پوشش پدر و مادر،  آموزش حیا به فرزندان یا سرکوب آن؟!

پوششی را که پدر یا مادر دارد، بخواهد یا نخواهد، دارد به فرزندش این پوشش را آموزش می دهد. باید دید این پوشش به فرزند حیا، عفاف و پاکدامنی آموزش می دهد یا سرکوب کردن حیا؟

خبرگزاری شبستان: اوّلین و مؤثّرترین محیطی که انسان در او ساخته می شود، محیط خانوادگی است و مهمترین و تأثیرگذارترین نقشها بر روی فرزند، نقش پدر و مادر است که والدین کمال تأثیر را بر روی فرزند خود دارند. جلسه گذشته نیز تربیت را از دیدگاه مباحث اخلاقی معنا کردم که تربیت عبارتست از: آموزش رفتاری و گفتاری. به مناسبت هم روایتی را از پیغمبراکرم مطرح کردم که آن را برای آن کسانی که این مباحث را تعقیب میکنند،تذکّر میدهم.
جابر بن عبدالله انصاری از پیغمبر اکرم نقل می کند که ایشان فرمود"وَ قال الحَواریّون لِعیسی: لِمَن نُجالِس؟ فَقال: مَن یُذَکِّرُکُمُ الله رُؤیَتُه وَ یُرَغِّبُکُم فِی الآخِرَةِ عَمَلُه وَ یَزیدُ فی مَنطِقِکُم عِلمُهُ/ حواریّون از حضرت عیسی میپرسند: ما با چه کسی مجالست کنیم؟ یعنی با چه کسی رابطه تنگاتنگ داشته باشیم؟ آنها می پرسند و حضرت پاسخ می دهد. در کنزُ العُمّال هم اگر مراجعه کنید، در چهار جای آن آمده است؛ عامّه و خاصّه هم این روایت را نقل می کنند. من غرضم این است که این روایت یکی نیست. شاید عبارات مختلف باشد - حالا تقدّم و تأخّر و این تفاوتهای جزئی مدخلیّت ندارد- اساس کار در همه شان سه چیز است؛ مسئله دیداری، شنیداری و کرداری. در بحث تربیت اولا ما به طور غالب رابطه ای تنگاتنگ تر از رابطه پدر و مادر با فرزند نداریم. دوم، این رابطه تنگاتنگ هم در یک مقطع زمانی خاصّ است که روح طفل از نظر اثرپذیری در آن مقطع، هم سریعتر و هم عمیقتر است.
 

آیا تربیت کردن نیاز به قصدِ تربیت دارد؟
در باب تربیت یک مسئله ای مطرح است که این روایات هم گویای همین است. و آن اینکه: آیا تربیت از عناوین قصدیّه است؟ یعنی در تربیت، قصد و نیّت مدخلیّت دارد تا اینکه تحقق پیدا کند یا نه؟ یک سنخ از امور است که در آنها تا نیّت نکنی در خارج تحقق پیدا نمی کند؛ مثل عبادات. نماز را تا نیّت نکنی، نماز نیست. خم و راست شدن را نماز نمی گویند. گاهی در گذشته راجع به فلسفه عبادات و راجع به نماز می گفتند: نماز، ورزش صبحگاهی و شبانگاهی است. اینها تا این اندازه از معارف دورند و با آن اجنبی هستند.
درباره روزه هم تا نیّت نکنی روزه تحقق پیدا نمی کند. نیّت رکن نماز است، نیّت رکن روزه است. اینها اموری هستند که نیّت و قصد در تحقق آنها مدخلیّت دارد. لذا می گوییم از عناوین قصدیّه هستند و نیّت، رکن آنهاست.
 

نفسِ عمل تأثیر تربیتی میگذارد؛ نه عمل همراه با نیّت
اما یک سنخ امور هستند که از عناوین قصدیّه نیست و نیّت نقشی در آنها ندارد. چه نیّت بکنی، چه نیّت نکنی، تحقق پیدا می کند؛ مثل آموزش. ما می گوییم وقتی مربّی می خواهد کسی را تربیت کند آیا باید قصد تربیت داشته باشد یا لازم نیست؟ در این روایات که سئوال شده بود، با چه کسی رابطه تنگاتنگ داشته باشم؟ سه خصوصیت مطرح شد؛ یکی دیداری، یکی شنیداری و بعد هم مسئله گفتاری-و مسئله رفتاری و کرداری را هم بعدا می گوییم- و اصلا به اینکه نیّت بکند یا نکند، کار ندارد. یعنی با یک کسی رابطه تنگاتنگ پیدا کن که پیکره او را ببینی اثر داشته باشد. حالا او می خواهد این پیکره اش را ساخته باشد برای اینکه به تو چیزی را یاد بدهد یا نه. اراده، قصد و نیّت کرده باشد، یا نکرده باشد. چون تربیت از عناوین قصدیّه نیست و قصد در آن دخالت ندارد.
بخواهی یا نخواهی، حرف که می زنی اثر می گذارد و آموزش می گیرد؛ حالا قصد بکنی یا نکنی. همین که فرزند به حرف زدن پدر و مادر گوش می دهد، اثر می پذیرد. خود عمل تأثیر می گذارد نه عمل همراه با نیّت. روایات را دیدیدکه همه بر روی این مسأله تاکید داشت.
 

مواجهه با شایستگان، انسان را به سوی شایستگی می کشاند
این روایتی که من مطرح کردم برای این بود که می خواستم بگویم که نفسِ رابطه، مطرح شده است. اصلا نفسِ مواجهه با فرزند، آموزش است. یک روایتی است از امام زین العابدین علیه السلام می فرماید" مُجالَسَةُ الصّالحینَ داعیَةٌ الی الصَّلاحِ/ نشست و برخاست با نیکوکاران، دعوت کننده بسوی نیکی و شایستگی است"
همین رابطه و مواجهه با شایستگان، انسان را به سوی شایستگی می کشاند. بخواهی یا نخواهی، می کشاند.چه آن شخص شایسته و صالح، اراده کرده باشد یا اراده نکرده باشد.


اسوه های قرآنی
من اینها را محکم می گویم .اینکه می گوییم: تربیت آموزش دادن است، یعنی روشِ رفتاری و گفتاری دادن است؛ این نکته ظریف را دارد کسی که می خواهد روش بدهد، لازم نیست این روش دادن را اراده کرده باشد. لذا می بینیم در اصطلاح قرآنی، هم راجع به پیغمبر داریم، هم راجع به حضرت ابراهیم - هر دو تا را تحت یک عنوان مطرح می کنند- که تعبیر به اسوه می کند. اینها اسوه هستند. یعنی اینها روش می دهند،حالا می خواهد روش دادن را قصد بکنند یا قصد نکنند. درباره پیغمبر می گوید" لَّقَدْ کاَنَ لَکُمْ فىِ رَسُولِ اللَِّ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کاَنَ یَرْجُواْ اللََّ وَ الْیَوْمَ الاَْخِرَ وَ ذَکَرَ اللََّکَثِیرًا/ درباره حضرت ابراهیم می فرماید قَدْ کاَنَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فىِ إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ"


پدر و مادر باید اسوه حسنه باشند
اسوه در لغت به معنای مقتدا و پیشوا است. هر محیطی که انسان در آن محیط ساخته می شود، آنجا برای خودش یک اسوه دارد. در محیط خانوادگی پدر و مادر اسوه اند. در خانه هم برای فرزند آموزش خوب جا می افتد.چون هنوز فرزند به آن حدّی که استقلال پیدا بکند، نرسیده است و تحت تکفّل و حمایت آنها است. اگر بخواهیم این مطالب را در قالب قرآنی بریزیم، باید بگوییم: پدر باید اسوه حسنه باشد، مادر باید اسوه حسنه باشد. در چند رابطه؟ در سه رابطه؛ هم دیداری اش،هم شنیداری اش، هم گفتاری و کرداری اش.
این باید اسوه حسنه باشد. قصد هم اینجا مطرح نیست. یعنی وقتی فرزند پیکره پدر را می بیند، دارد از او الگو می گیرد. پدر بخواهد یا نخواهد، دارد فرزندش را آموزش می دهد.


پیگیر و پوشش والدین، فرزند را تربیت می کند
مادر باید اسوه حسنه باشد. همان پیکره اش،خودش و تبعاتش؛ هم خودش و هم پوشش او، که نزدیکترین تبعه اوست. چه پوشش خودشان، چه پوششی که به تن فرزندشان می کنند. پوششی را که پدر دارد، بخواهد یا نخواهد، دارد به فرزندش این پوشش را آموزش می دهد. پوششی که مادر دارد، چه بخواهد و چه نخواهد، دارد از طریق دیداری، آموزش میدهد.


پوشش والدین، حیا را شکوفا کرده یا سرکوب می کند
او به فرزندش حیا، عفاف و پاکدامنی آموزش می دهد؟ یا سرکوب کردن حیا در درون او را آموزش می دهد؟ حیا از فطریات است. حیا یک بحث مستقل است. این مطلب را بعدا بحث می کنم که حیا از فطریات انسان است. آیا دارد شکوفا می کند حیا را در درون فرزند؟ یا دارد این فطرت را در درون او سرکوب می کند؟ تو کدام یک از اینها را انجام می دهی؟ بحث اینکه اراده کردی یا نکردی، قصد کردی یا نکردی نیست؛ هیکل ات را که اینگونه پوشاندی، همین پوشش تو، بخواهی یا نخواهی به بچّه آموزش می دهد. چه پدر، چه مادر، خودشان و نزدیکترین تبعات آنها، یکی پیکره شان، بعد هم آن چیزی که به پیکره شان می پوشانند، این به بچّه آموزش می دهد. این مباحث کاملا حساب شده و دقیق، همه با آنچه که خداوند در نهاد هر انسانی به ودیعه گذاشته است، همسو است. پیکره ات باید به گونه ای باشد که آنچه که خدا در نهاد او قرار داده است، آن را شکوفا کنی نه سرکوب کنی!می خواستم این را عرض کنم که این سه خصیصه، برای تربیت فرزند نقش اساسی دارد. نقش زیربنایی دارد؛ یعنی پدر و مادر در جنبه های دیداری، شنیداری و رفتاری، باید برای فرزند اسوه حسنه باشند. از نظر پیکرشان بچه را به یاد خدا می اندازند یا شیطان؟ نسبت به تبعاتشان هم، مسأله پوشش هم همینطور است.


پوشش حضرت زهرا سلام الله علیها، هنگام ایراد خطبه فدک
حضرت زهرا سلام الله علیها در رابطه با قضایای فدک، به مسجد رفتند و جمعیت هم همه آنجا بودند که خطبه معروفشان را خواندند. من نمی خواهم وارد خطبه بشوم، آنکه مورد استشهاد برای بحثم است، این است که نقل شده حضرت هنگام خروج" لاثَت خِمارِها عَلی رأسِها / "لاثَ " به معنای پیچیدن است، می گوییم"لاثَ العَمّامَةَ عَلی رَأسِه" خِمار یک چیزی بوده است که بزرگتر از روسریهای فعلی بوده، یعنی سر و گردن و همه اینها را می پوشانده، وقتی که خبردار شدند مردم از مهاجر و انصار در مسجد جمع شدند، حضرت بلند شدند و خِمار را به سر مبارکشان بستند، به نحوی که تمام سر و گردن را پوشاند، "وَاشتَمَلَت بِجِلبابِها "، جلباب یک پوشش سراسری بوده که روی لباس بوده، الآن در مناطق عرب نشین تعبیر به عبا می کنند، ما می گوییم پوشش برتر؛ چادر. این را هم بر سرشان انداختند که تمام بدن پوشیده شد.


پوشش در میان همراهان
" وَأَقبَلَت فی لمَُّةٍ مِن حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَومِها / یعنی حضرت همراه با گروهی همسن و سالها، هماهنگها از یاران و اعوان خودشان حرکت کردند. اول مسئله پوشش شخصی بود که چگونه خودش را پوشاند، بعد مسئله همراهان. اینجا درباره این پوشش و نحوه خروج، دو احتمال وجود دارد؛ یکی این است که اینگونه پوشش دادند، اعوانشان را خبر کردند و آمدند دور حضرت زهرا را گرفتند، برای این بود که وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها می خواهند خارج شوند، در بین این اجنبی ها، حتی پیکره اش را هم نبینند. حتی پوشش چادر آنقدر بلند بوده که وقتی حضرت می خواستند حرکت کنند، بخشی از این پوشش، زیر پای حضرت می رفته است. من اینها را خواندم برای این که می گویند حضرت زهرا تشریف بردند مسجد و حتی در بین آنها، خطبه هم خواندند؛ اما چگونه رفتند؟ ببینید پوشش را ! این چون تبعات بود گفتم. با چه وضعی رفت؟ با اینکه خِمار بود، پوشش سراسری بود، آنقدر هم بلند بوده که زیر پاهایشان میرفته، دوباره خبر کرد که دور او را بگیرند تا اینکه حتی پیکره او را نبینند. اجنبی او را نبیند.
پایان پیام/
 

کد خبر 327674

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha