خبرگزاری شبستان: یکی از ابعاد شخصیتی امام خمینی(ره)، بعد ساده زیستی است،ایشان که خود تربیت یافته مکتب اهل بیت (ع)است؛ با اقتدا به امامان معصوم به ویژه مولای متقیان حضرت امیرمومنان(ع)ساده زیستی را به عنوان شیوه ای از زندگانی آزادمنشانه برگزیدند تا نه تنها از قید و بندهای هواهای نفسانی و کشش ها و جاذبه های زندگی مادی گرایانه رهایی یابند بلکه روح و روان خویش را از تعلق و اسارت قدرت های زورگو و مستبد برهانند.
در متن زیر برگزیده ای از فصل چهارم کتاب "درس هایی از امام: قناعت و ساده زیستی" در خصوص ساده زیستی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است.
20سال اجاره نشینی!
خانه ای که حضرت امام در آن زندگی می کردند، خانه متوسطی بود که از خشت ساخته شده بود و هم اکنون نیز موجود است.
امام تا حدود بیست سال خانه نداشتند. یعنی برای زمانی میان سال های 1301 تا 1324 خانه امام اجاره ای بود. ایشان خانه را به مدت دو سال اجاره می کردند و در آن سکونت می گزیدند، بعد صاحبخانه می گفت: " من خانه را لازم دارم." پس از آن ایشان خانه دیگری پیدا می کردند.
در طول شصت و سه سالی که در خدمت امام بودم، غیر از مدتی که از نظر ظاهری ارتباط من با ایشان به خاطر تبعیدشان قطع شد، ندیدم که ایشان آجری را بر روی آجر بگذارند.
(آیت الله جعفر سبحانی)
در آخر عمر اجاره نشین بودند
دفتر کار امام حدود سه چهار متر است که همه ملاقات های خارجی و داخلی در همین جا صورت می گرفت و روسای جمهور همین جا می آمدند؛ یعنی امام عملا نشان می دادند که چگونه زندگی می کنند. لذا تا وقتی که امام رحلت کردند این خانه ها اجاره ای بود و امام اجاره آن ها را پرداخت می کردند.
شیطان از همین جا سراغ آدم می آید
روزی از برادران سپاه مستقر در بیت امام (ره)درخواست کردم، جلو ایوان بیت امام (ره) نرد ای نصب کنند. وقتی برادران مشغول این کار بودند امام وارد شده، فرمودند: " احمد چه کار می کنی؟" عرض کردم برای حفاظت جان علی (نوه امام) که خدای ناکرده به پایین پرت شود از برادران خواسته ام نرده ای جلوی ایوان نصب کنند و این کار مرسومی در همه خانه هاست.
امام (ره) فرمودند: " شیطان از همه جا به سراغ آدم می آید، اول به انسان می گوید منزل شما احتیاج به نرده دارد، بعد می گوید رنگ می خواهد، سپس می گوید این خانه کوچک است و در شان شما نیست و خانه بزرگتر می خواهد و آرام آرام انسان دردام شیطان می افتد."
(مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی)
منزل ساده امام در نجف و تهران
امام در طول مدتی که در نجف اشرف اقامت داشتند، در خانه ای محقر و فرسوده در یکی از کوچه های شارع الرسول، هم چون صدها طلبه معمولی اجاره نشین بودند.بعد از پیروزی انقلاب نیز چه ایامی که در قم بودند و چه در مدت نزدیک به ده سال که در جماران اقامت داشتند، هم چون بسیاری از مستضعفان به صورت مستأجر زندگی می کردند. خانه کوچکی که امام در جماران اجاره کردند، صد و بیست متر مربع مساحت و هفتاد متر زیر بنا داشت.
(حجت الاسلام رحیمیان)
آشپزخانهای به اندازه یک تشک!
وسایل و لوازمی که برای منزل امام در نجف خریده بودند عبارت بود از فرش کهنه، گلیم کهنه، سه چهار دست رختخواب، سماور بزرگ، یک گونی شکر، یک صندوق چای، چهل دست استکان و نعلبکی جورواجور برای پذیرایی از جمعیت، چهار سینی، چهار دست ظرف غذاخوری. به آقایان هم اطلاع دادند بیایند در همان حیاط که پنج متر در شش متر بود، بنشینند. آقا هم از کربلا به منزل محقر و اجاره ای خودشان وارد شدند و در آنجا نزدیک چهارده سال زندگی کردند. منزل خیلی کوچکی بود و آشپزخانه ای به اندازه یک تشک داشت. ما مجبور بودیم موقع کشیدن غذا، دیگ را بگذاریم در حیاط. دو تا اتاق سه در چهار پایین داشت و دو تا اتاق هم بالا که یکی از آنها قابل استفاده نبود. یکی از اتاق ها را رای آقا فرش کردیم و خانه پهلویی را هم برای بیرونی آقا اجاره کردند. اصولا خانه کوچک و کهنهای بود.
خانم خدیجه ثقفی(همسر امام)
از بیت المال نمی توانم خرج کنم
ساختمان بیرونی منزل امام در نجف که ملاقات های ایشان در آنجا بود، خرابه شده بود. مرحوم آیت اللّه اشراقی به امام گفتند این خانه را رنگی بزنید و درست کنید. امام فرمودند: «من از بیت المال نمی توانم خرج کنم.» آقای اشراقی گفتند من از پول خودم می دهم تا اینجا را رنگ کنند.آقای رضوانی هم قبول کردند. وقتی آقا به کربلا رفتند، فرصت را غنیمت شمرده اتاق بیرونی را درست کردیم و اطراف آن را هم تشک گذاشتیم. وقتی امام از کربلا برگشتند و در بیرونی نشستند و آنجا را دیدند، اخم هایشان را توی هم کردند و به آقای رضوانی گفتند: «من گفته بودم رنگ کنید؛ ولی نه این طور.» با اینکه ما جز چند تشک که پارچه آن را هم خیلی ارزان خریده بودیم، کاری نکرده بودیم!
(حجت الاسلام ناصری)
در حیاط منزل جای قدمزدن نبود
منزل امام در نجف یک خانه کوچک 45 متری بود.برنامه ایشان در آن خانه به این گونه بود که نیم ساعت قبل از غروب آفتاب در پشت بام مشغول قدم زدن می شدند زیرا حیاط منزل کوچک بود و جای قدم زدن نداشت.
(حجتالاسلام ناصری)
خانه امام مثل مسکن فقیرترین افراد نجف بود
در پیچ یکی از کوچه های تنگ نجف که خانه هایشان برای آنکه سپری در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم فرو رفته است، مسکن محقر آیت الله خمینی قرار دارد. این خانه نظیر مسکن فقیرترین افراد نجف است.
در سه اتاق این خانه حداکثر دوازده تن از نزدیکان وی، حضور داشتند. در این مسکن محقر از قدرت رؤسای شورش و یا رؤسای جبهۀ مخالف که در تبعید بسر می برند، هیچ نشان و علامتی دیده نمی شود.
اکنون ما در حضور آیت الله در اتاقی 2×3 متر و در خانه ای هستیم که در دورترین قسمت نجف واقع است. شهری که از لحاظ وضع جغرافیایی یکی از بدترین مناطق کویری عراق است.
(خبرنگار لوموند فرانسه)
داخل منزل سطح بالا نمیشوم
وقتی امام در نوفل لوشاتو بودند به دلیل مراجعه زیاد مردم که هر روز شلوغتر میشد از نظر جا در مقیضه قرار گرفتند. به جستوجو پرداختیم و منزلی را در یکی از محلههای خلوت پاریس انتخاب کردیم که منزل بسیار جالبی بود، هم از نظر پذیرایی از کسانی که به دیدار امام میآمدند جای وسیعی داشت و هم برای سکونت امام خیلی مناسب بود؛ دیگران هم آمدند و پسندیدند. برادرمان آقای مهری پول اجازه را پرداخت اما در همین اثنا امام سؤال کردند که وضع این منزل چطور است، منزلی عادی است یا در سطح بالا؟ عرض کردم این منزل در سطح بالاست و خیلی خوب و جالب میباشد؛ امام فرمودند: نه، من داخل یکچنین منزلی که سطحاش بالاست، نمیروم.
(حجتالاسلام والمسلمین محتشمیپور)
باورشان نمیشد باید روی زمین بنشینند
یک روز یادم میآید کلیه مستشاران و کاردارهای خارجی به مناسبتی با لباسهای مخصوص خدمت آقا رسیده بودند، اینها فکر میکردند الان که به جماران بیایند با یک کاخ و دم و دستگاه آنچنانی مواجه خواهند شد. ما خودمان رفتیم و آنها را راهنمایی کرده و به حسینیه بردیم. وقتی من به آنها گفتیم بفرمایید بنشینید، باورشان نمیشد که باید آنجا روی زمین بنشینند تا امام بعدا بیایند.
(آقای تیموری)
میخواهید از من رضا شاه درست کنید؟
خانه امام متعلق به آقای امام جمارانی است. خوب، چون رفت و آمد زیاد دارند. خانم هم رفت و آمد زیاد دارند، این خانه کوچک است و طبعا امام نمیتوانند به کارهای روزمره برسند. بعد از مدتی تصمیم گرفته شد، خانهای جنب اینجا اجاره کنیم که ایشان به کارهایشان برسند. اول ایشان اکراه داشتند، بعد ما رفتیم یک جایی را اجاره کردیم، یک ساختمان آجری قدیمی بود که فرش نداشت و فرشی هم در منزل امام نبود که آنجا را فرش کنند. من خودم رفتم پنج-شش تا فرشهای 3×5/2 یا 4×5/3 از فرشهای بته جقهای که معمولا در مساجد پهن میکنند و از ارزانترین فرشهای ایران است، خریدم و آوردم. فرشها را من وقتی پهن کردم حاج احمدآقا گفت امام فرمودهاند مگر میخواهید از من رضا شاه درست کنید؟ احمد آقا گفته بودند اینها ارزانترین فرشهاست و اینها را کفاشزاده آورده، شاید امام فکر کردند من از منزل آوردم، این بود که راضی شدند و نشستند که هنوز هم مورد استفاده است، ما همه این فرشها را هزار و هفتصد تومان خریده بودیم.
(آقا مصطفی کفاشزاده)
این پارچهها را چه کسی خریده؟
امام واقعا در مسایل شرعی دقیقاند، مثلا ما اگر بخواهیم دو متر پارچه بخریم امام ما را صدا میزنند و میگوید این پارچهها را اشاره به پارچههایی که بین منزل امام و کوچه حایل بود، چه کسی خریده؟ میخواهید آخرت ما را چه کار بکنید؟ من گفتم آقا این پارچهها را که ما نخریدهایم. شما رهبر انقلاب هستید، سپاه هم موظف است از شما نگهبانی کند و پارچه را آنها تهیه کردهاند. حالا شما خیال میکنید این چند متر پارچهای را که سپاه زده است قیمتاش چقدر است که امام به خرید آن اعتراض داشتند.
(مرحوم حجتالاسلام سیداحمد خمینی)
بنابراین گزارش کتاب درس هایی از امام: قناعت و ساده زیستی به قلم رسول سعادتمند به همت انتشارات تسنیم روانه بازار نشر شده است. این کتاب مجموعه ای از فرمایشات امام راحل پیرامون ساده زیستی و آثار و برکات آن و خطر عدول از این روش و نیز خاطرات اطرافیان در مورد ساده زیستی ایشان است. از جمله مباحث گردآوری شده در این کتاب 5فصلی می توان به "امیرالمومنین (ع) الگوی زهد و ساده زیستی"، "ساده زیستی مسئولان و پرهیز از اشرافی گری"، "مردمی بودن مسئولان"، "ساده زیستی امام" و "پرهیز از تشریفات" اشاره کرد.
پایان پیام/
نظر شما