به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، در آیات 20 و 21 سوره سبأ قرآن کریم آمده است: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیهْمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ/ و به راستى ابلیس گمان خویش را درباره آنان درست یافت؛ پس (همه) جز گروهى از مؤمنان از او پیروى کردند.
وَ مَا کَانَ لَهُ عَلَیهِْم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالاَْخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فىِ شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلىَ کلُِّ شىَْءٍ حَفِیظٌ/ و او را بر آنان چیرگى نبود مگر براى آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزى نگاهبان است.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با اشاره به آیه 20 سوره سبأ می فرماید: - این آیه حکایت می کند - که ابلیس، آرزو و پندار خود را درباره آنان – قوم سبأ - محقق کرد و به کرسى نشاند، و یا معنایش این است که شیطان، ظنى و پندارى که درباره آنان داشت، محقق یافت، چون شیطان درباره تمامى ابناى بشر این آرزو و این پندار را دارد که همگى آنان را گمراه کند، چون خودش گفته:" لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ- همه ایشان را گمراه مىکنم"، و نیز گفته" وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ" و باز وعده داد که" وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ- و اکثر آنان از شکرگزاران نباشند"." فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ" این جمله بیان همان صدق ظن است.
و از اینجا معلوم مىشود که ضمیر جمع در کلمه" علیهم"، در این جمله، و همچنین در آیه بعدى، به عموم مردم برمىگردد، نه تنها به قوم سبا، هر چند که آیه شریفه به خصوص آنان منطبق است.
در ادامه مباحث این دو آیه این پژوهشگر بزرگ قرآنی با توجه به فحوای آیه به نکته ظریفی اشاره می کنند و در واقع ناحیه سلطه شیطان بر انسان را تعیین می کنند: " وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ" از ظاهر سیاق بر مىآید که مراد از این آیه این است که شیطان ایشان را مجبور به گمراهى نکرد، که به اجبار او را پیروى کنند تا در نتیجه معذور باشند، بلکه خود آنان به سوء اختیارشان شیطان را پیروى کردند، و این خودشان بودند که پیروى او را اختیار نموده، او هم بر آنان مسلط گردید، نه اینکه اول او بر ایشان مسلط شده، و آنان به حکم اجبار پیرویش کرده باشند. هم چنان که در جاى دیگر فرموده:" إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ" و نیز از ابلیس حکایت کرده که در قیامت مىگوید:" وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ"
و منشأ پیرویشان از شیطان شکى است که در باره مسأله آخرت دارند، و آثارش که همان پیروى شیطان است ظاهر مىشود. پس اینکه خداى تعالى به ابلیس اجازه داد تا به این مقدار، یعنى به مقدارى که پاى جبر در کار نیاید، بر ابناى بشر مسلط شود، براى همین بود که اهل شک از اهل ایمان متمایز و جدا شوند، و معلومشان شود چه کسى به روز جزا ایمان دارد، و چه کسى ندارد، و این باعث سلب مسئولیتشان در پیروى شیطان نمىشود، چون اگر پیروى کردند به اختیار خود کردند، نه به اجبار کسى.
پس اینکه کلمه" من" بر سر سلطان آورد، و فرمود:" وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ" براى این است که تمامى سلطانها را سلب کند." إِلَّا لِنَعْلَمَ" منظور از این علم، رفع جهل نیست، که بگویى در خدا محال است، بلکه منظور متمایز کردن است و معنایش این است که:" این کار را کردیم تا فلان و بهمان را از هم جدا کنیم"." إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ"- شاهد این که گفتیم جمله" نعلم" به معناى" تمییز" است، کلمه" ممن- از کسى که" مىباشد، چون اگر" نعلم" به معناى علم متعارف بود، احتیاج به این کلمه نبود، و چون آورده معنایش این است که:" مگر آنکه مشخص و جدا کنیم، کسى را که ایمان به آخرت دارد، از کسى که از آن در شک است".
و این جمله استثناء از سلطان ابلیس بر بندگان، و پیروى اختیارى آنان از وى است، مىفرماید:" ابلیس بر بندگان سلطنت نداشته، مگر سلطنت از طریق پیروى اختیارى"، چیزى که هست، مستثنى یعنى (سلطنت از طریق پیروى اختیارى) از جمله برداشته شده، و در جایش غرض حاصل از آن نهاده شده، و آن" تمییز فلان از بهمان است".
و اگر در آیه مورد بحث ایمان و شک هر دو مقید به قید آخرت شده، براى این است که تنها جلوگیر آدمى از نافرمانى خدا، و تنها وادارندهاش به اطاعت او، ایمان به آخرت است، نه ایمان به خدا و رسول جداى از ایمان به آخرت، هم چنان که خود خداى سبحان در جاى دیگر فرموده:" إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ"
" وَ رَبُّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ"- یعنى خدا در باره هر چیزى علمى دارد که معلومش به خاطر فراموشى و یا سهو و یا غیر ذلک از دستش نمىرود، و فوت نمىشود، و این تحذیر و تهدیدى است از کفران و معصیت، و انذارى است براى اهل کفر و معصیت.
پایان پیام/
نظر شما