خبرگزاری شبستان: لیبرالیسم مدعی ایده ای جهان شمول است. در تلقی لیبرالیسم جهانی شدن دموکراسی لیبرال امری ضروری است؛ پس تشکیل حکومت واحد جهانی مهمترین دستاورد برای بشر محسوب می شود.
در این میان نگاه و تفسیر لیبرالیسم از برخورد تمدّنها نیز جای تامل دارد. لیبرالیسم تشکیل حکومت جهانی را تنها بر اساس تجربه موفق تاریخ تفسیر می کند و دیگر نظریات در تفسیر جهان را ناقص می داند.
ناکارآمدی در عرصه های مختلف
این تز، متضمّن این نکته است که لیبرالیسم با استفاده از امکانات و توانمندیهای اقتصادی و سیاسی میتواند خود را جهانشمول سازد؛ اما واقعیت آن است که صرف وجود موفقیت های تاریخی در حوزه عمل نابرابری درونی این نظریه را توجیه نمی کند. لیبرالیسم در بعد نظر کاستی دارد هر چند با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی و ثروت توانسته باشد تفکرات سست خود را ترویج دهد. واقعیت آن است که حتی به لحاظ تاریخی نیز لیبرالیسم کاستی های خود را در بعد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نشان داده است. سر بر آوردن انواع تفسیرها از لیبرالیسم به واسطه ناکارآمد بودن لیبرالیسم در بعد اقتصاد و عدالت اجتماعی بود.
برای بیشتر جوامع و فرهنگها پذیرش یک نوع و تفسیر واحد از لیبرالیسم غیر قابل تحمّل جلوه میکند؛ بنابراین، هم به لحاظ نظری و هم از نظر تجربی و عینی تعمیم لیبرال دموکراسی به جوامع دیگر با مقاومتهایی روبهرو است. تشدید گرایشهای قومی و ترویج نظریه منطقهگرایی (Regionalism) و باز خیزش جنبشهای مذهبی فقط بخشی از واکنشها و مقاومتها در برابر جهانی سازی لیبرالیسم است.
جبران نارسایی الگوهای بشری
در مقابل فرهنگ و اندیشه اسلامی، افزون بر ظرفیت و توانمندی درونی جهت جهانشمولی، از نظر عینی نیز دارای ویژگیهایی است که نارساییهای موجود در الگوهای بشری را جبران میکند. دیدگاه نظری، اندیشه حکومت جهانی اسلام بر آموزه جهانشمولی این دین مبتنی است و این امر با فطرت و خواستههای معقول بشری ارتباط دارد که جهانیسازی اندیشه اسلامی را از حالت تحمیلی خارج و کلّیه جوامع بشری را اقناع میکند. آموزههای اسلامی از آنرو که خواستههای معقول و فطری بشر را مورد توجّه دارد، از زمینهها و مقتضیات مناسبی جهت فراگیر شدن و جهانگیر شدن بهرهمند است. آموزههای دینی به یک نکته مشترک میان تمام جوامع بشری باز میگردد و آن خواست فطری و ماندگار بشر است. قوانین و دستورالعملهای اسلامی نیز دارای ماهیت فرازمانی و فرامکانی است و از ابتدا به گونهای تنظیم و تدوین شده که خواست فطری و معقول بشر را در چارچوب فکری و فرهنگی متفاوت و متنوّعی مورد توجّه قرار داده است؛ از اینرو منابع دینی، دینداری را امر فطری و غیر قابل دگرگونی یاد میکنند؛ بنابراین، قوانین اسلامی واجد صلاحیت و مقتضیات لازم برای جهانی شدن است.
اندیشه حکومت جهانی اسلام، تصویری است از حاکمیت اندیشه اسلام در آیندة بشری و این امر در آموزههای فطری اسلام ریشه دارد که آن را دین جهانی معرّفی میکند. هرچند جهانی شدن لیبرالیسم اندیشه و فرهنگ دینی را به چالش میطلبد و امروزه از داعیه داران انحصاری جهانی شدن است، به لحاظ نظری و جامعهشناختی، لیبرالیسم فاقد ظرفیت لازم برای جهانی شدن است. در مقابل، جامعیت اسلام و اندیشه حکومت جهانی اسلام بیانگر توانمندی و ظرفیت درونی اسلام برای عالمگیر شدن است؛ امّا اسلام برای تحقیق این اندیشه با موانع عینی و اجتماعی روبهرو می شود. فراهم آمدن زمینههای اجتماعی و رفع موانع، تحقّق اندیشه جهانی شدن اسلام را نوید می دهد. اگر صلح و عدالت را گمشده تاریخی و مشترک جوامع بشری در نظر بگیریم، لیبرالیسم غرب تا کنون در تأمین این خواست ناکام بوده و فاقد تمهیدات نظری لازم جهت استقرار آن در آینده است. ناکامی الگوی بشری و سرخوردگی جوامع از الگوهای مزبور یکی از زمینههای تحقّق حکومت جهانی اسلام است که در منابع دینی مورد اشاره قرار گرفته است.
مهمترین ویژگیهای حکومت جهانی اسلام که آن را در سطح عام بشری جذابیّت بخشیده و مقبول جلوه میدهد، اشاره شد. توحید محوری، توسعه و رفاه، عدالت محوری، رشد علم و عقلانیت از ویژگیهای جامعة عصر ظهور بر شمرده شد. مطالعه تطبیقی این شاخصها در مورد لیبرالیسم، بیانگر آن است که فقدان ویژگیهای مزبور در این ایدئولوژی، آن را از ظرفیت و توانمندی لازم جهت جهانگیر شدن محروم میسازد؛ بنابراین، هر چند امروزه لیبرالیسم داعیه جهانیسازی دارد و هر چند تکنولوژی به صورت عامل جهانیسازی به طور عمده در اختیار طرفداران اندیشه لیبرالیسم قرار دارد، فقدان ویژگیهای نظری مزبور در این تفکّرآن را از جذابیّت همگان و اقبال عمومی در سطح جوامع بشری محروم میسازد.
پایان پیام /
نظر شما