وفات پیامبر (ص) مانعی در توسل به او نمی‌شود

خبرگزاری شبستان: اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید; و وسیله اى براى تقرب به او بجویید; و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.

خبرگزاری شبستان: یکى از مسائل حائز اهمیت در مباحث کلامى مسأله توسل است. در مورد معناى واژه توسّل مى بایست میان «توسّل» و «وسیله»، تفاوت گذارده شود. اگر گفته شود «تَوَسَّلَ»، مراد این است که تقّرب جست، امّا آن چیزى که سبب تقّرب است «وسیله» نامیده مى شود. مثلاً قرآن یا امام «وسیله» هستند، و توسّل عبارت است از این که به وسیله اى به درگاه الهى تقرب بجوییم.
قرآن مى فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِى سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید; و وسیله اى براى تقرب به او بجویید; و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.
در این میان وهابیت بخشی از این اعتقاد اصیل اسلامی را زیر سوال می برد که در این نوشتار به یکی از آنها اشاره می شود.
امامیه معتقد است که به دعاى پیغمبراکرم (ص) حتّى بعد از ایشان مى توان توسّل جُست. دلیل نیز همان آیه است که مى فرماید: ( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ) (نساء، 64) این آیه اطلاق دارد، یعنى هم حال حیات و هم حال رحلت را شامل مى شود. کما اینکه خیلى از آیات اطلاق دارند; مانند: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ) (حجرات، 2) که اطلاق دارد و حتى امروزه نیز ما نباید در حرم پیغمبر اکرم (ص) داد زده یا صدایمان را بلند کنیم.
باید توجه داشت که بزرگانى چون انبیاء، شهدا و مؤمنان کامل، بعد از مرگ، زندگى برزخى دارند. بنابراین مرگ، دروازه فنا نیست; بلکه دروازه اى براى زندگى در جهان دیگر است و این مسئله از قرآن استفاده مى شود. در سوره یس مى خوانیم: وقتى فرستادگان مسیح، مردم را به توحید دعوت کردند، مردم انطاکیه آنها را تهدید کردند. یک نفر از اقوام آنها فریاد زد که اى قوم! چه مى کنید؟ "قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ".
همچنین بر اساس روایات به ویژه آنهایی که مورد قبول وهابیت نیز است این مسئله تایید می شود؛ در صحیح بخارى که بالاترین کتاب اهل سنت است، آمده که پیغمبر اکرم (ص) در جنگ بدر دستور داد، 70 جسد کشته هاى قریش را در یک قلیبى (گودال) بریزند. سپس به سخن گفتن با آنها پرداختند. سپس یک یک آنها را صدا زدند و گفتند: هل وجدتم ما وعدکم ربکم حقاً؟ فانى وجدت ما وعدنى ربّى حقّاً.فقال له بعض اصحابه: یا رسول الله! أتنادى قوماً موتى؟فقال (صلى الله علیه وآله وسلم) : ما انتم باسمع لما اقول منهم، و لکنهم لا یستطیعون أن یجیبونى. پیامبر (ص) رو به جسدهاى بى جان کفّار کرده فرمودند: من وعده هاى خدا را حق یافتم آیا شما نیز وعده ها را حق یافتید؟ بد قومى بودید و با من به بدى رفتار کردید و من نمى خواستم به این نحو کشته شوید. سپس عرب هاى جاهل گفتند: اى رسول خدا (ص)! آیا با این مردگان سخن مى گویى؟ حضرت (ص) فرمودند: نخیر، اینها مرده نیستند و مطالب مرا بهتر از شما مى شنوند!
اما وهابیّت مى گوید: نبى حقّى گردنِ خدا ندارد بلکه این فقط خداست که صاحب حق است. پس اینکه شما مى گویید: «اللهم انّى أسئلک بحقّ نبیّک وبحقّ ولیّک و بحقّ الحسین»؟ حرف درستى نیست، خدا همیشه «ذو الحق» است نه اینکه «یکون علیه الحق».
پاسخ: ما دو گونه حق داریم: یک حقّ اصلى که مخصوص خود خداست و لذا هیچکس گردن خدا چنین حقّى را ندارد: «أین التراب و ربّ الارباب!» نوع دیگر حق، حق بالعرض است که خدا آن را به برخى مى دهد و مثلاً مى فرماید: «و کان حقّاً علینا نصر المؤمنین» حقّى که ما مى گوییم، حقّى است که خدا به پیامبر (ص) و اولیاء خود داده و این حق از نوع دوم است. یعنى خدا خودش را وامدار کرده و در حقیقت، مثلاً حضرت على (ع) را صاحب حق قرار داده است. بلى، گاهى خدا لطف و مرحمت داشته و خودش را وامدار و ما را طلب کار! مى کند مثل آنجا که مى فرماید: ( مَّن ذَا الَّذِى یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا) در حقیقت خدا، وام دارِ فرد قرض دهنده شده، و این جز عظمت و لطف خدا چیز دیگرى نیست.
موارد متعددى حکایت دارد که توسل به ذات پیامبر اکرم (ص) جایز است. در اینجا به چهار مورد اکتفا مى کنیم:
1. ابن حجر شرحى بر بخارى به نام «فتحُ البارى» دارد که مورد احترام فراوان است. در نظر اهل سنت هیچ عالمى در حدیث بعد از ابن حنبل به پاى ابن حجر نمى رسد. او در آنجا مى نویسد هنگامى که مکه را قحطى فرا گرفت عبدالمطلب، دستِ پیغمبر (ص) را که هنوز کودک خردسالى بیش نبود گرفت و رو به آسمان عرض کرد: خدایا! به حق این کودک که آینده درخشانى دارد باران خود را بفرست! جناب عبدالمطلب توسّل به ذات پیغمبر اکرم (ص) نمود. و سپس این حادثه را اینگونه به شعر درآوردند:وأبْیَضَ یُستَسقى الغمامُ بوجهه *** ثمالُ الیتامى عصمة للأرامل
2. بعد از مرگ عبدالمطلب، ابوطالب که سرپرستى پیغمبر اکرم (ص) را ـ که نوجوانى بیش نبود- به عهده گرفت، در خشکسالى که پیش آمد، به ذات پیغمبر اکرم (ص) متوسّل شد و گفت: خدایا! به آبرو و مقام این نوجوان براى ما باران بفرست.
3. خود عمر بن خطاب نیز در قحطى، به عباس عموى پیغمبر اکرم (ص)، متوسّل شد. این عین عبارت خلیفه است که مى گوید: «اللهم انّا کُنّا نتوسّل الیک بنبیّنا و انّا نتوسّل الیک بعمّ نبینّا فاسْقِنا» این روایت از صحیح بخارى است و مى بایست توسط مخالفین پذیرفته شود. اما مى گویند مقصود از عبارت خلیفه «نتوسل بدعاء عم نبیّنا» است. مى گوییم! عموى پیامبر (ص) که دعا نخوانده! دعا را که خلیفه خواند! نماز را که او خواند! و متوسّل به مقام عموى پیامبر (ص) شد!. این جاست که شعراى عصر خلیفه اشعارى درباره عظمت مقام عباس سرودند. اشعارى با این مضمون که «فسقى الغمام غرّة بغرّة العباس
4. عطیه عوفى از ابو سعید خُدرى نقل مى کند که رسول خدا (ص) چنین فرمودند: من خرج من بیته إلى الصلاة فقال: «اللهم إنّى اسألک بحق السائلین علیک و اسألک بحقّ ممشاى هذا...» هر کس از خانه خود به سوى نماز (مسجد) برود و چنین بگوید: بارالها من از تو به حق درخواست کنندگان بر تو و به حق این گامهایى که بر مى دارم، مى خواهم که...در اینجا به حق درخواست کنندگان بر خدا توسل شده است.
5. آن گاه که فاطمه بنت اسد مادر على(ع) درگذشت، پیامبر(ص) امر فرمود براى او قبرى فراهم سازند. آن گاه که از کندن قبر فارغ شدند. پیامبر (ص) به درون قبر رفتند و دراز کشیدند و فرمودند: اى خدایى که زنده مى کنى و مى میرانى و خود زنده اى و نمى میرى مادرم فاطمه بنت اسد را ببخش و جایگاه او را در قبر گسترش ده و سپس این جمله را فرمودند: به حق پیامبرت و پیامبران پیش از من. در اینجا نیز پیامبر به حق خویشتن و پیامبران پیشین توسل جستند.
پایان پیام/
 

کد خبر 306095

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha