به گزارش خبرگزای شبستان، بحث ولایت فقیه و موضوعات مرتبط با آن هموراه مورد سوال قرار گرفته است، از این رو در نوشتار ذیل به دو سوال درباره این مفهوم از لسان آیت الله جوادی آملی پاسخ داده می شود:
اگر مساله ولایت فقیه مساله ای کلامی است و وجوب اطاعت از ولی فقیه عقلی و تحقیقی است، آیا تبعیت از نظر مرجع تقلید در این زمینه ضروری است یا اطاعت از ولی فقیه تنها بر کسی واجب است که خود با برهان عقلی و تحقیق به وجوب آن رسیده باشد؟
دو حوزه کلام و فقه، هر یک حکم خاص خود را دارند و باید از یکدیگر جدا شوند؛ یعنی ممکن است یک صاحب نظر در علم کلام، با دلیل عقلی به این نتیجه نرسد که فقیه ولایت دارد ولی در فقه، به استناد برخی نصوص، ملزم به پذیرش ولایت فقیه باشد. آری اگر در علم فقه، مجتهدی ادله فقهی را در وجوب اطاعت از ولایت فقیه کافی و تمام نمی داند، اطاعت از ولی فقیه بر او واجب نیست، اگر چه نمی تواند کاری که موجب اختلال در نظام جامعه می شود، انجام دهد؛ ولی اگر مقلد است، باید از نظر مرجع تقلید خود تبعیت کند، گر چه در علم کلام نیز به صورت تحقیقی به این نتیجه نرسیده باشد.
غرض آنکه اگر کسی در علم کلام، به طور قطع، به عدم ولایت فقیه پی ببرد، در فقه ملزم به اطاعت از ولایت فقیه نیست؛ ولی اگر نتوانست در علم کلام به صورت قطعی به عدم ولایت فقیه پی ببرد، باید در فقه، تابع دلیل ظنی و فقهی خود یا مرجع تقلید خود باشد.
آیا دلیل نقلی بر ولایت فقیه موید دلیل عقلی است یا خود دلیلی مستقل به حساب می آید؟
اگر ما در فضایی بحث کنیم که عقل پیش از نقل حکم قطعی دارد، هر کس این حکم عقلی را قبول کند و آن را تمام بداند، دلایل بعدی موید آن حکم عقلی خواهند بود؛ یعنی هر یک از دلیل نقلی محض یا دلیل تلفیقی عقلی و نقلی بر ولایت فقیه موید کسانی است که دلیل عقلی محض را تمام می دانند، زیرا دلایل بعدی باشند یا نباشند، دلیل عقلی تام است ولی اگر بخواهیم از تقدم و تمامیت دلیل عقلی محض صرفنظر کنیم، و هر یک از این دلایل نقلی محض یا نقلی تلفیقی را به صورت مستقل و بدون لحاظ دیگری در نظر بگیریم، هر یک دلیل مستقلی خواهند بود نه دلیل موید. البته باید توجه داشت که حکم عقل غیر از بنای عقلاست. زیرا حکم عقل به علم مربوط بوده، قطعی است؛ ولی بنای عقلا به عمل مربوط است و به آداب و رسوم جوامع بازمی گردد که به امضای شارع نیاز دارد، هر چند به نحو عدم ردع باشد؛ یعنی در مواردی که بنای عقلایی وجود دارد، صرف بنای عقلا فی نفسه دارای نصاب حجیت نیست تا بگوییم دلیل نقلی پس از آن موید آن است، بلکه آن دلیل نقلی، امضای کننده بنای عقلاست نه موید آن؛ زیرا بدون آن دلیل نقلی بنای عقلا حجیت ندارد.
غرض آن که اگر دلیل نقلی همان پیام دلیل عقلی را داشته باشد موید آن است. ولی اگر با اطلاق یا عموم خود پیام جدیدی نیز داردکه عقل در آن اطلاق یا عموم نارسا است یا دلیل نقلی متعرض یک مطلب جزیی شده که دلیل عقلی از آن قاصر است، دلیل نقلی در این بخش ها نوآور است نه موید. البته می توان پیام های دلیل نقلی را تحلیل کرد که بخشی از آن موید دلیل عقلی باشد و بخش دیگر آن که ابتکاری است موسس باشد نه موید.
پایان پیام/
نظر شما