خبرگزاری شبستان: امروز میخواهیم در مورد سبک زندگیِ هیئتی صحبت کنیم. دوستان قدیمیمان واقفند دیگر، تا هفت ـ هشت ـ ده سال پیش سنت حسنهای بین هیئتیها بود و که مجالس، نوبت به نوبت در خانهها برگزار میشد و بنده خوب یادم هست که ریش سفید هیئت با چه وسواسی برای یک سال قمری، قرعه مینوشت و هر کس قرعهای بر میداشت و چه ذوقی میکرد آن کسی که مثلا؛ مبعث حضرت ختمی مرتبت یا تولد خانم زهرا و.. قرعه هیئت به منزل او میافتاد... ذوق این شخص آنقدر بود که انگار دنیایی برایش هدیه شده است، برای بر و بچههای امروزی که امام حسین را با طبل و سنج زدن شناختهاند گفتن از این ذوق، سخت است...
به ابالفضل، برکت داشت که عَلَم مثلثی شکل هیئت کوچه به کوچه میگشت و این عَلَم دو لنگه، جلو خانه گذاشته می شد، به این معنی که هیئت امروز اینجاست. خیلی صفا داشت، زن و بچه غریبه و آشنا میریختند و تمیز میکردند و سماور بار میگذاشتند و در و همسایه استکان میآوردند، به این قصد که در استکانهای آنها، بچه هیئتیها چایی خواهند خورد... برکت داشت همه آن حالات... بیمه میکرد اهل خانه و محل را... هیچ تشریفات و دَنگ و فَنگهای امروزی را هم نداشت، خانههای محقر و کوچک و چایی و آخرِ تشریفات هم نان اَهَری بود یا کیک کوچک کشمشی. و به قول آن شاعر؛ پذیرایی با تکبیرة الاحرام بلند ـ کودکان را حتی، به هوس میانداخت ...
زرق و برق و تشریفات امروزی را مقایسه کنید با خانهای که مثلا پذیرای ۶۰ -۵۰ نفر هیئتی بود، الان اگر به عیال مکرمه زنگ بزنید و بگویید؛ دو نفر شام مهمان داریم، جلدی دست و پای خودش را گم میکند و به طرفهالعینی از مادر محترمهاش استعلام میگیرد که کَته را چطور میپزند، و ایضا پیامک میفرستد مصداق کاغذ نوار قبلی! به چه بلند بالایی! که میوه بخر آن هم سه نوع، شیرینی بخر آنهم از فلان مغازه، آجیل بخر آن هم به دو سیاق شور و شیرین. و خلاصه برای یک مهمانی محقر، آنقدر بریز و بپاش میکنیم که مهمانِ حبیب خدا، میشود بلای جان!
فلسفه گشتن خانه به خانه هیئتها زیاد بود، خانهای که در آن هیئت و روضه حضرت سیدالشهدا برگزار میشد، امینِ اهل محل بود، دیگر در آنجا لقمه حرامی نبود، جای ادا و اطفار فانتزی این روزها نبود، که حالا بچه کوچک در مجلس هست و وارد نمیشوم که بگویم منظورم از ادا و اطوار چه بوده و چه بوده و چه بوده؟.... خدا بگویم چکار کند کسانی که را که باعث و بانی کشاندن هیئت¬ها از خانهها به مساجد شدند، هم فرصت نماز اول وقت را از مردم مسجد گرفتند و هم ذکر حسین حسین را از خانهها....
نقل، نقل رفتار هیئتی است؛ یک سینی چایی و یک کاسه قند که جوانی رعنا، سینی چای در دست کمر خم میکند تا چایی تعارف کند و به این کمر خم کردن هم افتخار میکند که جلو نوکر امام حسین خم شده است، برایش حاجی بازاری و سبزیفروش سر کوچه و آن معتاد مفنگی فرق نمیکند، به همه به یک اندازه خم میشود و پشت سر او هم نوجوانی خم شدن جلو بزرگتر را مشق کرده و قند تعارف میکند...
این چنین است که بچه هیئتی یاد میگیرد جلوتر از بزرگترش راه نرود، حرف نزند، افاضات ملوکانه امروزی در نکند و این یعنی سبک زندگی هیئتی...
بچه هیئتی یک جو، خجالت حالیاش هست که برخی کارها را لااقل در انظار عمومی نکند، با شما هستم که اون پشت اینستاگرامت را چک میکنی، حاج رجب که کنار بخاری خوابت گرفته، اون خانمی که تو قسمت بانوان، بازار فروش جوراب و تیشرت راه انداختی با شُمایم.... خداوند ان شاءالله اندرونی و بیرونی زندگیمان را حسینی کند.
فرهاد باغشمال
نظر شما