مفهوم  طواف شیطان در قلب آدمی چیست؟

خبرگزاری شبستان: " طائف از شیطان" آن شیطانى است که پیرامون قلب آدمى طواف مى‏کند تا رخنه‏اى پیدا و وسوسه خود را وارد قلب کند یا آن وسوسه‏اى است که در حول قلب مى‏چرخد تا راهى به قلب باز کرده وارد شود.

 

به گزارش خبرگزاری شبستان، قرآن کریم در آیات"دویست" و "دویست و یک" سوره اعراف می فرماید: وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ/ و اگر از جانب شیطان در تو وسوسه‏اى پدید آمد به خدا پناه ببر، زیرا او شنوا و داناست.
إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسهَُّمْ طَئفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُون/ کسانى که پرهیزگارى مى‏کنند چون از شیطان وسوسه‏اى به آنها برسد، خدا را یاد مى‏کنند، و در دم بصیرت یابند.
علامه طباطبایی در "تفسیر المیزان" ابتدا به واژه شناسی کلیدی ترین کلمه در آیه اول مورد بحث می پردازد و می نویسد: راغب در مفردات مى‏گوید:" نزغ" وارد شدن و مداخله در امرى براى خرابکارى و فاسد کردن آن است، و در آیه‏" مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنِی وَ بَیْنَ إِخْوَتِی‏ بعد از آنکه شیطان میان من و برادرانم را بهم زد" به این معنا است‏. بعضى دیگر گفته‏اند: به معناى تکان دادن و از جاى کندن و وادار کردن است، و غالبا در حال غضب بکار مى‏رود، بعضى دیگر گفته‏اند:" نزغ شیطان" به معناى کمترین وسوسه او است، و لیکن همه این معانى نزدیک به همند، البته نسبت به آیه مورد بحث معناى دوم نزدیکتر است، چون با آیه قبلى هم که دستور مى‏داد تا از جاهلان اعراض کند مناسبت دارد، زیرا تماس گرفتن جاهلان با آدمى و مشاهده جهالت ایشان خودش یک نوع مداخله‏اى است از شیطان براى عصبانى کردن و آتش بجان کردن آدمى، آرى، برخورد زیاد با جاهل،آدمى را بسوى جهالت و مثل او شدن سوق مى‏دهد.


پس برگشت معناى آیه به این مى‏شود: اگر شیطان خواست مداخله نماید و با رفتار جاهلانه ایشان، تو را به غضب و انتقام وادار کند تو به خدا پناه بر، که او شنوا و دانا است، با اینکه خطاب در آیه به رسول خدا (ص) است و لیکن مقصود، امت آن جناب است چون خود آن حضرت معصوم است.
" إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ" یک نحوه تعلیلى است براى امرى که در آیه قبلى بود، و" طائف از شیطان" آن شیطانى است که پیرامون قلب آدمى طواف مى‏کند تا رخنه‏اى پیدا کرده وسوسه خود را وارد قلب کند یا آن وسوسه‏اى است که در حول قلب مى‏چرخد تا راهى به قلب باز کرده وارد شود.
کلمه" من" بنا بر اول (خود شیطان) بیانیه و بنا بر دوم (وسوسه شیطان) نشویه است، و لیکن در عین حال برگشت هر دو معنا به یک چیز است، و کلمه" تذکر" به معناى تفکر آدمى است در امور براى پیدا کردن نتیجه‏اى که قبلا مجهول و یا مورد غفلت بود.


و این آیه همانطورى که گفته شد امر به استعاذه در آیه قبلى را تعلیل مى‏کند، و معنایش این است که در موقع مداخله شیطان به خدا پناه ببر، زیرا این روش، روش پرهیزکاران است.
آرى پرهیزکاران وقتى شیطان طائف نزدیکشان مى‏شود به یاد این مى‏افتند که پروردگارشان خداوند است که مالک و مربى ایشان است، و همه امور ایشان بدست او است پس چه بهتر که به خود او مراجعه نموده و به او پناه ببریم، خداوند هم شر آن شیطان را از ایشان دفع نموده و پرده غفلت را از ایشان بر طرف مى‏سازد، ناگهان بینا مى‏شوند.
پس آیه شریفه همانطور که ملاحظه کردید همان مضمونى را افاده مى‏کند که آیه‏" إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ" در صدد افاده آن است.
و نیز معلوم شد که پناه بردن به خدا خود یک نوع تذکر است، چون اساسش بر این است که خداى سبحان که پروردگار آدمى است یگانه رکن و پناهگاهى است که مى‏تواند این دشمن مهاجم را دفع کند، علاوه بر اینکه پناه بردن به خدا هم چنان که قبلا هم گفته شد خود یک نوع توکل به او است.
اما در تفسیر نمونه آمده است: از امام صادق (ع) چنین نقل شده که در قرآن مجید، آیه‏اى جامعتر در مسائل اخلاقى از آیه"وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‏" وجود ندارد.


بعضى از دانشمندان در تفسیر این حدیث، چنین گفته‏اند، که اصول فضائل اخلاقى بر طبق اصول قواى انسانى که" عقل" و" غضب" و" شهوت" است در سه قسمت خلاصه مى‏شود.
فضائل عقلى که نامش" حکمت" است، و در جمله و أمر بالعرف (به نیکیها و شایستگیها دستور ده) خلاصه شده.
و فضائل نفسى در برابر طغیان و شهوت که نامش" عفت" است و در خذ العفو خلاصه گردیده.
و تسلط بر نفس در برابر قوه غضبیه که نامش" شجاعت" است، در أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ‏ منعکس گردیده است.


تفسیر نمونه می افزاید: حدیث فوق را خواه به صورتى که مفسران گفته‏اند و در بالا اشاره شد تفسیر کنیم، و خواه به صورت شرائط رهبر که ما عنوان کردیم، تفسیر شود، این واقعیت را بیان مى‏کند که جمله‏هاى کوتاه و فشرده آیه فوق متضمن یک برنامه جامع و وسیع و کلى در زمینه‏هاى اخلاقى و اجتماعى است، بطورى که مى‏توان همه برنامه‏هاى مثبت و سازنده و فضائل انسانى را در آن پیدا کرد، و به گفته بعضى از مفسران، اعجاز قرآن در شکل" فشرده گویى" آمیخته با وسعت و عمق معنى، در آیه فوق کاملا منعکس است.
توجه به این نکته نیز لازم است که مخاطب در آیه گرچه شخص پیامبر (ص) است ولى همه امت و تمامى رهبران و مبلغان را شامل مى‏شود.و نیز توجه به این نکته لازم است که در آیات فوق، هیچ مطلبى که مخالف‏مقام عصمت بوده باشد وجود ندارد، زیرا پیامبران و معصومان هم در برابر وسوسه‏هاى شیطان باید خود را به خدا بسپارند و هیچکس از لطف و حمایت خدا در برابر وساوس شیاطین و نفس بى نیاز نیست، حتى معصومان.


در بعضى از روایات نقل شده هنگامى که نخستین آیه فوق نازل شد، پیامبر (ص) از جبرئیل درباره آن توضیح خواست - که چگونه با مردم مدارا و ترک سختگیرى کند- جبرئیل گفت: نمى‏دانم باید از آنکه مى‏داند سؤال کنم، سپس بار دیگر بر پیامبر (ص) نازل شد و گفت:یا محمد ان اللَّه یامرک ان تعفوا عمن ظلمک و تعطى من حرمک و تصل من قطعک‏/ اى محمد! خداوند به تو دستور مى‏دهد از آنها که به تو ستم کرده‏اند - به هنگامى که قدرت پیدا کردى- انتقام نگیرى و گذشت نمایى، و به آنها که تو را محروم ساخته‏اند، عطا کنى، و به آنها که از تو بریده‏اند پیوند برقرار سازى.
و در حدیث دیگرى نقل شده هنگامى که آیه نخست نازل شد و به پیامبر (ص) دستور داد در برابر جاهلان تحمل کند، پیامبر (ص) عرضه داشت پروردگارا! با وجود خشم و غضب چگونه مى‏توان تحمل کرد؟ آیه دوم نازل شد و به پیامبر(ص) دستور داد که چنین هنگامى خود را به خدا بسپارد.
اما جمله‏ فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ‏ - به هنگام یاد خدا چشمشان بینا مى‏شود و حق را مى‏بینند- اشاره به این حقیقت است که وسوسه‏هاى شیطانى پرده بر دید باطنى انسان مى‏افکند، آن چنان که راه را از چاه و دوست را از دشمن و نیک را از بد نمى‏شناسد، ولى یاد خدا به انسان بینایى و روشنایى مى‏بخشد، و قدرت شناخت واقعیتها به او مى‏دهد، شناختى که نتیجه‏اش نجات از چنگال وسوسه‏ها است.

 

پایان پیام/

کد خبر 324156

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha