به گزارش خبرگزاری شبستان، بحث تحول علوم انسانی یکی از مطالبات جدی رهبر معظم انقلاب است که در مناسبت های مختلف بر لزوم آن تاکید کرده اند، از این رو در نوشتار ذیل بیانات ایشان در این باره بازخوانی می شود:
(....ما باید نقشهى جامع علمى کشور را تنظیم کنیم. این را من سال گذشته هم به این مجموعه علمى گفتم، الان هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى دارد این کار می شود، اما باید این کار با جدیت هر چه بیشتر بشود. ما باید بدانیم نقشهى جامع علمى کشور چیست. کدام علم، به چه اندازه، در کجاى این نقشه جا دارد. اینجور نباشد که مثل یک ورزشکارى که فقط روزى بازو کار می کند و بازوهایش می شود اینقدر، در حالیکه پا و سینه و شانهاش مثل یک آدم لاغر است، باشیم! این، فایدهاى ندارد. یک ورزشکار فقط کارِ سینه بکند، بقیهى اندام هاى او هیچ قدرتى نداشته باشد، فایدهاى ندارد. باید متناسب باشد. بعضى از این جوانان عزیز راجع به علوم انسانى گفتند. ما در بخشى از رشتههاى علوم انسانى، قرن ها جلوتر از دنیا هستیم. خیلى جلوتر از کسانى هستیم که امروز در این رشته در دنیا سرآمد به حساب مىآیند. چرا اینها را دنبال نکنیم؟ در رشتههاى گوناگون علوم انسانى؛ ادبیات، فلسفه، تاریخ، هنر، ما خیلى سابقه داریم. بعضى از علوم انسانى دیگر هم هست که اگرچه از غرب آمده، اما اگر درست دقت کنیم، خمیرمایهى آن که عبارت از عقلانیت و تجربهگرائى است، از تفکر و روح ایرانى - اسلامى است. اروپاى خرافاتى نمی توانست زیستشناسى و اقتصاد و مدیریت و روانشناسى و جامعهشناسى را به این شکل تنظیم کند. این، سوغات تفکر علمگرایى و تجربهگرائى شرق و عمدتاً ایران اسلامى بود که رفت در آنجا و به این تحول منتهى شد. به هر حال، در این چیزهائى که عقب هستیم، باید خودمان را جلو ببریم و خودمان ابداع کنیم؛ ترجمه نکنیم. ترجمهگرائى زیان هاى بسیار بزرگى براى ما دارد. (1)
آنچه که من می توانم به عنوان راهنمائى و راهبرد کلى به شما عرض کنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پیگیر است. شما که در دانشگاهید، فعالیت شما فعالیت دانشگاهى است؛ باید درس بخوانید، تحقیق کنید، به فکر نظریهسازى باشید. الگو گرفتن بى قید و شرط از نظریهپردازهاى غربى و شیوهى ترجمهگرائى را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینهى علوم انسانى احتیاج داریم به نظریهسازى. بسیارى از حوادث دنیا حتّى در زمینههاى اقتصادى و سیاسى و غیره، محکومِ نظرات صاحبنظران در علوم انسانى است؛ در جامعهشناسى، در روانشناسى، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخص ها را مشخص می کنند. در این زمینهها ما باید نظریهپردازىهاى خودمان را داشته باشیم و باید کار کنیم؛ باید تلاش کنیم؛ دانشجو باید تلاش کند. دانشجو و محیط دانشگاه باید نگاه کلان به هدف هاى انقلاب داشته باشد؛ دنبال آنها برود. مراقب باشید دشمن نتواند از محیط دانشگاه و از عنصر دانشجو و استاد استفاده کند. این آن چیزى است که من روى آن تأکید می کنم. مىبینید یک حادثهى کوچکى اتفاق مىافتاد، حالا در همین دانشگاه خودتان، یک تعدادى مثلاً شاید در یک قضیهاى گلهمندند، معترضند؛ ببینید بلافاصله در دنیا روى آن تفسیر می گذارند، تحلیل می گذارند، نه با جهتى که آن دانشجو به خاطر آن جهت این حرکت را انجام داده، این اقدام را کرده، بلکه درست در نقطهى مقابل آن جهت. یعنى حاکمیت را، نظام را، اسلام را زیر سؤال می برند با این وسائل. باید هشیار بود؛ در محیط دانشگاه این هشیارى از همیشه لازم تر است ...(2)
... و اما دانشگاهى. دانشگاهى یعنى سطح این فعالیت و تحرک، یک سطح راقى است؛ متناسب با دانشجو و استاد و ذهن فعال علمى است. در همهى کارها همین باید رعایت شود. عوامگرائى و عوامپسندى در کار و در همه فعالیتها نباید دخالت داشته باشد. البته بخشى از فعالیت ها علمى است و خوب است؛ مثل همین تحقیقات؛ اما فرض بفرمائید اگر فعالیت در زمینههاى علوم انسانى و فرض کنید در ادبیات است، باید حرفى که از اینجا بیرون مىآید، فراتر از آن حرفى باشد که ممکن است یک ادیب معمولى بزند. یعنى سطح، باید سطح راقىاى باشد. خیلى از حرفها در زمینهى علوم انسانى - که حالا ما در آن سابقه داریم و بلدیم و واردیم - مثل تاریخ، مثل ادبیات، مثل فلسفه که اینها مسائل بومى کشور ماست، هست. برخى از این مسائل، حرفهاى عادىاى است، حرفهاى متعارف است؛ جهاد دانشگاهى هم که نزند، هر کسى می تواند بزند. جهاد دانشگاهى باید حرفِ گزین، حرفِ برتر را به میدان بیاورد. از باب مثال، شما فعالیت قرآنى دارید. فعالیت قرآنى را خیلی ها دارند؛ همهاش هم خوب است – می دانید من جزو کسانى هستم که نسبت به فعالیتهاى قرآنى دنبالگیرى و احساس مسئولیت ویژه دارم؛ از قبل از انقلاب. الان هم همینجور است. یعنى اگر در یک مسجدى دَه نفر جوان هم جمع شوند تلاوت قرآن کنند، از نظر من مطلوب است؛ این را دوست می دارم - لکن شما اگر فعالیت قرآنى می خواهید بکنید، باید فعالیت قرآنى شما با فعالیت قرآنىِ غیردانشگاهى فرق داشته باشد. لذا اگر شما هم فرض کنید بخواهید همان لحن و نوا و شیوهى فلان قارى و تجوید و صداى خوش و... را مثل بقیه تکرار کنید، البته خیلى خوب است؛ اما فعالیت جهاد دانشگاهى در قرآن، این نیست؛ یک چیزى فراتر از این است. ببینید باب فهم دانشگاهى در مواجههى با قرآن چیست. بروید سراغ فهمیدن قرآن. قرآنخوانِ شما جورى باشد که وقتى قرآن می خواند، جلسهاى که مستمع قرآن اوست، مفاهیم قرآن را با دل خود لمس کند؛ حس کند؛ و جلسهى قرآنخوانى شما، جلسهى مفاهیم قرآن هم باشد. اینها ابتکار لازم دارد؛ بابِ شماست .(3)
"من دربارهى علوم انسانى گلایهاى از مجموعههاى دانشگاهى کردم – بارها، این اواخر هم همین جور- ما علوم انسانىمان بر مبادى و مبانى متعارض با مبانى قرآنى و اسلامى بنا شده است. علوم انسانى غرب مبتنى بر جهانبینى دیگرى است؛ مبتنى بر فهم دیگرى از عالم آفرینش است و غالباً مبتنى بر نگاه مادى است. خب، این نگاه، نگاه غلطى است؛ این مبنا، مبناى غلطى است. این علوم انسانى را ما به صورت ترجمهاى، بدون اینکه هیچگونه فکر تحقیقىِ اسلامى را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، میآوریم تو دانشگاههاى خودمان و در بخشهاى مختلف اینها را تعلیم می دهیم؛ در حالى که ریشه و پایه و اساس علوم انسانى را در قرآن باید پیدا کرد. یکى از بخشهاى مهم پژوهش قرآنى این است. باید در زمینههاى گوناگون به نکات و دقائق قرآن توجه کرد و مبانى علوم انسانى را در قرآن کریم جستجو کرد و پیدا کرد. این یک کار بسیار اساسى و مهمى است. اگر این شد، آنوقت متفکرین و پژوهندگان و صاحبنظران در علوم مختلف انسانى می توانند بر این پایه و بر این اساس بناهاى رفیعى را بنا کنند. البته آن وقت می توانند از پیشرفتهاى دیگران، غربىها و کسانى که در علوم انسانى پیشرفت داشتند، استفاده هم بکنند، لکن مبنا باید مبناى قرآنى باشد."(4)
پی نوشت ها:
1. بخشی از بیانات رهبری در دیدار نخبگان جوان 12/06/1386
2. بخشی از بیانات رهبری در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه هاى شیراز 14/02/1387
3. بخشی از بیانات رهبری در بازدید از پژوهشکدهى رویان 25/04/1387
4. بخشی از بیانات رهبری در دیدار جمعى از بانوان قرآنپژوه کشور 28/7/1388
پایان پیام/
نظر شما