌پسندم، پس دعایم هم این است که خدا نهایت، آنچه را که تو صلاح بنده¬ات می‌دانی، همان را قرار بده. اگر بناست من به‌واسطه ثروت به گناه بیافتم، آن را نمی¬خواهم. اگر بناست به‌واسطه فقر به گناه بیافتم، این¬طور نباشد. هر‌چه تو می‌پسندی، تو بصیر به بندگان هستی، آن‌گونه که تو می‌خواهی بهترین بندگان تو باشم، آن‌گونه برای من رقم بزن.
آن‌وقت چقدر زیبا و عالی می‌شود! بنده خدا، خودش را در دعا به حضرت حق، ذوالجلال و الاکرام بسپارد. دیگر آن‌وقت آرام می‌گیرد و می‌گوید: شد، شد. نشد، نشد؛ چون تفویض امر به او کردم، حتماً حضرتش برای من نپسندیده است.
آن‌وقت ببینید انسان با این راه، به کجا و چگونه خواهد رسید. دیگر آرامش و طمأنینه قلبی پیدا می‌کند، در دنیا دغدغه خاطر ندارد. اولیاء الهی و عرفای عظیم‌الشّأن می‌گویند: امکان دارد انسان در دنیا مشکل داشته باشد، امّا آن که خودش را به خدا بسپارد، دغدغه خاطر ندارد؛ یعنی آرام است و خودش را به پروردگار عالم سپرده است. چه چیزی بهتر از این که انسان آرام شود.
اگر انسان بخواهد در این زندگی که معلوم نیست چه مدّت است و بناست پنجاه سال، شصت سال، صد سال کمتر یا بیشتر زندگی کند - کسی که عمرش را تضمین نکرده است و اطّلاع از عمرش ندارد - همیشه ناراحت، غمگین و غصّه‌دار باشد و دغدغه خیال داشته باشد، این دنیا چه فایده¬ای دارد؟!
امّا مخلصین عالم و عرفای عظیم‌الشّأن می‌گویند: انسان غرق مشکلات ظاهری دنیا هم باشد، چون خدا را دارد و چون تفویض امر به حضرت حق کرده است و ذکرش دائم این است: «أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»، یقیناً آرام است. اگر غرق مشکلات هم باشد، یک آرامش خاطر باور‌نکردنی دارد؛ چون خودش را به خدا سپرده است.
پس منظور از این که حضرت می‌فرمایند: «طُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ الْعِبَادَةَ وَ الدُّعَاءَ»، این است: این‌ها در دعا هم - به قول آن عارف عظیم‌الشّأن، آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی - می‌گویند: خدایا! هر‌چه تو صلاح می‌دانی، من خودم را به تو می‌سپارم.
قلب فارغ از دنیا
حضرت در ادامه می‌فرمایند: «وَ لَمْ یَشْغَلْ قَلْبَهُ بِمَا تَرَى عَیْنَاهُ» قلبش به آنچه که می‌بیند مشغول نمی‌گردد. کسی که جدّی خدایی شد، دیگر هر چیزی را که نگاه کرد، دلش را نمیبرد. اگر دلبر حقیقی ذوالجلال والاکرام است، دیگر دنیا دل را نخواهد برد. آنهایی که دنیایی هستند، معلوم است دل به دنیا میدهند.
عزیزان! این کد را به خاطر بسپارید: اگر خدای ناکرده دیدیم دنیا و مافیهای آن، ما را برد و دل ما را لرزاند، بدانیم از مقام مخلصین دوریم و راه‌ها داریم تا به این مقام برسیم. اگر دنیا و حبّ به دنیا ما را برد، تمام است. اگر کسی به خاطر حبّ به شیئی که آن را میخواست و نشد، تازه نعوذبالله نستجیربالله به ذوالجلال و الاکرام بدبین شود که چرا من نباید آن را داشته باشم، بداند دنیا و جلوات آن، او را با خودش برده است و قلبش را در اختیار نفس امّاره و ظواهر دنیا داده است. باید خیلی مواظبت کرد.
آیت‌الله سلیمان اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) مستجاب‌الدّعوه بودند. فرزند فتحعلی شاه مریض بود و چشم‌هایش داشت کور میشد. او میدانست ایشان مستجاب‌الدّعوه هستند. ایشان را دعوت کرد، از اصفهان آمدند. گفت: از شما خواهشی دارم، اطبّاء در علاج فرزندم مانده‌اند. ایشان داروی گیاهی درست کردند، بر چشم او گذاشتند و شروع به دعا خواندن کردند. بعد از مدّتی آرام آرام، آن چشم سوی خود را پیدا کرد و شفا گرفت. فتحعلی شاه پیشنهاد داد یا زمین‌هایی را که در شمیرانات است، بردارند یا هر جایی را که خودشان میخواهد. ایشان برای این که دیگران را هدایت کنند، پیشنهاد را پذیرفتند و گفتند: من در شمال، زمین می¬خواهم.
بعضی از آقایان در اصفهان تعجّب کردند که ایشان چطور این پیشنهاد را پذیرفته! مجتهد سلیمان اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) زمین‌های شمال را گرفتند و بین مردم آن‌جا تقسیم کردند. الآن در آن‌جا سلیمان شهری وجود دارد و آقازاده‌های ایشان هم معروف به مجتهد سلیمانی شدند.
یعنی آن مرد الهی به این مقام رسید که دنیا را گرفت امّا نگرفت، داد به کسانی که مستحقّش بودند. تازه فهمیدند چرا ایشان این¬گونه بود؛ چون دنیا ایشان را با خود نبرد، هرچه دید، قلبش او را به سمت دنیا نکشاند. قلب مطمئن داشت، نفس مطمئنّه بود.
یکی از نزدیکان رضاشاه که شاه بر او غضب کرده بود، به یکی از اولیاء الهی پناه آورده بود و گفته بود: برای من دعایی کن. به‌واسطه دعایی که برای او کرده بود و مطلبی که به او فرموده بود و او انجام داده و نجات پیدا کرده بود، در این دزاشیب زمین‌هایی به ایشان هدیه کرد و ایشان هم پذیرفت. مردم تعجّب کردند، امّا ایشان تمام آن خانه‌ها را که الآن میلیاردها می¬ارزد برای مردم آن منطقه سند زد و یک وجب آن را هم خودش برنداشت.
این‌ها را دنیا نمیبرد «لَمْ یَشْغَلْ قَلْبَهُ بِمَا تَرَى عَیْنَاهُ» قلبشان را به آن چه که میبینند، مشغول نمیکنند؛ چون قلبشان مشغول به خداست. ذکر خدا و یاد خدا در این قلوب مملوّ است.
کسی هم بود که به‌واسطه دعایی که داده بود، برای او خانه عجیبی در برج‌هایی پنج خوابه و چنین و چنان که چند میلیارد ارزش داشت گرفته بودند، نپذیرفته بود. هرچه اصرار کرده بودند، وحشت کرده و از پذیرفتنش فرار کرده بود. گفتند: چرا شما مثل آن بزرگان نمی¬پذیرید؟ فرموده بود: آن‌ها میتوانستند وقتی در ید قدرتشان بگیرند بلافاصله بدهند، امّا من نمیدانستم که اگر بگیرم قلبم نلرزد و مبتلا نشوم، بگویم حالا فعلاً بماند استفاده‌ای کنم بعداً میدهم یا وصیّت میکنم، بعداً بدهند. آن‌ها گرفتند و رها کردند امّا اگر من میگرفتم معلوم نبود چه شود.
خدا علّامه بهلول(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را رحمت کند که بالجد در حیاتش اجحافاتی هم شد. ایشان که این همه برای نظام زحمت کشیدند، در زمان رضاخان قلدر و جریان کشف حجاب در مشهد، آن‌گونه در مسجد گوهر‌شاد سخنرانی کردند، حافظ قرآن، احادیث، اشعار، مسائل و مطالب دیگر بودند، اجتهاد داشتند، در آخر عمرشان قبایشان پاره بود، فرمودند: یک قبای کهنه‌ای از طلبه‌ها بگیرید، آن را بپوشم؛ چون دیگر آخر عمر من است، اگر بخواهم قبا بخرم اسراف است.
به ایشان گفتند: شما چه زاهدی هستید؟! جواب دادند: من زاهد نیستم - گرچه واقعاً زاهد بودند امّا تواضع را در مخلصین عالم ببینید - زاهد این سیّد عظیم‌الشّأن، رهبر انقلاب است که در اوج قدرت و مکنت، صاحب کشور، این همه اموال، امّا در دو اتاق زندگی می‌کند و آن زندگی ساده را دارد.
با این که علّامه بهلول(اعلی اللّه مقامه الشّریف) ده‌ها سال از رهبر بزرگوار بزرگ‌تر بود، امّا فرمود: من زاهد نیستم، ایشان زاهد هستند. بالجد هم فرمایش ایشان درست است و این فرمایش هم نشانه اخلاص ایشان است.
عزیزان! یکی از خصایص مخلصین عالم این است: ولو به لحظه‌ای حسادت در وجودشان نیست- این را به عنوان کد به ذهنتان بسپارید - چون قلبشان مشغول به دنیا نیست. حسادت برای آن کسانی است که قلبشان مشغول به دنیاست. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند: مخلصین عالم قلبشان به آن¬چیزی که می¬بینند، مشغول نیست «وَ لَمْ یَشْغَلْ قَلْبَهُ بِمَا تَرَى عَیْنَاهُ».
حضرت در ادامه می¬فرمایند: «وَ لَمْ یَنْسَ ذِکْرَ اللَّهِ بِمَا تَسْمَعُ أُذُنَاهُ وَ لَمْ یَحْزُنْ صَدْرَهُ بِمَا أُعْطِیَ غَیْرَهُ » که إن‌شاءالله به فضل الهی در جلسه بعد به این فرازهای بسیار مهم فرمایش پیامبر عظیم‌الشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) خواهیم پرداخت.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 89555

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha