به گزارش خبرگزاری شبستان از قم، آسیب های اجتماعی شامل موارد مختلفی میشود که از جرائم و خطاهای بزرگ اجتماعی نظیر قتل و سرقت و کلاهبرداری تا اعتیاد و طلاق و عدم ازدواج و عدم فرزند آوری از جمله آن به شمار می رود و هر یک به نحوی در تخریب جامعه نقش اساسی ایفا میکنند.
در ارتباط با انحرافات و آسیب های اجتماعی چند مسأله ضرورت دارد، نخست علت اصلی پیدایش و رشد انحرافات اجتماعی است و این که اساسا چرا جامعه برخی اوقات دچار برخی آسیب ها می شود، در ادامه باید به تحلیل آسیب ها و انحرافات اجتماعی پرداخت و به ارائه راهکاری صحیح در این بین رسید.
از سوی دیگر فرهنگ به عنوان یک ابزار می تواند در صورت به کار گیری درست به اصلاح و رفع این انحرافات کمک شایانی بکند؛ فرهنگ همانند علم، دارای مراتبی است، یک مرتبهی آن حاصلِ اندیشهها و عملکردهای قشر متخصص جامعه میباشد که مسئولیت نظریهپردازی را ایفا میکنند، مرتبهی دیگر عناصر توزیع کننده و اشاعهدهندگاناند که شارحان فرهنگاند و در مرتبهی آخر مصرفکنندگانند که گرچه بیتأثیر در تولید و خلق فرهنگ نیستند اما نقش عمیقتر و دقیقتر و بنیادیتر را اندیشهسازان و اندیشهوران ایفا میکنند.
در این راستا و به دلیل اهمیت موضوع انحرافات اجتماعی و نقش فقر فرهنگی در افزایش این انحرافات و از آن طرف اصلاح و غنای فرهنگی در رفع آسیب های اجتماعی، با دکتر «سید حسین فخر زارع» عضو هیأت علمی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفتگویی انجام داده ایم که در پی می آید:
به عقیده شما بحث از چرایی و علت انحرافات و آسیب های اجتماعی چه اهمیتی دارد؟ و اساسا علت اساسی ایجاد انحرافات اجتماعی چیست؟
یکی از دغدغههای اساسی جوامع بشری بحث از چرایی و علل پدیداری و بروز و ظهور انواع انحرافات اجتماعی و سازکار پیشگیری و درمان آنهاست.
بسیاری از اندیشمندان پیدایش آسیبهای اجتماعی را به عوامل مختلفی ارجاع داده و هریک سعی کردهاند راهکارهای برونرفت از نابسامانیها اجتماعی را ارائه دهند.
*رویکردهای فردگرایانه و جمع گرایانه
در رویکردهای فردگرایانه، آسیبها ناظر به شخصیت افراد و معطوف به خصلتهای روانشناختی افراد و به صورت درونخیز تفسیر میشود و رویکردهای جمعگرایانه، آن را حسب ساختارهای کلان و متغیرهای گستردة اجتماعی مورد بررسی قرار میدهند و هریک البته بخشی از علل نابسامانیهای اجتماعی را به درستی تحلیل کردهاند؛ اما به راستی علتالعلل عمدة انحرافات و آسیبهای اجتماعی کدام است؟
به نظر میرسد ریشه اصلی انحرافات و آسیبهای اجتماعی اولا و بالذات نهفته در فقر فرهنگی جامعه است. هر جامعهای دارای سلسلهای از عینیتهای بیرونی به مثابه کالبد جامعه میباشد و مهمتر از آن دارای ذهنیتهای درونی به مثابه روح جامعه بوده که نقش محوریتری در سرنوشت و صلاح و فساد هر جامعه دارد .
*رابطه عینیت های جامعه و فرهنگ
«عینیتهای جامعه»، همواره تابع ذهنیتهای جامعهاند که این ذهنیتها، چیزی جز «فرهنگ جامعه» نیستند. تا پشتوانههای فرهنگی یک جامعه به درستی در فرایندی واقعی قرار نگیرد، عینیتهای یک جامعه تغییر نخواهد یافت و اگر تغییر هم بکند به مصیبت عمیقتری که همان تأخر یا شکافهای فرهنگی است دچار خواهد شد.
منظور از فرهنگ، دقیقا چه امور و چه مسائلی است؟واساسا فرهنگ دارای چه مراحلی است؟
منظور از فرهنگ، تنها عناصر فرهنگی و شاخصههای آن نیست، گرچه فرهنگ بدون آنها قوام نمییابد. منظور از فرهنگ یعنی آنچه که در ذهن و تفکر و درون ما قرار دارد.
*سه حوزه فعال درون انسان
در درون ما سه حوزه فعال وجود دارد: حوزه باورها، حوزه احساسات و عواطف و حوزه امیال و خواستهها. این سه ساحت تا به طور معقول و بهجا در درون افراد جامعه نهادینه نگردد و همجهت با هم حرکت نکند، انتظار بروندادهای سیاست و اقتصادِ مناسب که به مثابه میوههای درخت فرهنگاند، انتظاری بیهوده است.
اما توجه به این نکته لازم است که فرهنگ یک جامعه در سه مرحله به ظهور و بروز خود میرسد: 1- مرحله شناخت عناصر و مؤلفههای فرهنگی مناسب 2- مرحله هویتسازی فرهنگی 3- مرحله هویتباوری فرهنگی.
*نقش فرهنگ در هویت باوری
افراد جامعه پس از شناخت عناصر، مولفهها و شاخصههای فرهنگ، بر اساس نیازهای واقعی و درونی و تکیه بر این شناختها، مرحله هویتسازی فرهنگی خود را آغاز میکند و پس از نهادینهشدن در قالب نظام ارزشی و فرهنگپذیری مستمر، به مرحله هویتباوری خود میرسد که در شکل رفتار در نظام هنجاری آنان خود را نشان میدهد.
زمانی که این سه حوزه درون انسانها به عنوان یک هویت عمیق فعال و نهادینه شوند، میتوان گفت فرهنگ به طور نسبی در یک جامعه برقرار شده است. این سه مرحله به صورت پلکانی و اِعدادی است که دوّمی متکی بر اوّلی و سوّمینِ آن وابسته به دو مرحله نخست است.
فرهنگ در اصلاح رفتارهای اجتماعی چه نقشی دارد؟
فرهنگ، در حقیقت تنظیم کننده رفتار ما است و رفتار اعم از رفتارهای اقتصادی و معیشتی و سیاسی و غیره است و نیروی درونی شدهای که تنظیم کننده رفتارها است نظارت اجتماعی نام دارد. این فرهنگ است که بر ما تأثیر میگذارد و ما را وابسته میکند و ما را به حرکت وامیدارد!
حال اگر جریان فرهنگی یک جامعه به درستی حرکت کند، رفتارهای دیگر افراد جامعه را نیز تنظیم خواهد کرد و برای این کار در نخستین قدم، باید شناختِ صحیحی از فرهنگ و عناصر و مولفهها و مراحل آن داشت.
*اصلیترین آبشخور آسیبها، فرهنگ جامعه است
وقتی گفته میشود مشکل ما مشکل فرهنگی است، یعنی محاسبه دقیق میان ابزار و عناصر، با اهدافی که در نظر داریم وجود ندارد تا پس از آن فرهنگسازی و فرهنگباوری شکل بگیرد. این به معنای دست کشیدن از فعالیت اقتصادی و سیاسی و دست به قضا داشتن و تقدیرگرا بودن و در انتظار تکمیل و تعمیر بنیههای فرهنگی نیست، بلکه به معنای آن است که همزمان با تلاشهای فردی و ساختاری که برای بهبود وضعیت نابسامان جامعه میشود اصلیترین آبشخور آسیبها که فرهنگ جامعه است را بشناسیم.
به عقیده شما در مسیر فرهنگ و اصلاح ساختار اجتماعی جامعه، چه آسیب هایی وجود دارد؟
دو نیروی متضاد همواره در تمام جوامع وجود دارد، یکی «تداوم فرهنگی» و دیگر «تغییر فرهنگی». تداوم فرهنگی به گرایش انسان به پیروی از الگوهای رفتاری تثبیت شده اشاره دارد که به صورت راه و رسم درست برای مردم درآمده است؛ تغییر فرهنگی تعدیل یا پایان گرفتن الگوهای قدیمی و ایجاد الگوهای جدید است.
*همه چیز از فرهنگ آغاز میشود
ببینید همه چیز از فرهنگ آغاز میشود تغییر، ثبات، تعادل و حتی آشفتگیهای اجتماعی!!!. در آیات و روایات نیز اصلیترین مسئلهای که شالوده مسائل دیگر را شکل میدهد، به ذهنیتی معطوف شده که سازنده عینیات و واقعیات دیگر زندگی انسان است.
به عنوان مثال حضرت علی(ع) در تبیین مسئله تنگدستی و خواریها، آنها را از دریچه ذهنیتی که در باره شان وجود دارد، بیان کرده و ریشه بسیاری از وقایع را در پسزمینههای ذهنی آنها بیان میکند. در روایتی میفرماید: الناسُ مِن خَوفِالفقرِ فِیالفقرِ وَ مِن خَوفِالذُلِّ فِیالذُّلِ مردم از ترس فقر در فقر دست و پا میزنند و از ترس ذلت است که به ذلت میافتند. ترس از فقر و ذلت چیست؟ مگر جز ذهنیتها و تلقیهای از فقر و ذلت است؟
*ملت برای نجات باید از ذهنیت های منفی فرار کند
ملتی که دچار ذهنیتهای منفی، نمیتوانمها و عدم تشخیص در شناخت ابزارهای کارآمد برای رشد خود باشد چگونه میتواند از فقر و سرشکستگیها رهایی یابد؟ یا در زمینه عدم گرایش برخی جوانان به ازدواج، به پرهیز از ذهنیت ترس از فقر سفارش شده است همچنان که امام صادق(ع) فرمود: هرکس از ترس فقر ازدواج نکند، نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است؛ چراکه خدا میفرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی نیازشان میکند.
راهکار شما برای اصلاح فرهنگ جامعه که در نهایت منجر به اصلاح ساختار اجتماعی می شود، چیست؟
همانطور که تأکید کردیم، امروزه بزرگترین مشکل جامعه ما که علتالعلل مشکلات قلمداد میشود، همین مشکل فرهنگی است. بر خلاف اندیشههای سوسیالیستی که اصلیترین مشکل هر جامعه را اقتصاد میدانند و بر خلاف تفکرات لیبرالی که مشکل سیاسی را امالمسائل جامعه میدانند، به نظر میرسد مشکل جوامع بشری فراتر از اینهاست؛ اگرچه مشکلات اقتصادی و سیاسی از اهمیت خاص برخورداند، اما آبشخور اصلی ایندو را در فرهنگ باید جستجو کرد.
*مراحل سه گانه پرداختن به مسائل فرهنگی
پرداختن به مسائل فرهنگی، نیاز به مواد خام دارد(مرحله اول) و مواد خام فرهنگ وقتی به درستی، منطقی و سازواره کنار هم قرار گرفت باید به هویتسازی فرهنگی(مرحله دوم) منجر شود و پس از آن که فرهنگ سازی هویتسازی فرهنگی به خوبی شکل گرفت، نوبت به هویتباوری فرهنگی(مرحله سوم) میرسد که از شاخسار آن میوه سیاست و اقتصاد خوب و کارآمد و مناسب خواهد رویید.
به نظر میرسد وجود آسیبهای اجتماعی درجامعه ما بیشتر ناشی از یکی از این مراحل است. در واقع ممکن است یا فرهیختگان و متخصصان جامعه به درستی در تولید فرهنگ و شناخت و شناساندن عناصر و مولفههای فرهنگی موفق عمل نمیکنند؛ یا توزیعکنندگان و اشاعهدهندگان فرهنگ در نهادینهسازی آن نمیکوشند و یا در سطح تودة مردم درک صحیحی از آن جهت هویتباوری و درونی کردن شکل نگرفته است!
نظر شما