خبرگزاری شبستان: قرآن حکیم در آیه 22 سوره لقمان می فرماید: وَ مَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلىَ اللَّهِ وَ هُوَ محُْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ إِلىَ اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ/ و هرکس همه وجود خود را به سوى خدا کند در حالى که نیکوکار باشد بىتردید به محکمترین دستگیره چنگ زده است؛ و سرانجام همه کارها فقط به سوى خداست.
مفهوم آیه مشخصا به این موضوع می پردازد که هر کس که می خواهد به جایگاه امن استعانت از خدا برسد و از او یاری بجوید و به ریسمان محکم الهی چنگ بزند باید روی به جانب خدا کند و نیکوکار باشد. یعنی که اگر آدمی به دنبال آن است که در تلاطم ها و شداید زندگی تعادل خود را حفظ کند و از صراط مستقیم و راه فلاح و رستگاری دور نماند باید که روی به جانب خدا آورد و روی از جانب غیر خدا برگیرد. یعنی که به خدا اعتماد کند و از او استعانت بخواهد، که اگر این گونه شد خواه ناخواه به ست نیکی حرکت خواهد کرد.
اما علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درباره آیه شریفه وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ" می فرمایند: این جمله استینافى است و احتمال هم دارد که حال از مفعول" یدعوهم" باشد، و در معناى جمله حالیه ضمیرى به ایشان برگردد، که در این صورت معناى آیه و ما قبلش این است که: آیا حتى اگر شیطان ایشان را دعوت به فلان و فلان کرده باشد، در حالى که هر کس محسن باشد و روى خود تسلیم به سوى خدا کرده باشد نجات یافته، و رستگار است و نیز در حالى که عاقبت امور به سوى خدا راجع است، پس واجب مىشود که همو معبود باشد.
و اسلام وجه به سوى خدا، به معناى تسلیم آن براى اوست، به این معنا که انسان با همه وجودش رو به خدا کند. و او را پرستش نماید، و از ما سواى او اعراض کند، و کلمه " محسن" اسم فاعل از مصدر احسان است، و احسان به معناى به جا آوردن اعمال صالح است با داشتن یقین به آخرت، هم چنان که در اول سوره که مىفرماید:" هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ"، خودش محسنین را به این معنا تفسیر کرده، فرموده:" الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ- کسانى که نماز مىخوانند و زکات مىدهند، و در حالى که به آخرت یقین دارند". و کلمه" عروة الوثقى" به معناى دستآویزى است که قابل جدا شدن نباشد.
و معناى آیه این است که هر کس خود را یگانه بداند، و با یقین به معاد عمل صالح انجام دهد، او اهل نجات است، و سرانجام هلاک نخواهد شد، چون سرانجامش به سوى خدا است، و همو وعده نجات و رستگاریش داده است.
از این بیان روشن مىشود که جمله" وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ"، در مقام تعلیل جمله" فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى" مىباشد، چون این جمله (دستاویز محکم) استعاره تمثیلى، از نجات و رستگارى است، مىگوید براى این به چنین دستاویزى چنگ زده، که منتهى به خدایى است، که وعده چنین نجات و فلاحى را داده است.
اما در تفسیر نمونه هم آمده است: منظور از" تسلیم وجه براى خدا" در حقیقت اشاره به توجه کامل با تمام وجود به ذات پاک پروردگار است زیرا" وجه" (به معنى صورت) به خاطر آنکه شریفترین عضو بدن و مرکز مهمترین حواس انسانى است به عنوان کنایه از ذات او به کار مىرود. تعبیر به" هُوَ مُحْسِنٌ" از قبیل ذکر عمل صالح بعد از ایمان است. چنگ زدن به دستگیره محکم تشبیه لطیفى از این حقیقت است که انسان براى نجات از قعر دره مادیگرى و ارتقاء به بلندترین قلههاى معرفت و معنویت و روحانیت نیاز به یک وسیله محکم و مطمئن دارد این وسیله چیزى جز ایمان و عمل صالح نیست، غیر آن، همه پوسیده و پاره شدنى و مایه سقوط و مرگ است، علاوه بر این آنچه باقى مىماند این وسیله است، و بقیه همه فانى و نابود شدنى است.
و لذا در پایان آیه مىفرماید:" عاقبت همه کارها به سوى خدا است" (وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ).
در حدیثى که در تفسیر برهان از طرق اهل سنت از امام على بن موسى الرضا ع از پیامبر گرامى اسلام نقل شده چنین آمده: سیکون بعدى فتنة مظلمة، الناجى منها من تمسک بالعروة الوثقى، فقیل یا رسول اللَّه و ما العروة الوثقى؟ قال ولایة سید الوصیین، قیل یا رسول اللَّه و من سید الوصیین؟ قال: امیر المؤمنین، قیل یا رسول اللَّه و من امیر المؤمنین؟ قال مولى المسلمین و اما مهم بعدى، قیل یا رسول اللَّه و من مولى المسلمین و امامهم بعدک؟ قال: اخى على بن ابى طالب (ع)/ " بعد از من فتنهاى تاریک و ظلمانى خواهد بود تنها کسانى از آن رهایى مىیابند که به عروة الوثقى چنگ زنند، عرض کردند: اى رسول خدا عروة الوثقى چیست؟ فرمود: ولایت سید اوصیاء است. عرض کردند یا رسول اللَّه سید اوصیاء کیست؟ فرمود: امیر مؤمنان. عرض کردند امیر مؤمنان کیست؟ فرمود مولاى مسلمانان و پیشواى آنان بعد از من، باز براى اینکه پاسخ صریحترى بگیرند عرض کردند او کیست؟ فرمود: برادرم على بن ابى طالب.
پایان پیام/
نظر شما