هفتی که به هفتاد رسید!/ نذر ریحان برای سلامتی حضرت علی اکبر (ع)!

نوشته اند امام حسین‏ (ع) در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت ! بعد که دیدند این تعداد کشته با طول روز جور در نمی‏آید ، گفتند روز عاشورا هم‏ هفتاد ساعت بوده است !

خبرگزاری شبستان: در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا ، ما هزاران‏ تحریف وارد کرده‏ایم ! هم تحریفهای لفظی ، یعنی شکلی و ظاهری که راجع به‏ اصل قضایا ، راجع به مقدمات قضایا ، راجع به متن مطلب و راجع به حواشی‏ مطلب است ، و هم تحریف در تفسیر این حادثه . با کمال تاسف این حادثه‏ ، هم دچار تحریفهای لفظی شده و هم دچار تحریفهای معنوی . گاهی از اوقات‏ تحریفهایی که می‏شود لااقل با اصل مطلب هماهنگی دارد ، ولی گاهی وقتها تحریف ، کوچکترین هماهنگی که ندارد هیچ ، قضیه را هم مسخ می‏کند ، قضیه‏ را به کلی واژگون می‏کند و به شکلی در می‏آورد که به صورت ضد خودش‏ درمی‏آید . باز هم با کمال تاسف باید بگویم تحریف هایی که بدست ما مردم‏ در این حادثه صورت گرفته است همه در جهت پائین آوردن و مسخ کردن قضیه‏ بوده است ، در جهت بی خاصیت و بی اثر کردن قضیه بوده است . و در این‏ قضیه ، هم گویندگان و علمای امت و هم مردم تقصیر داشته‏اند. استاد شهید مرتضی مطهری در بخش اول کتاب " حماسه حسینی (1) " به بیان این تحریف ها پرداخته است.
 

تحریف در پرداختن به حادثه عاشورا به آنجا رسید که مرحوم میرزا حسین نوری نویسنده کتاب "لولو و مرجان" هم از آنها ناله کرده است ، و حتی صریحا این مرد بزرگ می‏گوید : امروز باید عزای حسین را گرفت، اما برای حسین در عصر ما یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن اینهمه دروغهائی است که درباره حادثه کربلا گفته‏ می‏شود و هیچکس جلوی این دروغها را نمی‏گیرد . متاسفانه آب از سرچشمه گل‏ آلود است و مرکز روضه‏های دروغ ، کربلا و نجف و ایران یعنی همین مراکز تشیع است .
حالا ، من بطور نمونه تحریفاتی را بیان می‏کنم که بعضی از اینها مربوط به وقایع قبل از عاشورا ، بعضی مربوط به وقایع بین راه ، بعضی مربوط به ایام اقامت در ماه محرم ، بعضی مربوط به ایام اسارت و بعضی هم مربوط به ائمه بعد از قضایای کربلا ، و اغلب مربوط به روز عاشورا است .
 

آب خواستن امام حسین (ع) در مراسم خطبه خوانی امیرمومنان!
این قضیه را من مکرر شنیده‏ام و لابد شما هم شنیده‏اید ، و حاجی نوری در مقدمات قضایا آن را نقل کرده است که‏ می‏گویند روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام بالای منبر بود و خطبه می‏خواند .امام حسین علیه السلام فرمود من تشنه‏ام و آب می‏خواهم ، حضرت فرمود کسی‏ برای فرزندم آب بیاورد ، اول کسی که از جا بلند شد ، کودکی بود که همان‏ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود ، ایشان رفتند و از مادرشان یک‏ کاسه آب گرفتند و آمدند وقتی که وارد شدند در حالی وارد شدند که آب را روی سرشان گرفته بودند و قسمتی از آن هم می‏ریخت که با یک طول و تفصیلی‏ قضیه نقل میشود .
بعد امیرالمؤمنین علی علیه السلام چشمشان که به این‏ منظره افتاد اشکشان جاری شد . به آقا عرض کردند چرا گریه می‏کنید ؟ فرمود قضایای اینها یادم افتاد که دیگر معلوم است گریز به کجا منتهی می‏شود . حاجی نوری در این جا یک بحث عالی دارد ، می‏گوید شما که می‏گوئید علی در بالای منبر خطبه می‏خواند ، باید بدانید که علی فقط در زمان خلافتش منبر می‏رفت و خطبه می‏خواند . پس در کوفه بوده است و در آن وقت امام حسین‏ مردی بوده که تقریبا سی و سه سال داشته است . بعد می‏گوید اصلا آیا این‏ حرف معقول است که یک مرد سی و سه ساله در حالی که پدرش دارد مردم را موعظه می‏کند و خطابه می‏خواند ناگهان وسط خطابه بگوید آقا من تشنه‏ام آب‏ می‏خواهم ؟ اگر یک آدم معمولی این کار را بکند می‏گویند چه آدم بی‏ادب و بی‏تربیتی است ، و از طرفی حضرت ابوالفضل هم در آن وقت کودک نبوده ، یک نوجوان اقلا پانزده ساله بوده‏ است . می‏بینید که چگونه قضیه‏ای را جعل کردند . آیا این قضیه در شان امام‏ حسین است ؟ ! و غیر از دروغ بودنش ، اصلا چه ارزشی دارد ؟ آیا این شان‏ امام حسین را بالا می‏برد یا پائین می‏آورد ؟ مسلم است که پایین می‏آورد ، چون یک دروغ به امام نسبت داده‏ایم و آبروی امام را برده‏ایم .
 

جلال و کوکبه پادشاه حجاز چگونه است؟
نمونه دیگری که تحریف و جعل کردند این است که قاصدی برای اباعبدالله‏ علیه السلام نامه‏ای آورده بود و جواب می‏خواست ، آقا فرمود که سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر . سه روز دیگر که سراغ گرفت ، گفتند : آقا حرکت کردند و امروز عازم رفتن هستند . او هم گفت پس حالا که آقا می‏روند ، بروم ببینم جلال و کوکبه پادشاه حجاز چگونه است . رفت و دید آقا خودش‏ روی یک کرسی نشسته و بنی‏هاشم روی کرسیهای چنین و چنان . بعد محملهائی‏ آوردند ، چه حریرها ، چه دیباجها ، چه چیزها در آنجا بود . بعد مخدرات‏ را آوردند و با چه احترامی سوار این محملها کردند . اینها را می‏گویند تا ناگهان به روز یازدهم گریز می‏زنند و می‏گویند اینها که در آن روز چنین‏ محترم آمدند روز یازدهم چه حالی داشتند . حاجی نوری می‏گوید : این حرفها یعنی چه ؟ این تاریخ است که می‏گوید : امام حسین در حالی که بیرون می‏آمد این‏ آیه را می‏خواند : « فخرج منها خائفا یترقب »( 1 ) یعنی در این بیرون‏ آمدن خودش را به موسی بن عمران که از فرعون فرار می‏کرد تشبیه کرده است‏ : « قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل »( 2 ) یک قافله بسیار بسیار ساده‏ای حرکت کرده بود . مگر عظمت اباعبدالله به این است که یک کرسی‏ مثلا زرین برایش گذاشته باشند ؟ ! یا عظمت خاندان او به این است که‏ سوار محملهائی از دیباج و حریر شده باشند ؟ ! اسبها و شترهایشان چطور باشد ، نوکرهایشان چطور باشد ؟ !
 

قصه لیلا!
نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروفترین قضایا شده‏ است و حتی یک تاریخ هم به آن گواهی نمی‏دهد قصه لیلا مادر حضرت علی اکبر است . البته ایشان مادری به نام لیلا داشته‏اند ، ولی حتی یک مورخ نگفته‏ که لیلا در کربلا بوده است . اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم ، روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر . حتی من در قم ، در مجلسی که‏ به نام آیه الله بروجردی تشکیل شده بود که البته خود ایشان در مجلس نبودند ، همین روضه را شنیدم که علی اکبر به‏ میدان رفت ، حضرت به لیلا فرمود که از جدم شنیدم که دعای مادر در حق‏ فرزند مستجاب است ، برو در فلان خیمه خلوت موهایت را پریشان کن ، در حق فرزندت دعا کن شاید خداوند این فرزند را سالم بما برگرداند ؟ ! اولا لیلائی در کربلا نبوده که چنین کند . ثانیا اصلا این منطق ، منطق حسین نیست‏ . منطق حسین در روز عاشورا ، منطق جانبازی است . تمام مورخین نوشته‏اند که هر کس اجازه می‏خواست ، حضرت به هر نحوی که می‏شد عذری برایش ذکر کند ، ذکر می‏کرد ، بجز برای علی اکبر "فاستاذن فی القتال اباه فاذن له" یعنی تا اجازه خواست ، گفت برو . حال چه شعرها که سروده نشده ! از جمله این شعر که می‏گوید :
خیز ای بابا از این صحرا رویم
نک بسوی خیمه لیلا رویم
نمونه دیگری در همین مورد را که خیلی عجیب است من در همین تهران ، در منزل یکی از علمای بزرگ این شهر ، در چند سال پیش ، از یکی از اهل منبر که روضه لیلا را می‏خواند شنیدم و من در آنجا چیزی شنیدم که به عمرم نشنیده‏ بودم . گفت بعد از اینکه حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان‏ کرد ، نذر کرد که اگر خدا علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد . یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ‏ راه را ریحان بکارد ! این را گفت و یکمرتبه زد زیر آواز : نذر علی لئن عادوا و ان رجعوا
لازرعن طریق التفت ریحانا
من نذر کردم که اگر اینها برگردند راه تفت را ریحان بکارم . این شعر عربی بیشتر برای من اسباب تعجب شد که این شعر از کجا پیدا شده ؟ بعد بدنبال آن رفتم و گشتم ، دیدم این تفتی که در این شعر آمده کربلا نیست ، بلکه این تفت سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است که لیلی‏ در آن سرزمین سکونت می‏کرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی ، و این آدم این شعر را برای لیلا مادر علی اکبر و کربلا می‏خوانده . تصور کنید اگر یک مسیحی یا یک یهودی یا یک آدم لامذهب آنجا باشد و این‏ قضایا را بشنود ، آیا نخواهد گفت که تاریخ اینها چه مزخرفاتی دارد ؟
 

عروسی قاسم وحکایت آرزویی که نمی شود به گور برد!
از این بالاتر ، ( حاجی نوری ) می‏گوید در همان گرما گرم روز عاشورا که‏ می‏دانید مجال نماز خواندن هم نبود ، اما نماز خوف خواند و با عجله‏ هم خواند . حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند که‏ امام بتواند این دو رکعت نماز خوف را بخواند ، و تا امام این دو رکعت‏ نماز را خواندند ، این دو نفر در اثر تیرهای پیاپی که می‏آمد از پا در آمدند . مجالی برای نماز خواندن به اینها نمی‏دادند ، ولی گفته‏اند در همان وقت‏ امام فرمود حجله عروسی را بیندازید ، من می‏خواهم عروسی قاسم با یکی از دخترهایم را در اینجا ، لااقل شبیه آن هم که شده ببینم ، من آرزو دارم ، آرزو را که نمی‏شود به گور برد !
شما را بخدا ببینید حرفهائی را که گاهی وقتها از یک افراد در سطح خیلی‏ پایین می‏شنویم که مثلا می‏گویند من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم ، آرزو دارم عروسی دخترم را ببینم ، به فردی چون حسین بن علی نسبت می‏دهند ، آن‏ هم در گرما گرم زدو خورد که مجال نماز خواندن نیست ! و می‏گویند حضرت‏ فرمود من در همین جا می‏خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد بکنم و یک‏ شکل از عروسی هم که شده است در اینجا راه بیندازم . یکی از چیزهایی که‏ از تعزیه خوانیهای قدیم ما هرگز جدا نمی‏شد عروسی قاسم نو کدخدا ، یعنی نو داماد بود ، در صورتی که این در هیچ کتابی از کتابهای تاریخی معتبر وجود ندارد . حاجی نوری می‏گوید ملا حسین کاشفی اولین کسی است که این مطلب را در کتابی بنام روضه الشهداء نوشته است و اصل قضیه صددرصد دروغ است .
بقول آن شاعر که گفت :
بس که ببستند بر او برگ و ساز
گر تو ببینی نشناسیش باز

 

زعفرجنی یار حسین (ع) است؟
اگر سیدالشهداء علیه السلام بیاید و اینها را مشاهده کند ( البته او در عالم معنا که می‏بیند ، اگر در عالم ظاهر هم بیاید ) ، می‏بیند ما برای او اصحاب و یارانی ذکر کرده‏ایم که اصلا چنین اصحاب و یارانی نداشته است . مثلا در کتاب محرق القلوب که اتفاقا نویسنده‏اش هم یک عالم و فقیه بزرگی است ، ولی از این موضوعات اطلاع نداشته ، نوشته شده است‏ که یکی از اصحابی که در روز عاشورا از زیر زمین جوشید ، هاشم مرقال بود ، در حالی که یک نیزه هجده ذرعی هم دستش بود . آخر یک کسی هم گفته بود سنان بن انس که بنا بقول بعضی سر امام حسین را برید ، نیزه‏ای داشت که‏ شصت فرع بود . گفتند نیزه شصت ذرعی که نمی‏شود ! گفت خدا برایش از بهشت فرستاده بود . در کتاب محرق القلوب هم نوشته که هاشم بن عتبه‏ مرقال با نیزه هجده ذرعی پیدا شد در حالی که این هاشم بن عتبه از اصحاب‏ حضرت امیر بوده و در بیست سال پیش کشته شده بود . ما برای امام حسین‏ یارانی ذکر می‏کنیم که چنین یارانی نداشته است .
یا زعفرجنی جزو یاران‏ امام حسین است . اما دشمنانی ذکر می‏کنند که نبوده است . در کتاب اسرار الشهاده نوشته شده است که لشکر عمر سعد در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر بود . باید سؤال کرد اینها از کجا پیدا شدند ؟ اینها همه در کوفه‏ بودند ، مگر چنین چیزی می‏شود ؟ !
 

روز عاشورا‏ هفتاد ساعت بوده است؟ !
و نیز در آن کتاب نوشته که امام حسین‏ در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت ! با بمبی که در هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شدند ، و من حساب کردم که‏ اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود ، کشتن سیصدهزار نفر ، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت می‏خواهد. بعد که دیدند این تعداد کشته با طول روز جور در نمی‏آید ، گفتند روز عاشورا هم‏ هفتاد ساعت بوده است !
همین طور درباره حضرت ابوالفضل گفته‏اند که بیست و پنج هزار نفر را کشت که حساب کردم اگر در هر ثانیه یک نفر کشته شود ، شش‏ ساعت و پنجاه و چند دقیقه و چند ثانیه وقت می‏خواهد . پس حرف این مرد بزرگ ، حاجی نوری را باور کنیم که می‏گوید : اگر کسی بخواهد امروز بگرید، اگر کسی بخواهد امروز ذکر مصیبت کند ، باید بر مصائب جدیده ابا عبدالله‏ بگرید ، بر این دروغهائی که به اباعبدالله علیه السلام نسبت داده می‏شود ، گریه کند .
 

بنا بر این گزارش کتاب سه جلدی حماسه حسینی، اثر به جا مانده از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است. موضوعاتی چون تحریفات در واقعه تاریخی کربلا، حماسه حسینی و عنصر تبلیغ در نهضت حسینی (تبلیغ در اسلام) در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است.
 

پایان پیام/
 

کد خبر 310529

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha