خبرگزاری شبستان: اباعبدالله نیامد فقط بجنگد تا کشته شود و حرفش را نزند ، حرف خودش را زده است ، هدف و مقصد خودش را مشخص کرده است . باید دید شعارهای حسین بن علی در روز عاشورا چیست ؟ همین شعارها بود که اسلام را زنده کرد ، تشیع را زنده کرد و پایه دستگاه خلافت اموی را چنان متزلزل کرد که چنانچه نهضت اباعبدالله نبود ، بنیعباس اگر پانصد سال خلافت کردند ، حزب اموی که به قول عبدالله علائینی و خیلی افراد دیگر با برنامه آمده بود تا بر سرنوشت کشورهای اسلامی مسلط شود ، شاید هزار سال حکومت میکرد . با چه هدفی ؟ هدف برگرداندن اوضاع به ما قبل اسلام ، احیای جاهلیت ولی در زیر ستاره و پرده اسلام . شعارهای اباعبدالله بود که این پردهها را پاره کرد و از میان برد. استاد شهید مرتضی مطهری در بخشی از کتاب "حماسه حسینی (2) " به مبحث شعارهای عاشورا پرداخته است.
ما در عاشورا دو نوع شعار میبینیم . یک نوع شعارهائی است که فقط معرف شخص است و بیش از این چیز دیگری نیست . ولی شعارهای دیگری است که علاوه بر معرفی شخص ، معرف فکر هم هست ، معرف احساس است ، معرف نظر و ایده است ، و اینها را ما در روز عاشورا زیاد میبینیم ، هر دو نوع شعار را میبینیم .
اما شعارهای خود اباعبدالله ، خود داستان مفصلی است.اباعبدالله در مقام افتخار ، خیلی تکیه میکرد روی علی مرتضی . البته به اعتبار جدش هم افتخار میکرد ، آنکه جای خود دارد ، ولی مخصوصا به پدرش علی مرتضی افتخار میکرد ، با اینکه آنها که در آنجا بودند دشمنان علی بودند ولی مدعی بودند که ما امت پیغمبر هستیم . امام حسین کوشش داشت که افتخارش را به علی مرتضی رسما بیان کرده باشد اشعاری که اباعبدالله در روز عاشورا خواندهاند ، خیلی مختلف است ، با آهنگهای مختلف سروده شده است که بعضی از آنها از خود اباعبدالله و بقیه از دیگران است و ایشان استشهاد کردهاند ، مثل اشعار معروف " فروه بن مسیک " که سراپا حماسه است . یکی از اشعاری که اباعبدالله در روز عاشورا میخواند و آنرا شعار خودش قرار داده بود ، این شعر بود مخصوصا یک مصراع آن : الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار )
نزد من ، مرگ از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوبتر است .
اسم این شعار را باید گذاشت شعار آزادی ، شعار عزت ، شعار شرافت . یعنی برای یک مسلمان واقعی ، مرگ ، همیشه سزاوارتر است از زیر بار ننگ ذلت رفتن . مردم دنیا ! بدانید اگر حسین حاضر است که تا آخرین قطره خون خود و جوانانش ریخته شود ، برای چیست ؟ حسین در دامن پیغمبر و علی بزرگ شده است ( تعبیر از خودش است ) ، از پستان زهرا شیر خورده است.
نوحه سرائی و سینه زنی و زنجیرزنی ، من با همه اینها موافقم ، ولی به شرط اینکه شعارها ، شعارهای حسینی باشد ، نه شعارهای من در آوردی : " نوجوان اکبر من " ، " نوجوان اکبر من " شعار حسینی نیست . شعارهای حسینی شعارهائی است که از این تیپ باشد : فریاد میکند « الا ترون ان الحق لا یعمل به ، و ان الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المومن فی لقاء الله محقا » مردم ! نمیبینید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل رو گردان نیست ؟ در چنین شرایطی ، مومن " نگفت حسین یا امام " باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگیای ترجیح بدهد . و یا : « لا اری الموت الا سعاده ، و الحیاه مع الظالمین الا برما » هر جملهاش سزاوار است که با آب طلا نوشته شود و در همه دنیا پخش گردد ، و این ، باز هم کم است . ) من مرگ را جز خوشبختی نمیبینم ، من
زندگی با ستمکاران را جز ملالت و خستگی نمیبینم .
مرا عار آید از این زندگی
که سالار باشم کنم بندگی
شعارهای حسین ( ع ) شعارهای محیی بود ، « یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم ».
اباعبدالله یک مصلح است . این تعبیر مال خودش است : « انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی » .
این را حضرت در نامه ای به عنوان وصیتنامه به برادرشان محمد ابن حنفیه که مریض بود به طوری که از ناحیه دست فلج داشت و قدرت این را که در رکاب حضرت باشد و خدمت بکند نداشت ، نوشتند و به او سپردند . چرا ؟ برای اینکه دنیا از ماهیت نهضت او آگاه شود :
مردم دنیا ! من مثلی خیلیها نیستم که قیامم ، انقلابم به خاطر این باشد که خودم به نوائی رسیده باشم ، برای اینکه مال و ثروتی تصاحب کنم ، برای اینکه به ملکی رسیده باشم . این را مردم دنیا از امروز بدانند ( این نامه را در مدینه نوشت ) : قیام من ، قیام مصلحانه است . من یک مصلح در امت جدم هستم . قصدم امر به معروف و نهی از منکر است . قصدم این است که سیرت رسول خدا را زنده کنم ، قصدم این است که روش علی مرتضی را زنده کنم . سیره پیغمبر مرد ، روش علی مرتضی مرد ، میخواهم این سیره و این روش را زنده کنم .
از اینجا میفهمیم که چرا ائمه اطهار اینهمه دستور اکید دادهاند که عاشورا باید زنده بماند و چرا اینهمه اجر و پاداش و ثواب برای عزاداری اباعبدالله منظور شده . آیا آنها این سخن را فقط به خاطر یک عزاداری مثل عزاداریهای ما در وقتی که پدر یا مادرمان میمیرد ، گفتند ؟ نه ، مردنهای ما ارزشی ندارد ، در مردنهای ما فکر و ایده و هدفی وجود ندارد . ائمه اطهار از این جهت گفتند ؟ نه ، مردنهای ما ارزشی ندارد . ائمه اطهار از این جهت گفتند عاشورا زنده بماند که این مکتب زنده بماند ، برای اینکه اگر چه شخص حسین بن علی نیست ولی حسین بن علی باید به قول امروز یک سمبل باشد ، به صورت یک نیرو زنده باشد ، حسین اگر خودش نیست ، هر سال ، محرم که طلوع میکند ، یک مرتبه مردم از تمام فضا بشنوند :
« الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه ؟ لیرغب المومن فی لقاء الله محقا ، » برای اینکه از راستی و حقیقت ، شور حیات ، شور امر به معروف ، شور نهی از منکر ، شور اصلاح مفاسد امور مسلمین ، در میان مردم شیعه پیدا بشود .
پس اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که هی حسین حسین میکنید و به سر خودتان میزنید ، چه میخواهید بگوئید ؟ باید بگوئیم : ما میخواهیم حرف آقایمان را بگوئیم . ما هر سال میخواهیم تجدید حیات بکنیم ، « یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم ». باید بگوئیم
عاشورا روز تجدید حیات ماست ، در این روز میخواهیم در کوثر حسینی شستشو بکنیم ، تجدید حیات بکنیم ، روح خودمان را شستشو بدهیم ، خودمان را زنده کنیم ، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم ، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق بکنیم . ما نمیخواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر ، احساس شهادت ، احساس جهاد ، احساس فداکاری در راه حق در ما فراموش بشود ، نمیخواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد .
فلسفه عاشورا است ، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن !
این ، فلسفه عاشورا است ، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن ! گناه بکنیم بعد در مجلسی شرکت بکنیم و بگوئیم خوب دیگر گناهانمان بخشیده شد . گناه آنوقت بخشیده میشود که روح ما پیوندی بخورد با روح حسین بن علی . اگر پیوند بخورد ، گناهان ما قطعا بخشیده میشود ،
ولی علامت بخشیده شدنش اینست که دو مرتبه دیگر دنبال آن گناه نمیرویم . اما اینکه گناه بکنیم ، از مجلس حسین بن علی بیرون برویم و دو مرتبه دنبال آن گناهان برویم ، نشانه اینست که روح ما با روح حسین بن علی پیوند نخورده است .
شعارهای اباعبدالله ، شعار احیای اسلام است ، اینست که چرا بیت المال مسلمین را یک عده به خودشان اختصاص دادهاند ؟ چرا حلال خدا را حرام ، و حرام خدا را حلال میکنند ؟ چرا مردم را دو دسته کردهاند ، مردمی که فقیر فقیر و دردمندند ، و مردمی که از پرخوری نمیتوانند از جایشان بلند شوند ؟ در بین راه در حضور هزار نفر لشکریان حر آن خطبه معروف را خواند که طی آن حدیث پیغمبر را روایت کرد ، گفت پیغمبر چنین فرموده است که اگر زمانی پیش بیاید که اوضاع چنین بشود ، بیت المال چنان بشود ، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال بشود ، اگر مسلمان آگاهی اینها را بداند و سکوت کند ، حق است بر خدا که چنین مسلمانی را به همانجا ببرد که آن ستمکاران را میبرد . بنابراین من احساس وظیفه میکنم ، « الا و انی احق من غیر » در چنین شرایطی من از همه سزاوارترم .
پس اینست مکتب عاشورا و محتوای شعارهای عاشورا . شعارهای ما در مجالس ، در تکیهها و در دستهها باید محیی باشد ، نه مخدر ، باید زنده کننده باشد نه بی حس کننده . اگر بیحس کننده باشد ، نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت بلکه ما را از حسین ( ع ) دور میکند .
این اشک برای حسین ریختن خیلی اجر دارد اما به شرط اینکه حسین آنچنانکه هست در دل ما وارد بشود . « ان للحسین » محبه مکنونه فی قلوب المومنین » . اگر در دلی ایمان باشد ، نمیتواند حسین را دوست نداشته باشد ، چون حسین مجسمهای است از ایمان . شعارهائی که اصحاب اباعبدالله میدادند ، شعارهای عجیبی است . حادثه کربلا طوری وقوع پیدا کرده که انسان فکر میکند اصلا این صحنه را عمدا آنچنان ساختهاند که همیشه فراموش نشدنی باشد . عجیب هم هست !
اباعبدالله گاهی شعار معرفی خودش را میداد :
انا الحسین بن علی
آلیت ان لا انثنی
احمی عیالات ابی
امضی علی دین النبی ( 1 )
شعارهای ایشان با آهنگهای مختلف است . وقتی که در میدان جنگ تنها میایستاد ، شعارهای بلند میداد ، شعاری را میخواند که با وزن طولانی بود :
انا بن علی الطهر من آل هاشم
کفانی بهذا مفخرا حین افخر (2)
اما وقتی که حمله میکرد ، شعارهای حملهای میداد مثل :
الموت اولی من رکوب العار
یا همان شعری که قبلا خواندم .
شجاعت و قوت قلبی که اباعبدالله در روز عاشورا از خود نشان داد ، همه [ شجاعان ] را فراموشاند . این ، سخن راویان دشمن است . راوی گفت :
و الله ما رایت مکثورا قط قد قتل اهل بیته و ولده و اصحابه اربط جاشا منه
به خدا قسم در شگفت بودم که این چه دلی بود ، چه قوت قلبی بود ؟ ! یک آدمی که اینچنین دل شکسته باشد که در جلوی چشمش تمام اصحاب و اهل بیت و فرزندانش را قلم قلم کرده باشند و اینچنین قوی القلب باشد ! من که نظیری برایش سراغ ندار م .
در روز عاشورا اباعبدالله نقطهای را به عنوان مرکز انتخاب کرده بود . یعنی وجود مقدس اباعبدالله ابتدا آنجا میایستاد و بعد حمله میکرد . به طور قطع و مسلم و بر طبق همه تواریخ ، کسی جرات نکرد تن به تن با اباعبدالله بجنگد . البته ابتدا چند نفر آمدند ، جنگیدند ، ولی آمدن همان و از بین رفتن همان . پسر سعد فریاد کرد : چه میکنید ؟ ! ان نفس ابیه بین جنبیه یا : ان نفسا ابیه بین جنبیه این ، پسر علی است ، روح علی در پیکر اوست ، شما با کی دارید میجنگید ؟ ! با او تن به تن نجنگید . دیگر جنگ تن به تن تمام شد . آنوقت جنگی که از طرف آنها نامردی بود شروع شد ، سنگ پرانی ، تیراندازی . جمعیتی در حدود سی هزار نفر ، میخواهند یک نفر را بکشند . از دور ایستادهاند ، تیر اندازی میکنند یا سنگ میپرانند . همینها وقتی که اباعبدالله حمله میکرد ، درست مثل یک گله روباه که از جلوی شیر فرار میکند ، فرار میکردند . ولی حضرت حمله را خیلی ادامه نمی داد یعنی نمیخواست فاصلهاش با خیام حرمش زیاد شود . غیرت حسین اجازه نمیداد که تا زنده است ، کسی به اهل بیتش اهانت کند .
مقداری که حمله میکرد و آنها را دور میساخت ، بر میگشت ، میآمد در آن نقطهای که آن را مرکز قرار داده بود . آن نقطه ، نقطهای بود که صدارس به حرم بود ، یعنی اهل بیت اگر چه حسین را نمیدیدند ولی صدایش را میشنیدند . برای اینکه مطمئن باشد زینبش ، برای اینکه مطمئن باشد سکینهاش ، برای اینکه بچههایش مطمئن باشند که هنوز جان در بدن حسین هست ، وقتی که میآمد در آن نقطه میایستاد ، آن زبان خشک در آن دهان خشک به حرکت درمیآمد و میگفت : « لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم » ، یعنی این نیرو از حسین نیست ، این خداست که به حسین نیرو داده است . هم شعار توحید میداد و هم به زینبش خبر میداد که زینب جان ! هنوز حسین تو زنده است . به خاندانش دستور داده بود که تا من زنده هستم ، کسی حق ندارد بیرون بیاید . لذا همه در داخل خیمهها بودند.
ماجرای وداع امام حسین (ع) با اهل بیتش
ابا عبدالله دوبار برای وداع آمدند . یک بار آمدند ، وداع کردند و رفتند . بار دوم به این ترتیب بود که ایشان رفتند به طرف شریعه فرات و خودشان را هم به آن رساندند ، در این هنگام شخصی صدا زد حسین ! تو میخواهی آب بنوشی ؟ ! ریختند به خیام حرمت . دیگر آب نخورد و برگشت . آمد برای بار دوم با اهل بیتش وداع کرد : « ثم ودع اهل بیته ثانیا » . چه جملههای نورانی ای دارد ! رو میکند به آنها که : اهل بیت من ! مطمئن باشید که بعد از من شما اسیر میشوید ، ولی کوشش کنید که در مدت اسارتتان ، یک وقت کوچکترین تخلفی از وظیفه شرعیتان نکنید . مبادا کلمهای به زبان بیاورید که از اجر شما بکاهد . ولی مطمئن باشید که این ، پایان کار دشمن است ، این کار ، دشمن را از پا در آورد : « و اعلموا ان» الله منجیکم » بدانید که خدا شما را نجات میدهد و از ذلت حفظ میکند .
این خیلی حرف است : اهل بیت من ! شما اسیر خواهید شد ولی حقیر و ذلیل نخواهید شد ، اسارت شما هم اسارت عزت است . به همین جهت بود که وقتی در کوفه مردم به رسم صدقه به اطفال گرسنه اسرا نان میدادند ، زینب نمیگذاشت قبول کنند . اسیر بودند ولی هرگز حاضر نشدند خواری را تحمل کنند . شیر را هم در زنجیر میکنند ، ولی شیر در زنجیر هم که باشد ، شیر است ، روباه ، آزاد هم که باشد ، روباه است . بار دوم که امام آمد ، اهل بیت خوشحال شدند ، دوباره با اباعبدالله خداحافظی کردند . باز به امر ابا عبدالله از خیمهها بیرون نیامدند .
بعد از مدتی یک دفعه باز صدای شیهه اسب اباعبدالله را شنیدند ، خیال کردند حسین برای بار سوم آمده است تا با اهل بیتش خداحافظی کند ولی وقتی بیرون آمدند ، اسب بیصاحب اباعبدالله را دیدند دور اسب اباعبدالله را گرفتند . هر کدام سخنی با این اسب میگوید . طفل عزیز اباعبدالله میگوید : ای اسب ! هل سقی ابی ام قتل عطشانا من از تو یک سوال میکنم : پدرم که میرفت ، با لب تشنه رفت ، من میخواهم بدانم که آیا پدرم را با لب تشنه شهید کردند یا در دم آخر به او یک جرعه آب دادند ؟ اینجاست که یک منظره دیگری رخ میدهد که قلب مقدس امام زمان را آتش میزند . « و اسرع فرسک شاردا محمحما باکیا ، فلما راین النساء جوادک مخزیا و ابصرن سرجک ملویا » « خرجن من الخدور ناشرات الشعور علی الخدور لاطمات ». روضه امام زمان است ، میگوید جد بزرگوار ! اهل بیت تو به امر تو از خانه بیرون نیامدند ، اما وقتی که اسب بی صاحب را دیدند ، موها را پریشان کردند ، همه به طرف قتلگاه تو آمدند.
بنا بر این گزارش کتاب سه جلدی حماسه حسینی، اثر به جا مانده از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است. موضوعاتی چون عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی، عوامل موثر در نهضت حسینی، شرایط امر به معروف و نهی از منکر، مراحل و اقسام امر به معروف و نهی از منکر، کارنامه ما در امر به معروف و نهی از منکر، شعارهای عاشورا، تحلیل واقعه عاشورا و ماهیت قیام حسینی در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است.
پایان پیام/
نظر شما