استعانت از خدا با استکبار قلب یک جا نمی نشیند

علت آمدن "پرستش" و "استعانت" به صیغه متکلم مع الغیر - ما تو را مى‏پرستیم و از تو یارى می جوئیم- دورى از منم زدن و استکبار است، قرآن میخواهد به این نکته اشاره کند که مقام عبودیت با خود دیدن منافات دارد.

خبرگزاری شبستان: قرآن کریم در آیه پنج سوره فاتحه الکتاب به تعهدی اشاره می کند که میان خالق و مخلوق بسته می شود. عبد رو می کند به معبود و می گوید: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ/ [پروردگارا!] فقط تو را مى‏پرستیم وتنها از تو یارى مى‏خواهیم.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید: عبادت و پرستش از آنجایى که عبارت است از نشان دادن مملوکیت خویش براى پروردگار، با استکبار نمى‏سازد، ولى با شرک مى‏سازد، چون ممکن است دو نفر در مالکیت من یا اطاعت من شریک باشند، لذا خداى تعالى از استکبار از عبادت نهى نکرده، ولى از شرک ورزیدن به او نهى کرده، چون اولى ممکن نبوده، ولى دومى ممکن بوده است، لذا درباره استکبار به این عبارت فرموده: "إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ‏/ آنهایى که از عبادت من سر مى‏پیچند، و تکبر مى‏کنند، به زودى با خوارى و ذلت داخل جهنم خواهند شد"، و درباره شرک فرموده: "وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ / واحدى را شریک در عبادت پروردگارش نگیرد" پس معلوم مى‏شود شرک را امرى ممکن دانسته، از آن نهى فرموده، چون اگر چیزى ممکن و مقدور نباشد، نهى از آن هم لغو و بیهوده است، به خلاف استکبار از عبودیت که با عبودیت جمع نمیشود.


این مفسر بزرگ در ادامه از دو زاویه، به رابطه میان عبد و معبود با عبادت می پردازد و می نویسد: از جانب پروردگار عزوجل، به اینکه بنده او وقتى او را عبادت مى‏کند، او را به عنوان معبودى حاضر و روبرو عبادت کند، و همین باعث شده که در سوره مورد بحث در جمله‏ "إِیَّاکَ نَعْبُدُ" ناگهان از سیاق غیبت به سیاق حضور و خطاب التفات شود، با اینکه تاکنون مى‏گفت حمد خدایى را که چنین و چنانست، ناگهان بگوید: "تو را مى‏پرستیم"، چون گفتیم حق پرستش او این است که او را حاضر و روبرو بدانیم.
اما از ناحیه بنده، حق عبادت این است که خود را حاضر و روبروى خدا بداند، و آنى از اینکه دارد عبادت مى‏کند. غایب و غافل نشود، و عبادتش تنها صورت عبادت و جسدى بى روح نباشد، و نیز عبادت خود را قسمت نکند، که در یک قسمت آن مشغول پروردگارش شود، و در قسمت دیگر آن، مشغول و به یاد غیر او باشد.


حال یا اینکه این شرک را، هم در ظاهر داشته باشد، و هم در باطن، مانند عبادت عوام بت‏پرستان، که یک مقدار از عبادت را براى خدا مى‏کردند، و یک مقدار را براى نماینده خدا، یعنى بت، و اینکه گفتیم عوام بت‏پرستان، براى این بود که خواص از بت‏پرستان اصلا عبادت خدا رانمى‏کردند، و یا آنکه این شرک را تنها در باطن داشته باشد، مانند کسى که مشغول عبادت خداست، اما منظورش از عبادت غیر خدا است یا طمع در بهشت، و ترس از آتش است، چه تمام اینها شرک در عبادت است که از آن نهى فرموده‏اند، از آن جمله فرموده‏اند: "فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ‏/ خداى را با دیندارى خالص عبادت کن"، و نیز فرموده: "أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ/ آگاه باش که از آن خدا است دین خالص و کسانى که از غیر خدا اولیائى گرفتند گفتند ما اینها را نمى‏پرستیم مگر براى اینکه قدمى بسوى خدا نزدیکمان کنند، بدرستى که خدا در میان آنان و اختلافى که با هم داشتند حکومت مى‏کند".


علامه طباطبایی در ادامه به شرایط کمال عبادت و اوصاف عبادت حقیقی می پردازند و‏ می گویند: عبادت وقتى حقیقتا عبادت است که عبد عابد در عبادتش خلوص داشته باشد، و خلوص همان حضورى است که قبلا بیان کردیم، و روشن شد که عبادت وقتى تمام و کامل میشود به غیر خدا به کسى دیگر مشغول نباشد، و در عملش شریکى براى سبحان نتراشد، و دلش در حال عبادت بسته و متعلق به جایى نباشد، نه به امیدى، و نه ترسى، حتى نه امید به بهشتى، و نه ترس از دوزخى، که در این صورت عبادتش خالص، و براى خدا است، به خلاف اینکه عبادتش به منظور کسب بهشت و دفع عذاب باشد، که در اینصورت خودش را پرستیده، نه خدا را.همچنین عبادت وقتى تمام و کامل میشود که به خودش هم مشغول نباشد که اشتغال به نفس، منافى با مقام عبودیت است، عبودیت کجا و منم زدن و استکبار کجا؟


این مفسر در ادامه به راز استفاده از ضمیر جمع – ما – در ایاک نعبد و ایاک نستعین اشاره می کند: گویا علت آمدن پرستش و استعانت به صیغه متکلم مع الغیر (ما تو را مى‏پرستیم و از تو یارى میجوئیم) همین دورى از منم زدن و استکبار بوده باشد، و میخواهد به همین نکته اشاره کند که گفتیم مقام عبودیت با خود دیدن منافات دارد، لذا بنده خدا عبادت خود، و همه بندگان دیگر را در نظر گرفته میگوید: ما تو را مى‏پرستیم، چون به همین مقدار هم در ذم نفس و دور افکندن تعینات و تشخصات اثر دارد، چون در وقتى که من خود را تنها ببینم، به انانیت و خودبینى و استکبار نزدیک‏ترم، به خلاف اینکه خودم را مخلوط با سایر بندگان، و آمیخته با سواد مردم بدانم، که اثر تعینى و تشخص را از بین برده‏ام.
اظهار عبودیت در جمله‏ "إِیَّاکَ نَعْبُدُ"، از نظر معنا و از حیث اخلاص، جمله‏ای است که هیچ نقصى ندارد، تنها چیزى که به نظر مى‏رسد نقص است، این است که بنده عبادت را به خودش نسبت میدهد و به ملازمه براى خود دعوى استقلال در وجود ودر قدرت و اراده مى‏کند، با اینکه مملوک هیچگونه استقلالى در هیچ جهتى از جهاتش ندارد، چون مملوک است.و گویا براى تدارک و جبران همین نقص که در بدو نظر بنظر مى‏رسد، اضافه کرد: که‏ "وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ"، یعنى همین عبادتمان نیز به استقلال خود ما نیست، بلکه از تو نیرو مى‏گیریم، و استعانت میجوئیم.

 

پایان پیام/
 

کد خبر 331260

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha