وضعیت نابسامان علوم انسانی ناشی از مدیریت فکری غرب است

خبرگزاری شبستان: وضعیت امروز علوم انسانی متاثر از مدیریت اندیشمندان غربی است، کسانی که این علوم را تولید کرده اند مبانی انسان شناسی خاصی دارند که آنها را در دانش دخالت می دهند.

خبرگزاری شبستان: علوم انسانی پایه و مبنای بسیاری از رفتارهای بشر را ساخته و به زندگی او جهت می دهد؛ بر این اساس علوم انسانی نقش کلیدی را در زندگی ملت ها ایفا می کنند. از سوی دیگر مسلمانان به ویژه شیعیان در این میان دارای منابع غنی هستند که می توانند بر اساس آن به تولید علم مبتنی بر آموزه های وحی و دین اقدام کنند؛ در این زمینه با حجت الاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجت پور، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و استاد حوزه و دانشگاه به گفتگو نشسته ایم:
 

چه ارتباطی میان تحول علوم و آموزه های وحیانی وجود دارد؟
موضوع علوم انسانی، انسان به ماهو انسان است؛ یعنی انسان در این علوم از آن جهت بررسی می شود که شخصیتی انسانی دارد و دارای ویژگی هایی از جمله آگاهی و اراده است. بنابراین علوم اجتماعی یا علوم انسانی موضوعش انسان است اما انسان به مثابه یک جاندار متفاوت می شود. به همین دلیل گفته می شود انسان از آن جهت که انسان است با ویژگی های انسانی بررسی می شود.

اگر در علوم طبیعی، ما از طریق علم معلول و روابط علی – معلولی و مادی پدیده ها را شناسایی کرده و دانش را فراهم کنیم (روش های پوزیتویسمی) اما در دانش های علوم انسانی باید به سمت روش های هرمونوتیکی رفت و با مخاطب و انسان و جامعه وارد گفتگو شده و او را تفسیر کنییم نه تبیین. بر اساس این نگاه، دانشمند به تفسیر و تحلیل یک رفتار می پردازد و این دانش رفتار را معناشناسی کرده و توصیف دانشمند از رفتار مورد نظر برگرفته از نقش ذهنیت و دانش او است.

بنابراین یکی از پایه های اصلی علوم انسانی، دانشمند است و دانش در این حوزه تحت تاثیر نگاه دانشمند قرار دارد. علت اینکه این وضعیت امروز بر علوم انسانی ما حاکم است این است عالمانی که این دانش ها را مدیریت کرده اند نه تولید، دانشمندان غربی بوده اند؛ این دانشمندان در بستر فرهنگی و فضای ذهنی خود این دانش ها را تنظیم کرده اند. کسانی که به تولید این دانش ها پرداخته مبانی فکری خاصی درباره هستی شناسی دارند. این مبانی در تولید دانش بسیار مهم است. انسان در هستی، ظرفیت های هستی و سنت های حاکم بر هستی را باید در دانش های انسانی دخالت داد.
مساله بعدی این است که این دانش ها روش خاصی دارند. ممکن است کسی بگوید من عقلگرا هستم، فرد دیگری بگوید من حس گرا و دیگری تجربه گرا. بنابراین دانش انسانی با این مبانی هویت پیدا می کند.

 

آیا چنین روندی بر آموزه های قرآن نیز حاکم است؟

قرآن کتابی است که به تعبیر پیامبر(ص) ظاهرش حکم و دستور است اما در دل آنها علم نهفته است؛ مانند درختی که ظاهر آن شاخ و برگ است اما سیر زندگی آن، رابطه ای که بین ریشه و برگ ها است یا با نورخورشید، اینها بسیاری از قوانین و قواعد علمی دقیق پشت آن نهفته است. به نظر ما احکام قرآن اگر در دستوارات الهی مانند امر و نهی جلوه گر شده اما در پسِ همه اینها قواعد علمی پنهان است. وقتی از رابطه علوم انسانی و قرآن سخن می گوییم، باید گفت رابطه علوم و علم نهفته در قرآن. این که تولید شده خدای متعال است و علم تولید شده بشر. قرآن می گوید دانش انسانی موضوعش انسان به ماهو انسان است. اگر کسی می خواهد درباره انسان توصیفی دقیق ارائه دهد او را باید به خوبی بشناسد. آیا دانشمندان در حقیقت توانستند انسان شناس باشند تا بر اساس آن دانش ارائه دهند. کسی می تواند برای انسان تعیین تکلیف کند و برای او توصیه و تکنیک داشته باشد که او را آفریده و خالق او باشد و آن را آنگونه که هست بشناسد. بنابراین چه کسی بهتراز پروردگار که خالق انسان است می تواند در این زمینه تاثیرگذار باشد؟ انسان در یک سیستم و هستی وجود دارد. باید هستی را شناخته و تاثیر و تاثر میان این دو را بشناسد. لذا انبیا وقتی مبعوث می شدند می گفتند مالک شما کسی است که کل هستی را شناخته و انسان را با تمام ویژگی هایش می شناسد و مالک شکوفایی های انسان است. پس مساله اصلی علوم انسانی از انسان شروع می شود و چه کسی بهتر از خداوند انسان را می شناسد. روی همین مبنا قرآن کتابی است که می تواند با دادن مبانی درست در بحث هستی شناسی عالمان این رشته را ذهنیت و بینشی دهد که بر اساس آن بتوانند انسان را به خوبی بشناسند. اگر این عالِم خود به خوبی ساخته نشده باشد نمی تواند در بوته انسان شناسی به خوبی نظریه ارائه دهد. ما صرفا با روش پوزیتویسم به نتیجه نمی رسیم. چه روشی بهتر از روش خدای متعال است. بنابراین با علمی که در قرآن وجود دارد می توان عالمی را که دارای مبانی درستی است، تربیت کرد.
 

با توجه به اینکه علوم انسانی رایج و کنونی در محیط علمی ما ترجمانی و وارداتی است، آیا می توان در بومی سازی آنها از امزه های وحیانی کمک گرفت؟
بحث بومی سازی به این معنا است که دانشمندان با توجه به جنبه هرمونوتیک معتقدند انسان دارای باورهای خاص، محصولی است که ما بر اساس مطالعات انجام داده ایم. این محصول نمی تواند به درد انسان شرقی بخورد. دانشمندان شرقی می گویند باید این موضوعات را در شرق دوباره آزمایش کنیم این می شود بومی سازی که با قرآن ربطی ندارد. اما چون قرآن دراین گونه جوامع جایگاه مهی دارد می توانیم سری به آموزه های قرآنی و روایی بزنیم و با مدد آنها علت برخی رفتارها را تحلیل کنیم. همچنان که اگر بخواهیم آنها را تغییر دهیم می توانیم از توصیه های قرآنی در این زمینه کمک شایانی بگیریم.
 

آیا صرف الصاق آیات و روایات به علوم وارداتی موجب اسلامی شدن آنها می شود؟
خیر. ما باید در این منابع فرآوری کنیم. ما با چیدن چند آیه و روایات درکنار این علوم نمی توانیم به نتیجه برسیم. بنابراین باید اول مساله علوم انسانی را دقیق پیدا کنیم سپس سراغ قرآن برویم و از پوسته ظاهر به واقعیت و باطن آن که علم است برسیم. بعد آن را بر فرهنگ جامعه امروز پیاده کنیم و بر مشترکات جوامع تاکید داشته باشیم.
 

آیا ما در استخراج آموزه های علمی قرآن تا این اندازه کار کرده ایم که بتوانیم از نتایج آن در تحول علوم بهره بگیریم؟
نه در این زمینه کار زیاد و در خور توجهی هنوز صورت نگرفته است. باید بر اساس دریافت اجماعی و قابل قبول از مبانی شروع کنیم به استخراج. دانشمندان برای اینکه به این عرصه وارد شوند دو راه دارند؛ یا خود را توانمند سازند و ظرفیت ها را در اختیار آنها قرار دهیم یا در کنار این موضوع، کار مشترک بین قرآن شناس و روایات شناس و دانشمندان این رشته ها انجام داده و به گفتگو بپردازیم.
پایان پیام/
 

کد خبر 273595

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha